#challengeaccepted قبول چالش یعنی پذیرش پیوستن به یک حرکت گروهی برای رسیدن به هدفی. این روزها زندگی عجیبتر از همیشه است. کرونا تمام معادلات ما را آشفته کرده. درحالیکه تنهاتر از همیشه شدیم اما منافعمان بیش از پیش در یک کاسه مشترک است، سلامتی و زنده ماندن من که در خانه نشستهام و یک قالب پنیر سفارش دارم مرهون دقتنظر پیک سوپر مارکت سرکوچه است. سلامتی او ربطی به مراقبتهای راننده کامیونی که از کارخانهای در تبریز لبنیات میگیرد دارد. سلامت کارگر کارخانه تبریز به توجه همسرش که در کارگاه زیرزمین قالی میبافد پیوستگی دارد و میبینید زندگی زنی که در خانهای در پایتخت سرگرم نگارش داستانهایش است چگونه به عملکرد زنی که در روستایی حوالی تبریز قالی میبافد گره خورده. گویی که ما همه گرههای بافه یک فرشیم، فرشی که هنوز خودمان آگاه به نقش و نگارش نیستیم. اسلیمی یا گل و مرغ، ابریشم یا خرسک، گلیم یا گبه؟ ما فقط گرهایم. فعلا کاری نداریم جز نشستن و پیوستن به یکدیگر. قالیباف هنوز مشغول است، گره میزند، خط عوض میکند، شانه میکوبد و قیچی میکند بیآنکه به کسی چیزی از نقشه نقش و نگارش گفته باشد. این روزها همه چیز مبهم و مهآلود است و از تمامی عناصر آشنای تمدنی که میراث اجدادمان است، آنقدر آشناییزدایی شده که من میترسم. چون میترسم به تمام گزینههای آشنا، به چیزهایی که از جهان قبل از کرونا میشناختم دو دستی چنگ میزنم. به مهر، به دوستی، به شقفت. به هرآنچه بدانم من را به جامعهای که میشناختم پیوند میزند. و سهم امروز از لمس ریسمان آشنای وحدت با اجتماع، پیوستن به چالش حمایت زنان از زنان بود. Thanks of my friends who invited me: @mariam.ghofrani @mahboobeyazdi
815
36
1399/05/07