- "غولو سياه" از همه ي گندكارياي "كل نعيم" خبر داشت. كل نعيم يهو چيش باز كرد و ديد ئي سياه كه خودش آدمش كرد و آوردش تا حدِ نوشتن حساب كتاب دفتري ش، زبون باز كرده داره حرف ميزنه. نبايد حرف بزنه ولي داره ميزنه! كل نعيم ترتيبي داد كه حين كار تو گمرك، جوري كه مرگش عادي بنظر برسه بكُشنش. اما "اكبرِ حسينِ علي سالار" همه چي ديده بود. همه چي... و بقول خودش كاش نديده بود. شو عاشورا، بعد از دمام، وقتي رفيقاش داشتن تو قلندرخونه ي مسجد چوي ميخوردن كه آماده بشن برن بيرون سينه بزنن، نگهشون داشت و همه چيو نهاد كف دستشون. همه چي. شرح داد زير جرثقيل چطور و با اشاره ي كي، صندوق از بالا ول شد رو سر غولو و استخوناش خورد شد. حتي موقع تعريف كردن، استخوناي لِه شده و روده ي از شكم بيرون زده ي غولو اومد جلو چيشش و استفراغش گرفت. خواست رفيقاش جمع كنه، يكي شون كنه كه جلو كل نعيم وايسن و تقاص خون غولو بگيرن. هر چند كه كل نعيم سرگَنگشون باشه، هر چند كه نونشون زير دستش باشه، هر چند كه بالا زورشون باشه و يه دهه روضه بذاره تا سرپوشي رو مادرقحبه گي هاش باشه. ولي تهش... رفيقاش يكي يكي پا شدن پسِ شلوارشون تكوندن و به بهونه اي كه سينه سنگين شده، رفتن تو حياط سينه بزنن.... غافل از ايكه در غيبتشون دقايقي ديگه، كل نعيم مياد تو قلندرخونه و وقتي پليتيكاش سي بستنِ دهن اكبر نتيجه نده، خنجرِ تعزيه رو از تو بساط قهوه چي در مياره و تا دسته فرو ميكنه تو كمر اَكو. رفيقاش كه ميرفتن، نميفهميدن دارن شهيد زنده و حاضر رو ول ميكنن و ميرن سي شهيد هزار و چهارصد سال پيش سينه بزنن. نميفهميدن كه حسين شهيد شد تا اكبرقلندر خونه، اسمعيل بخشي و هيچ مرد حُرّ ديگه اي، با او خنجر شرحه شرحه نشه. حسين نمايشنامه نيس كه سال تا سال با آكسسوار بيشتري، رو سِنِ هيأت و حسينيه پشت در بسته اجراش كنيم. حسين دستورالعملِ فضاي بازِ زندگيه. *قلندرخونه: كارگردان ايرج صغيري. اجرا ١٣٥٤ **سرت حنا ببندن بچه ت رفت/ شادومادت رفت/شيرت رفت/ صاحب شمشيرت رفت...
احسان عبدی‌پور | -
"غولو سياه" از همه ي گندكارياي "كل نعيم" خبر داشت. كل نعيم يهو چيش باز كرد و ديد ئي سياه كه خودش ...
327
1398/06/17