در مهمانخانه ای بودیم در سواد کوه همراه صدای رودخانه ضیافتی در کلام تو بود با لهجه جوانی من حرف میزدی اتفاقی بودی در ایام خاکسپاری کتابها در مهمانخانه ماندیم در زمستان از هجرت همسایه صحبت کردیم رودخانه سوادکوه به خنده های ما تردید نکرد خبر خوشبختی رویاهای ما را با خود به دور دست برد. همراه پسرم کیارش در سفری کوتاه به سوادکوه
افسانه ناصری | در مهمانخانه ای بودیم در سواد کوه
همراه صدای رودخانه
ضیافتی در کلام تو بود
با لهجه جوانی من حرف میز...
24
1395/06/20