. دلم خواست اینجا برایت چند خط بنویسم ابوالفضل جان پسری که شبیه آفتاب است ، پُر نور و روشنگر وقتی برای اولین بار تصویرت را دیدم مبهوتِ این هوش و نگاه شُدم.اینهمه دغدغهمندی برای سبز ماندن من را عجیب امیدوار کرد. برایم شدی شروع امروز... اینکه با بودنِ کسانی مثل تو میشود باز هم امید داشت. تو من را یادِ آدمهای مهم ایران انداختی... آدمهایی که یاد میشوند، تو هم یاد خواهی شد،شک ندارم. ما هر چه از جنسِ تو و نگاهِ تو داشته باشیم کم است. تو باعثِ سلامتی، خوش به حالم که تو را شناختم، مردِ بزرگ. یک جایی از مصاحبهات که از یوزِ ایرانی حرف میزنی من یادِ «امید به طبیعت »افتادم و به قولِ خودت اشک در چشمهایم حلقه زد. خلاصه که در پناهِ خدا هستی. کاش یادمان باشد در این دنیای مجازی میشود امثال تو را دنبال کرد تا فُلان آدمِ معروف! کاش یک کارهای در این مملکت بودم تا بر سینهات نشانی میکوبیدم ماندگار از پرتره همان یوزِ ایرانی . اما تو مقامت را داری. رویت را از دور میبوسم. رفیقت صابر آبانماهِ ۹۹
56،338
451
1399/08/07