بنزین . . اِی که دیروز دِلَم رغبَتِ دیدار گرفت شوقِ دیدارِ تو غم،از دِلِ بیمار گرفت راهِ تو پیش گرفتم که چَرخی بِزَنیم پولِ بنزین چه حال،ازمنِ بیحال گرفت گفتَمَت ای به فدایَت تو بیا در بَرِ مَن بَرِ مَن را سگِ هارِ نشرِ آثار گرفت خواستم با شعرم نَقد به سرباز کُنَم بی پِدَر نَقدِ مَرا دخترِ سردار گرفت بیخیالِ دیدَنَت شدم زِ سختیِ زمان آخَرَم دستِ تو را بچهِ پولدار گرفت دیگر از هیچ نِمینالَم و ایمان دارم جایِ ایمانِ مَرا قدرتِ اِنکار گرفت تا که تدبیر به سَر تا تَهِ ما کَرد نُفوذ یک نُفوذی زِ مَنِ معتَرِض آمار گرفت دِلِ ما لَک زده بود به خانه اعیانی بیت کاخی بِشُدُ و دامنِ دربار گرفت . . #مبین_سالم_پور . پ.ن اول:غمگین ترین شعر طنزی که تا به حال به ذهنَم رسیده. . پ.ن دوم:کاری به وزن و قافیه و همسنگ عروضی و... شعر ندارم که پر از ایراده و میدونم که شما شاعران گران قدر چقدر حساس هستید،پس این شعر نیست،فقط یه درد و دِلِ دوستانه است. . پ.ن سوم:با گرون شدن بنزین به شخصِ من که بعید میدونم با این حجم انبوه رفت و آمدَم چند روز بیشتر دَووم بیارم و احتمالا ماشین پارک میشه تو پارکینگ ولی بدبخت اونایی که نونِشون تو مسافر کشی در میومَد،آهِ اینا بدجور دامن گیره مطمئن باشید. . پ.ن چهارم:این سطل آشغال هر روز داره به حجم مراجعه کننده هاش برای پیدا کردن یه تیکه نون بیشتر میشه،دیر زمان نیست که ما هم به آنان مُلحَق شَویم،اشکال نداره به قولِ اون حال خوبا: ما خانه به دوشان غَمِ سیلاب نداریم...
6
1398/08/24