تو سنین خیلی کم خاطره نویسی می کردم. وقتی بعد سال ها برمی گشتم ومی خوندمشون یه حسی از آزاد شدن از خاطرات بد در من اتفاق می افتاد. این کارو وقتی احساس کردم بالغ شدم رها کردم . 😀 شاید به خاطر اینکه نوشتن یه کم جدی تر شد برام. نوشتن و بعد خوندن اونا پروسه ی رهایی از خاطراتی که ما یه جورایی سرکوبشونکردیم تا فراموش یشن، رو سریع تر می کنن. گاهی عکسا هم همین کارو می کنن. عکسایی که یاد روزهایی می ندازن تو رو که بخشی ازونا رو دلت خواسته فراموش کنی ولی این ناخودآگاه صندوقچه ش اون قدر بزرگه که همه رو جا می ده و یه روز می کشدش بیرون. این عکس مال چند سال پیشه که وقتی دیدمش یه آهی کشیدم هنوز نفهمیدم به کجا زد😀 Back in my teens I used to write my diaries down. It was kinda relief while reading them years after. I quitted when I felt I was grownup enough(really?😄it has nothing to do with that)Sometimes something happens in our life we don’t want to think about,so we bury it in the back of our minds to forget it. Kind of suppression. But this subconscious is a big big armoire all can fit in. And one day it’s ready to manifest itself. Photos do the same, not exactly but somehow. When I looked at this pic I just sighed, dont know why but I will😃 #diary #memories #teen #photo #conscious #subconscious #suppression #love #journal #writing #نازنین_فراهانی #باعشق_جهان_را_تغییر_دهیم عکس: مسعود ساکی
1،400
54
1399/02/01