سفرت بسلامت عمو کریم! دیماه سال۹۱ بود و ما توی پادگان اقدسیۂ تهران دو هفته از بعدازظهر تا صبح روز بعد فیلمبرداری داشتیم! دمای هوا حدود ده درجه زیر صفر بود و استخون سوز! یادم میاد بعضی وقتا از شدت سرما حتی به شعلهی سیگار بعضی عوامل پناه میآوردم! توی این شرایط باید هر روز بعدازظهر همه توی پادگان جمع میشدیم و بعد از گریم شدن بازیگران و آماده سازی صحنه، استارت کار زده میشد و تا طلوع آفتاب فردا، کار ادامه داشت! اونشب هم مثل همیشه، صحنه آماده شد و رفتیم سر ضبط. قرار بود دو سه ساعت بعد نوبت ضبط پلانهای عمو کریم برسه؛ بنابراین با لباس آماده و گریم شده توی اتاق گریم منتظر دستیار کارگردان به انتظار نشسته بود. یادم نمیاد به چه دلیل برنامهی فیلمبرداری تغییر کرد و ما تا دیر وقت مشغول ضبط پلانهائی بودیم که ایشون هیچ نقشی توش نداشت! خلاصهی مطلب اینکه اون شب تا طلوع صبح، ما مشغول ضبط بودیم و عمو کریم توی اتاق گریم تک و تنها با صورت گریم کرده به انتظار نشسته بود! چیزی که همۂ گروه و بخصوص من رو بعنوان کارگردان شرمنده کرده بود، سکوت و نجابت این استاد پیشکسوت بازیگری بود! حتی دریغ از اینکه یکبار، فقط یکبار پیام بفرسته یا از اینهمه معطلی در اون سرما و شرایط سخت گلایه بکنه..! خلاصه اینکه بعد از دوازده، سیزده ساعت بیداری و انتظار، بدون هیچگونه گلایه و شکایتی، گریمشون رو پاک کردن و برگشتن خونه! این همه سعۂ صدر، بردباری و متانت و خوش اخلاقی را من حتی بین بازیگرهای آماتور مشاهده نکردم، چه برسه به ایشون که یک بازیگر چهره و شناخته شده هستند و واقعاً با حرکت اونشب خودشون درس بزرگی به من و سایر عوامل دادند. ضایعهی درگذشت ایشون برای جامعهی هنری علیالخصوص همکاران و شاگردان ایشون بسیار اسفبار و جبران ناپذیره! روح عزیز و نازنینت شاد باد عمو کریم! #بازیگر #بازیگری #بازیگران_ایرانی #پیشکسوت #بازیگر_تئاتر #بازیگر_سینما #بازیگر_سینما_و_تلویزیون #کریم_اکبری_مبارکه #سید_رضا_صافی #سیدرضا_صافی #رضا_صافی_کارگردان #بابک_انصاری #مالک_سراج #شهرزاد_کمالزاده #تلویزیون_ایران #شبکه_اول_سیما
620
48
1399/08/08