زندگیِ اخلاقی یک انتخاب است؛ انتخابی سخت که برای پاییدنش بسیاری چیزها را باید از دست داد. در جامعه ای که اخلاق، معیار نیست، مهمترین نتیجه اخلاقی زیستن تنهاتر شدن است و بی نصیب ماندن از هزار و یک امکان و فرصت احتمالی. در جامعه بی اخلاق، اخلاقی رفتار کردن، آینه داری در محلت کوران است و مُشک و گلاب پراکندن در بازار دبّاغان. برای مشامی که به سرگین سگان معتاد است، روایت گل سرخ و قصه آهوی خُتن، معنایی ندارد. اما آنکه در محلت کوران آینه داری می کند و در بازار دبّاغان، عطاری باز می کند، ابله ترین مردمان نیست که شجاع ترین آنهاست. گاهی بیهوده ترین کار، همان بهترین کار است. گاهی کوبیدن آب در هاون، همان شرافت است. آنکه در جامعه بی اخلاق قدم در قلمرو اخلاق می گذارد، خود را به جزیره ای تبعید می کند که مساحتش به قدر یک گام است. جزیره ای معلق در باتلاق نجاست و تعفن و اگر اندکی بلغزد، خود نیز افتاده است. اما تنها آن کس که سکونت روی این جزیره را بیاموزد، می داند که خوشبختی چیست: یک جور قدرت نامرئی، یک جور رضایت ناگفتنی، یک جور وجد نهان. این خوشبختیِ ناپیدا اما آنقدر واضح است که حتی نابیناترین آدم ها هم آن را می بینند و منکرترین آدم ها هم غبطه اش را می خورند. راستی اگر روزی خواستی اقامت روی جزیره معلق یک نفره اخلاق را انتخاب کنی، بدان که دیگر نه دوستی برایت می ماند نه دشمنی! بدان که از آن پس صاحب دشمنانی می شوی که مجبورند دوستت بدارند و دوستانی که ناگزیرند از تو متنفر شوند! عرفان_نظرآهاری @khialatesarzadeh
4،359
105
1399/08/19