انگار نفرین کرده اند این خاک را اجداد ما تا بوده زاری بوده و تا مانده غم در یادِ ما ما نسلِ بازی خورده ایم اتش به پرهامان زدند شاهان به اتش بازی و نیرنگ و استبداد ما بازندگانِ بازئ شطرنجِ قدرت نسلِ ماست پایانِ بازی مات بود از کیشِ مادر زادِ ما یا زیرِ اواریم و سنگ یا غرقِ سیلابیم و جنگ انگار نفرین کرده اند این خاک را اجدادِ ما من با تو همدردم رفیق خنجر به پشت من نزن هرگز نمی خواهد رسید جز ما کسی بر دادِ ما روزی فرا خواهد رسید روزی که ما هم نیستیم غم جای خود را می دهد بر چهره های شادِ ما...
7
1399/04/16