. دوست اش می‌دارم چرا که می‌شناسمش به دوستی و یگانگی شهر... همه بیگانگی و عداوت است هنگامی که دستان مهربانش را به دست می‌گیرم تنهایی غم انگیزش را در می‌یابم . اندوه‌اش غروبی دلگیر است در غربت و تنهایی هم‌چنان که شادی‌اش طلوع همه آفتاب هاست . آقا شاملو .
حمید جانی‌پور | .

دوست اش می‌دارم
چرا که می‌شناسمش
به دوستی و یگانگی
شهر...
همه بیگانگی و عداوت است
هنگامی که دستا...
6
1399/06/03