امروز داداشم داشت توی اینستا کلیپ های این رو نگاه میکرد که چند تا ویدیو از پشت صحنه هم بود وقتی فهمیدم داره ویدیو های این رو نگاه میکنه اولش خندیدم بعد که ویدیو های پشت صحنه رو بهم نشون داد خنده رو لبام خشک شد یه غم گنده نشست تو دلم انگار یه کوه رو گذاشتن رو شونه هام شاید فکر کنین که تظاهر یا دروغه ولی به خدا قسم اینطور نیست بعد از دیدن این همه تجهیزات و اتاق گریم به اون بزرگی دلم بد جور برای هنر و سینما سوخت برای آدمایی که برای همچین چیزی که حتی نمیشه مضخرف رو هم بهش نسبت داد کار میکنن بعد دیدن اون ویدیو سر درد عجیبی گرفتم سر درد که نمیشه گفت احساس میکنم مغزم درد میکنه ، ناراحتم اما کاری از دستم بر نمیاد ، ناراحتم از ایرج ملکی که انگار نتیجه ازدواج فامیلی هست و خودش رو هنرمند میدونه به امید روز های بهتر برای هنر کشور مون
1 لایک
0 نظر
پاسخ دهید
1399/05/26
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
به امید روز های بهتر برای هنر کشور مون
شاید حق با تو باشد
برای اینکه بیشتر یادت بیاد :
چطو به تو گیر ندادن .