به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
عمو ابراهیم
ابراهیم حاتمی کیا یکی از مطرحترین و مهمترین فیلمسازان پس از انقلاب است. او فیلمسازی است که با توجه به جهتگیریهای سیاسی و اعتقادیاش بارها بایکوت شده است؛ اما جالب است که اغلب همین بایکوت کنندهها هم سینمای حاتمی کیا را بهعنوان سینمایی جدی و قابل تأمل میشناسند. هرچند حاتمی کیا با توجه به تعلق خاطرش به دفاع مقدس و آرمانهای انقلاب اسلامی، معمولاً به جریان خاصی منسوب میشود؛ اما در دورههای مختلف از توقیفها و ممانعتهای دولتی بینصیب نبوده است. او یکی از رکوردداران سینمای ایران از این حیث است و دو فیلم توقیف شده دارد که یکی از آنها هرگز اکران نشد.
این کارگردان پرحاشیه و حرفهای سینمای ایران، این سالها در بین طیف مذهبی با لقب «عمو ابراهیم» شناخته میشود و مطرحترین فیلمساز ژانر دفاع مقدس سینمای ایران است. او معتقد است که از جبهه و جنگ به سینما آمده است و نسبت به آن دوران و آن آدمها مسئولیت دارد: «من در سال 63 و عملیات بدر فیلمبردار بودم. ما در آن عملیات شکست خوردیم، در حین عقبنشینی یک رزمنده که زخمی شده بود و آخرین لحظات زندگیاش را میگذراند پایم را گرفت، من با زحمت خودم را از دست او رها کردم که فرار کنم. هنوز آن دستی که پایم را گرفت با من دارد زندگی میکند، من هنوز آن دست را روی پای خودم حس میکنم.»
سالهای ابتدایی زندگی
حاتمی کیا متولد 1 مهرماه سال 1340 است. او در محله پامنار تهران و در خانوادهای پرجمعیت به دنیا آمد. او تنها پسر خانواده بود که بعد از 6 خواهرش به دنیا آمد، بهاینترتیب باید کارهای خانه را در غیاب پدر انجام میداد و به همین دلیل با ذهنی فنی رشد پیدا کرد : «وقتی عکاسی برایم دغدغه شد همان وجه تکنیکیاش مدنظرم بود، همینطور فکر میکردم که اگر وارد سینما بشوم فیلمبردار خواهم شد، چون ذهنیتی فنی داشتم.»
ابراهیم حاتمی کیا از سنین نوجوانی به کتابخوانی علاقهمند شد، بهطوریکه اغلب وقت خود را در کتابخانه میگذراند و به مطالعه کتابهای مصور میپرداخت. حاتمی کیا از همان دوران و با خواندن کتابهایی درباره سینما و عکاسی اولین گامها را برای شناخت سینما برداشت.
با توجه به ساختار مذهبی خانواده حاتمی کیا، سینما در سالهای قبل از انقلاب برای او تابو بود، بهگونهای که به گفته خودش تعداد فیلمهایی که قبل از انقلاب در سینما دیده است به 10 فیلم هم نمیرسد، هرچند که عشق و علاقه به سینما را همواره همراه خود داشته است و عطش سینما رفتن را همیشه در خود حس میکرد.
تحصیلات
حاتمی کیا پس از گذراندن مقاطع ابتدایی و راهنمایی، در رشته علوم تجربی مشغول تحصیل میشود: «از رشته تجربی متنفر بودم و چون نمیتوانستم به خاطر چند نمره ضعیفی که آورده بودم به رشته فنی بروم، بهاجبار وارد این رشته شدم. در آن سالها مرتب از مدرسه فرار میکردم و دو سال پشت سر هم مردود شدم. بعدازآن اتفاقات پدرم مجاب شد که در مغازهاش کار کنم و ادامه تحصیل ندهم. اما پس از مدتی عمویم گوش من را گرفت و دوباره به مدرسه برد. من در آن دبیرستان و در رشته خدمات شروع به تحصیل کردم که درسهایی مثل طراحی داخلی و گرافیک داشت. آنجا بود که گمشدهام را پیدا کردم و جدیتر به درس خواندن پرداختم.»
او پس از چند سال برای ادامه تحصیل دانشگاه هنر را انتخاب میکند و در سال 1372 ، از رشته سینما و با گرایش فیلمنامهنویسی از این دانشگاه فارغالتحصیل میشود. موضوع پایاننامه ابراهیم حاتمی کیا در این دوره «نئورئالیسم ایتالیا» بوده است؛ دورهای از سینمای ایتالیا که از سالهای جنگ جهانی دوم شکل میگیرد و سبک مستندگونه و پرداخت به جنگش، نسبت زیادی با علایق و دغدغههای حاتمی کیا دارد.
ظهور فیلمساز صاحب قریحه
ابراهیم حاتمی کیا در سالهای جنگ به دلیل دغدغهها و دلمشغولیهایش، تجربههای متفاوتی را در ساخت فیلمهای کوتاه و مستند درباره دفاع مقدس از سر میگذراند. او چند فیلم کوتاه در این سالها میسازد و پس از آشنایی با مرتضی آوینی بهعنوان فیلمبردار در مستند تحسین شده «روایت فتح» با او همکاری میکند. تا اینکه در سال 1364 اولین فیلم بلند خود به نام «هویت» را میسازد. هرچند هویت در آن سالها مغفول ماند و مورد بیتوجهی قرار گرفت اما تعداد کمی از منتقدان به این فیلم واکنش مثبت نشان دادند، از جمله خسرو دهقان که از منتقدان صاحبنام سینمای ایران است. خسرو دهقان که او را کاشف استعداد حاتمیکیا میدانند درباره فیلم هویت مینویسد: «فیلم لکنت دارد اما این فیلمساز حرفهایی برای گفتن دارد، به نظر میرسد که فیلمساز صاحب قریحهای دارد به سینمای ایران وارد میشود.»
دغدغه اصلی حاتمی کیا در این سالها جنگ بود و به همین دلیل بعد از ساختن فیلم اولش دوباره به جبهه بازمیگردد و در عملیات کربلای 7 شرکت میکند.
دهه 60 درخشان
حاتمی کیا بعد از فیلم «هویت» که چندان مورد توجه قرار نگرفت، با دو فیلم «دیدهبان» و «مهاجر» در دهه 60 خود را بهعنوان کارگردانی غیر قابل انکار به سینمای ایران قبولاند. او بعد از ساختن فیلمی در شهر، با این دو فیلم به جنگ بازمیگردد و از سالها مشاهدات خود در جبهه قصه میگوید: «بعد از ساختن هویت، رفقایم در جبهه گلهمند بودند که چرا در جبهه فیلم نساختم... من هم احساس دین کردم و فیلمهای دیدهبان و مهاجر را در آن فضا ساختم.»
بسیاری امروز هم بهترین فیلم او را از میان این دو فیلم انتخاب میکنند؛ فیلمهایی که با توجه به پختگی و دقتشان برای کارگردانی که هنوز سیساله هم نشده بود، بهزودی به آثاری ماندگار تبدیل شدند.
دیدهبان جایزه ویژه بهترین کارگردانی هیئت داوران جشنواره هفتم فیلم فجر را برای حاتمی کیا به همراه داشت و مهاجر دیپلم افتخار بهترین فیلمنامه هشتمین دوره جشنواره فیلم فجر را نصیب او کرد.
جنگ ادامه دارد ...
جنگ 8 ساله در سال 1368 در مرزها به پایان رسید اما در سینمای حاتمی کیا نه. حاتمی کیا هرچند پس از فیلم مهاجر به شهر برمیگردد و فیلمهایش را دور از میدانهای جنگ میسازد، اما او در فیلمهای دهه 70 خود، به دنبال ردپای جنگ در سالهای پس از پایان آن است و معمولاً به زندگی رزمندگانی میپردازد که پس از پایان جنگ، زندگیشان متأثر از آن سالها ادامه دارد.
تحسینها درباره کارهای حاتمی کیا در دهه 70 ادامه یافت. فیلمهای مهم این سالهای او «وصل نیکان»، «از کرخه تا راین»، «خاکستر سبز»، «بوی پیراهن یوسف» و «برج مینو» هستند که از میان آنها فیلم «از کرخه تا راین» ساخته سال 71 ابراهیم حاتمی کیا بیش از بقیه آثارش مورد توجه قرار گرفت؛ فیلمی که برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلم یازدهمین دوره جشنواره فیلم فجر شد و امروز هم از مهمترین و بهترین فیلمهای حاتمی کیا شناخته میشود.
این فیلمها برای حاتمی کیا هم تحسینهای زیادی به همراه داشتند از جمله اینکه او برای فیلمهای «از کرخه تا راین» و «برج مینو» کاندیدای جایزه سیمرغ بهترین کارگردانی جشنواره فیلم فجر شد.
آژانس شیشهای
کمتر کسی در بین سینما دوستان ایرانی وجود دارد که فیلم «آژانس شیشهای» را ندیده باشد و تیپ «حاج کاظم» با بازی پرویز پرستویی را نشناسد. بدون شک آژانس شیشهای که در سال 76 تولید شد، شناخته شدهترین و محبوبترین فیلم ابراهیم حاتمی کیا است؛ فیلمی که علاوه بر ارزشهای ساختاری و سینماییاش، نشانگر تغییراتی در نوع نگاه و زندگی حاتمیکیا است.
آژانس شیشهای پر از نکات فرمی، تکنیکی و سینمایی است و از همه مهمتر در اوج نماد پردازی قرار دارد، نماد پردازیای که هرچند در همه فیلمهای حاتمیکیا دیده میشود اما در این فیلم به بلوغ و کمال رسیده است.
این فیلم تقریبا تمام جوایز بهترین کارگردانی جشنوارههای سینمایی کشور را برای حاتمی کیا به ارمغان میآورد؛ از جمله جشنواره فیلم فجر، جشن خانه سینما و جشنواره فیلم دفاع مقدس. البته جوایز این فیلم به کارگردانی و همینطور جشنوارههای داخلی محدود نمیشود. این فیلم همچنین برنده سیمرغ بلورین بهترین فیلمنامه جشنواره شانزدهم فیلم فجر میشود و جایزه نگاه ویژه جشنواره بینالمللی فیلم سینه کوئیست آمریکا را هم کسب میکند.
این فیلم که منزوی شدن و مغفول ماندن رزمندگان دفاع مقدس در جامعه را روایت میکند، آغاز تغییرات فکری و سینمایی حاتمی کیا میشود.
عمو ابراهیم میماند؟
بعد از آژانس شیشهای حاتمی کیا در سال 77 تجربیترین و خاصترین فیلم خود یعنی «روبان قرمز» را میسازد، فیلمی که به لحاظ ساختاری متفاوت از همه فیلمهای حاتمی کیا است.
حاتمی کیا پس از فیلم «موج مرده» که چندان اثر قابل دفاعی نبود، با اصغر فرهادی همکاری میکند و به همراه او فیلمنامه فیلم «ارتفاع پست» را در سال 80 مینویسد که از دیگر فیلمهای مطرح حاتمی کیا است. این تنها فیلمی است که حاتمی کیا کارگردانی کرده اما نویسندهاش شخص دیگری است. حاتمی کیا تمام فیلمهایش جز «ارتفاع پست» را خودش نویسندگی و کارگردانی کرده است.
حاتمی کیا در سال 81 و با سریال «خاک سرخ» اولین کار تلویزیونی خود را تجربه میکند تا اینکه در سال 83 بحث برانگیزترین فیلم حاتمی کیا ساخته میشود: «به رنگ ارغوان» که سیزدهمین فیلم سینمایی حاتمی کیا بود و گویا دچار نحسی سیزده هم شد. این فیلم به خاطر مضمون ملتهبش تا سالها توقیف شد و از اکران آن ممانعت به عمل آمد: «وزیر اطلاعات وقت به من گفت که تو با این فیلم آتش به لانه ما انداختی» این فیلم پس از 5 سال توبیخ در دوره اصلاحات، در سال 88 و در دولت احمدینژاد رفع توبیخ شد و با شرکت در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر، سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلم از نگاه مخاطب را برای حاتمی کیا و عوامل این فیلم به ارمغان آورد.
فیلم بعدی حاتمی کیا در سال 84 ساخته میشود، «به نام پدر» که از نظر بسیاری حتی فیلمی ضد جنگ است: «به نام پدر را در حالی ساختم که فیلم «به رنگ ارغوان» توبیخ بود و منکر این نیستم که این مسئله روی کارم تاثیرگذار بوده است» این فیلم هم مورد توجه جشنوارهها قرار گرفت و برنده جایزه بهترین فیلم جشنواره بیست و چهارم فجر شد.
پس از سریال متاوت «حلقه سبز» در سال 85، با فیلم «دعوت» در سال 87 به نظر میرسید که حاتمیکیا برای همیشه از جبهه جدا شده است، این فیلم اولین فیلم حاتمی کیا بود که هیچ اثری از سالهای دفاع مقدس نداشت. او با فیلم بعدیاش این گمانهزنی را به اوج رساند، یعنی فیلم «گزارش یک جشن» که یک سال بعد از حوادث سال 88 ساخته شد و به حوادث آن سال میپرداخت. این فیلم به دلیل مضمون حساسی که دارد هنوز هم در توقیف وزارت ارشاد است. حاتمی کیا درباره پرداختن به موضوعاتی مثل آنچه که در «دعوت» و «گزارش یک جشن» دیده شد میگوید: «بین موضع اجتماعی و آثار بسیاری از کارگردانان ما تفاوت و تضاد وجود دارد، اما من اینطور نیستم. من از تمام اتفاقات و مسائل جامعهام متاثر میشوم و این مسئله به این معنا نیست که آدم دیگری شده باشم.»
تجربههای حاتمی کیا فقط به کارهای خودش خلاصه نمیشود، او در سال 90 بازیگری در فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» به کارگردانی روح الله حجازی را تجربه میکند؛ هرچند قبل از این او در بعضی از فیلمهای خودش نقشهای فرعی ایفا کرده بود اما این اولین تجربه بازیگری حاتمی کیا بود.
حاتمی کیا پس از آژانس شیشهای دست به تجربههایی جدید میزند. تجربههایی با طرز فکری متفاوت که گاه حاتمی کیا را در مقابل طرفدارانش قرار میدهد. طرفداران مذهبیای که دل در گرو جبهه و آرمانهای رزمندگان سالهای دفاع مقدس داشتند و معتقد بودند که حاتمی کیا عوض شده و آرمانهای گذشتهاش را فراموش کرده است.
بازگشت به آرمان، بازگشت به قهرمان
او با فیلم خوش ساخت «چ» در سال 92 دوباره خود را در دل طرفدارانش جا میکند. فیلمی درباره ناآرامیهای سال 59 در خطه کردستان و حول محور شخصیت شهید چمران. این فیلم هرچند در جشنواره فیلم فجر مورد توجه قرار نگرفت و در جشن خانه سینما به شدت بایکوت شد، اما مورد توجه منتقدین زیادی قرار گرفت و مهمتر از همه نوعی بازگشت به سینمایی بود که به نظر میرسد حاتمی کیا در آن موفقتر خواهد بود: سینمایی که با روایت داستان قهرمانش، از آرمانها میگوید.
حاتمی کیا با فیلم «بادیگارد» در سال 94 بیش از پیش قهرمان آرمانگرایش را امروزی کرد و پس از فیلمهای «دعوت» و «گزارش یک جشن» که از نگاه اغلب منتقدان از نظر سینمایی فیلمهای ضعیفی بودند و از نظر مضمونی هم مورد نقد طرفداران حاتمی کیا قرار گرفتند، توانست جایگاه خود در سینمای ایران را با دو فیلم «بادیگارد» و «چ» پس بگیرد. «بادیگارد» علاوه بر اینکه جایزه سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول مرد را در سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر نصیب پرویز پرستویی کرد، برنده جایزه بهترین کارگردانی و بهترین دستاورد هنری جشنواره فیلم وین هم شد.
حاتمی کیا با سینمای قابل دفاعش از مهمترین فیلمسازان سینمای ایران است. فیلمسازی که همیشه حواشی بسیاری دارد و بارها با جناحهای مختلف سیاسی و سینمایی سرشاخ شده و با اظهارنظرهای مختلفش جنجال به پا کرده است. ژانر سینمایی مورد علاقه حاتمی کیا وسترن است، ژانری که چندان با شخصیت او غریبه نیست، او مانند شخصیتهای فیلمهای وسترن است: مردی لجباز و یک دنده که به دنبال آرمانهایش ماجراجویی میکند.
کارگردان جدید سریال شده حاتمی کیا
فیلمنامه رو هم خودش میخواد باسازی کنه😒
البته که چند وقته واقعا افت کرده!
(که البته الان کدوم کارگردان خوبه ما نکرده فرهادی استثناست)
من هنوز که هنوزه آژانس شیشه ایی و بوی پیراهن یوسف و از کرخه تا راین رو دوست دارم
اما آثار جدیدش مثل خروج و به وقت شام واقعا کار های ضعیفی هستن
نمیخوام بگم فرهادی وطن فروشه یا حرفت غلطه یا هر چی. میخوام بگم اگه معیارت اسکاره خیلی وقته دورهی اسکار تموم شده. اسکار مشخصه یه آکادمی تبلیغاتی و خیلی وقته از معیارهای هنری دور شده. اگه میخوای چند تا مثال میزنم:
مثلا حق فروشنده برنده شدن اسکار ۲۰۱۷ نبود و خیلیا میگن به خاطر روی کار اومدن ترامپ و رفتار بدش با مهاجران این جایزه بهش داده شد. یا مثلا ۲۰۱۰ The Hurt Locker حق آوتار رو خورده. چرا؟ چون آوتار (به کارگردانی جیمز کامرون) درمورد یه سرباز آمریکاییه که نسبت به حملهی آمریکا به بقیه جاها معترضه. هرت لوکر رو که همسر سابق جیمز کمرون ساخته از حملهی آمریکا به عراق دفاع میکنه. آوتار با ۲.۸ میلیارد دلار فروش تا ۱۰ سال پرفروشترین فیلم تاریخ سینما بودو در مقابل اون فیلمه خیلی خوب نیست واقعا. یا مثلا آرگو ۲۰۱۲ به خاطر ایران ستیزی برندهی بهترین فیلم شد یا مثلا قبل از این به این به شکل غیر رسمی هر سال یه جایزه برای اقلیتها(مثل همجنسگراها) در نظر گرفته میشده که از امسال این رسمی شده. یعنی باید به طور اجباری شخصیتهای همجنسگرا یا سیاه یا اقلیت (اقلیت غیر مسلمان) حتما توی فیلم باشن تا فیلم بتونه تو اسکار شرکت کنه!!! توی اساسنامهی اسکار هم اگر بگردی و پیداش کنی که توسط مدیر کمپانی مترو گلدن میر نوشته شده اشاره شده اهداف این آکادمی تامین و ترویج و تبلیغ سیاستهای ایالات متحده آمریکاست. از بیارزش بودن اسکار همین بس که آلفرد هیچکاک هیچوقت برندهی اسکار نشده. حتی کریستوفر نولان هم برنده اسکار کارگردانی نشده. یعنی تو دوست عزیز میگی که اصغر فرهادی بهتر از آلفرد هیچکاکه؟ خخخخخخخخخخ