اثر ضعیفی بود. می توانست فیلم خوبی باشد. بشرطی که پرداخت خوبی میداشت. سازندگان فیلم اگر به عقبه خود یعنی"چندمترمکعب عشق" نگاه می کردند، می فهمیدند آنچه که آن فیلم را به محبوبیت رساند؛ ندای شفاف و بلند عشق بود که در سراسر فیلم دیده میشد و باید در این اثر نیز کمی درباره عشق "نبی" به "فرشته" صحبت میشد تا بیننده میزان جدّیت نبی برای بدست آوردن فرشته را باور کند. ما در فیلم قبلی دیدیم که دو جوان چطور به خاطر عشق به یکدیگر به گودال هلاکت پرت شدند؛ پس چرا در این اثر، حضور عشق کمرنگ بود و بی توجه از آن رد شدیم؟؟
"رفتن" ساده ترین اثر سینمایی بود که تابحال دیده بودم. هیچ نشانه ای از تکنیک و جلوه های ویژه و فیلمبرداری هیجان انگیز وجود نداشت. صداگذاری ها موجب شده بود بیشتر دیالوگها را نشنویم. برخلاف اکثر فیلم هایی که در سال 97 دیدم و در آنها محتوی را فدایِ فُرم کرده بودند؛ در این اثر فُرم فدایِ محتوی شد و گویی فیلمسازان می خواستند تنها و تنها مصائب مهاجرت افاغنه به اروپا را نشان دهند و بَس. البته در آن میان از معضلات و مشکلات حضورِ ایشان در ایران هم سکانس هایی ساخته شده بود؛ اما بوضوح دیدیدم که تمرکز این فیلم بر مهاجرت بود. حالا چرا این گروه فیلمساز به فکر ساخت چنین اثری افتادند،خیلی مهم نیست. مهم آنست که بشدت ضعیف و ابتدایی عمل کردند. شبیه سینمای هنروتجربه و فیلم های کوتاهَ ش. برادران محمودی عزیز:"اگر شما در فیلمِتان سبک مستندسازی را پیشه کنید؛ نمی توانید بیننده را پایِ اثر خویش نگاه دارید. بیننده مانند آهوی گریزپا ست. اگر فریبَ ش ندهید، سریع فرار میکند و بدست آوردنَ ش بسیار سخت است. بیننده بیشتر به بازیگر فیلم جذب می شود. اما این فیلم یک اثر برایِ مخاطب خاص بود(بیشتر برای هموطنان شما). پس باید اولِ قصه را آنچنان جذاب و گیرا می ساختید که بیننده راغب شود فیلم را به انتها برساند. که متأسفانه چنین نشد. بعد از گذشت یک سوم از فیلم؛ میشد تا ته فیلم را خواند. هیچ اوجی در اثر دیده نمیشد جز چماقی که میخواست بر سر نبی فرود آید که آمد. و ما شاهد هیچ هیجان یا دلبستگی یا گره در فیلم نبودیم و این موجب شد فیلم شما به اثری با داستان خطی و بدون هرگونه ماجرا تبدیل شود.زیرا ما در ایران درباره مشکلات مردم شما فیلمهای بسیاری دیدیم که گیراترین آن فیلم "باران" مجید مجیدی بود."
بطورکل این اثر با یک فیلم سینمایی؛ فاصله بسیاری داشت و بدترین نقطه آن درگیری های بی معنی و بدون پشتوانه نبی بود که سرانجامی هم برایَ ش ندیدیم. کارگردان هم مدام سعی میکرد با دیالوگ به بیننده بگوید سفر قاچاقی به اروپا بسیار خطرناک است. البته این تلاش بی ثمر وقتی به تلاش مذبوحانه تبدیل شد که ما عکس های ارسالی آمنه را در صفحه تلگرام فرشته دیدیم و فهمیدیم کارگردان کم آورده. بخوبی مشخص بود فیلمنامه ای درکار نیست و ما با یک اثر خبرنامه ای روبروییم. و کارگردان سعی میکند به هرچیزی متوسل شود تا فیلم را به پایان برساند. درحالیکه ما در فیلم قبلی با نگاه های "نادر فلاح" به اوج قصه پر غصه افغانی های مقیم ایران؛پی می بردیم. همین :)
3 لایک
0نظر
بیوگرافی سید محمد موسوی
ما کمی عجیبیم. مشاهیر دنیایِ تصویر رو نمی بینیم.برای بی ارزش ترین ساخته های سینما سرودست میشکنیم. عجیبیم.