رنج های فیلسوف پیر آخرین اثر پل شریدر که نامش برای علاقمندان سینما تداعی کننده نویسندگی فیلم راننده تاکسی شاهکار مارتین اسکورسیزی است،صرفا یک فیلم نیست بلکه یک اثر به معنای واقعیکلمه هنری است.دیالوگ ها مانند دیالوگ های نمایشنامه های چخوف دلپذیر اند. صحنه هاییکه مانند نقاشی های داوینچی مسحور کننده اند. حرکات دوربینی خارق العاده در حد شاهکار های برگمان و مخصوصا بازی استثنایی اتان هاوک(شاید مهم ترین بازیگر ۲۰ سال اخیر سینما) که چنان نقش خود کشیش ارنست تیلور را زیرپوستی و دقیق بازی میکند که قطعا بهترین بازی این چند سال اخیر سینما را بر دوش میکشد،چنان که شاید بعد ها فیلم با بازی هاوک در یاد ها بماند نه کارگرانی شریدر. فیلم بیشتر از اینکه فیلم باشد رنج های یک فیلسوف پیر در باب راستی مذهب و خدا است. شریدر قبل از این در تمام فیلم هایش کاتولیک ها متعصب را هدف قرار داده است اما در اولین اصلاح شده دیگر کاملا مذهب را هدف قرار داده است. کشیشی به گذشته دردناک و سخت، پسرش را در جنگ عراق از دست داده است و همسرش او را ترک کرده و سرطان معده دارد و در میانسالی اش به دینش شک کرده است. این فیلم بر خلاف آخرین وسوسه مسیح که با کمک تاریخ و خود حضرت مسیح مخالفتش را با مذهب میگوید در این فیلم با به کمک گیری از دنیای امروزی و مدرن و انسان های که از نظر مردم عادی جامعه ممکن است غیر عادی و کافر شناخته شوند حرف های خود را بیان میکند. فیلم در سکانس اول کیلسای اولین اصلاح شده را به زیبایی هرچه تمام تر نشان میدهد و بعد وارد کلیسا می شود و یک نمای بسته از صورت هاوک که دیگر آن زیبایی جوانی اش را ندارد و خط ابرو ها و چین و چروک های زیادی در صورت نقش میزند را نشان میدهد که دارد سخنرانی میکند اما وسط سخنرانی سرفه اش میگیرد که ادای احترام شریدر به نور زمستانی برگمان بزرگ است اما در صحنات بعد دوربین دوستاری خودش را از کلیسا از دست میدهد و خود را وقف تحول ها و ترک های مذهبی درونی ارنست تیلور میکند.فیلم در بعضی مواقع بیشتر سعی بر این دارد طرفداری از محیط ریست بکند تا طرفداری تیلور را.زمینی که در خطر است و نگاه انداختن به وضعیت خطرناک کرهی زمین به دلیل آسیب دیدنهای بسیار از زمان آغاز انقلاب صنعتی تا همین امروز و این موضوع را با شخصیت مایکل که هم اعتقاداتش را از دست داده و هم طرفدار سر سخت محیط زیست است بیان میکند که شاید مایکل خود شریدر باشد. شریدر هر اعتقادی داشته باشد مضمون فیلمش فقط و فقط این میتواند باشد که این اتفاقات دنیوی کار خدایانجیل نیست و سرطان تیلور میتواند نماد درد های بدون علاج دنیوی اش باشد و اشکلات زیست محیطی بر خواست اراده خدا نیست. در صحنه ای جوانی عصبی ار جواب های تکراری تیلور و افسانه های انجیلی میشود و تیلور هم به جای تکرار این حرف ها درد های وجدانش را بازگو میکند.این فیلم نمی خواهد فساد کلیسا صحبت کند، این فیلم کاهش سطح یخ های قطبی و جنگلهای بارانی، افزایش غلطت گازهای کشنده و زمینهای بیابان شده خبر از نزدیکی قیامتی دارد بدون اراده خدا و کار خود انسان است را بازگو میکند.در آخر فیلم تیلور با کشتن خودش و کار های مازوخسیتی رستگار نمیشود بلکه با ترشح هورمونی به نام عشق رستگار میشود. فیلم اولین اصلاح شده بیانه ای تلخ از زبان یک منتقد و فیلسوف و از همه بهتر یک کارگردان بسیار عالی است. فیلمی با صحنه هایی آرام و دوربینی کم تحرک اما استثنایی. فیلمی که از لحاظی حتی زیبا تر از راننده تاکسی است مخصوصا کشیش تیلور که قطعا شخصیتی عمیق تر و جذاب تری از تراویس بیکل راننده تاکسی است. فیلمی تکرار نشدنی و ماندگار .