به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلم سینمایی سرخپوست دومین اثر سینمایی بلند نیما جاویدی، در مقام کارگردانی و نویسندگی است که همانند فیلم سینمایی ملبورن، برای حضور در جشنواره فیلم فجر ساخته شده است. این فیلم که به تهیهکنندگی مجید مطلبی و بازی ستارگانی چون؛ نوید محمدزاده، پریناز ایزدیار، آتیلا پسیانی، ستاره پسیانی، مانی حقیقی و حبیب رضایی ساخته شده است، توجه خیلی از مخاطبین و منتقدان جشنواره فیلم فجر 37 را به خصوص مسعود فراستی را به خود جلب کرده است.
سرخپوست کیست؟
فیلم سینمایی سرخپوست روایت داستانی در سال 1347 را به تصویر میکشد که زندانی در مسیر ساخت باند فرودگاهی قرار دارد که به سفارش ملکه وقت ایران، در حال توسعه است. نوید محمدزاده که به عنوان رئیس این زندان به ایفای نقش پرداخته است، در حین جابجایی زندانیان خود به زندان جدید، با فرار یکی از زندانیان به اسم احمد سرخپوست روبرو میشود.
بازیگران
بازی ستارگان فیلم سینمایی سرخپوست، بسیار جذاب و کاریزماتیک است. نوید محمدزاده برنده 2 سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر، با بازی متفاوت خود و شخصیتی درونگرا، محکم، باهوش و نظامی را به نمایش میگذارد. پریناز ایزدیار با تیپی آراسته به عنوان مددکار مهربان و دلسوز زندان نیز جایگاه خاصی دراماتیکی در این فیلمنامه دارد. ستاره پسیانی با تیپ و استایل جدیدی که به جرئت از بهترین بازیهای وی تلقی میشود، بازی چشمنوازی را برای مخاطبین و بینندگان فیلم به اجرا در میآورد.
نکات فنی
به جرئت میتوان گفت که فیلم سینمایی سرخپوست،به عنوان یک فیلم خوش ساخت و کامل ، با یک تیم حرفهای تولید که هر یک از مهرهها به خوبی انتخاب شدهاند ساخته شده است.
فیلمبرداری و قاببندی هومن بهمنش شاهکاری از تصاویر احساسی و دراماتیک را خلق میکند، که به جرئت فیلم سرخپوست یکی از بهترین آثار او تلقی میشود.
طراحی صحنه محسن نصراللهی با توجه به اظهارات وی در نشست خبری جشنواره فجر، که منجر به ساخت صفر تا صدی لوکیشن زندان شده است، به راستی که شایسته تقدیر است.
طراحی لباس شیما میرحمیدی در اولین فیلم سینمایی خود، قابل قبول است.
طراحی گریم ایمان امیدواری نیز به نوع خود ستودنی است و اوج هنر وی در گریم ستاره پسیانی قابل مشهود است.
آهنگسازی رامین کوشا در فیلم سرخپوست از بهترین آهنگسازیهای وی بهشمار میآید و حد قابل توجهی مطلوب است.
کارگردانی
با توجه به اینکه نویسندگی و کارگردانی فیلم سرخپوست توسط آقای جاویدی انجام شده است، به خوبی فیلمنامه به نمایش و ساخت رسیده است و از جالبترین نکات قابلتوجه سرخپوست، عدم نمایش شخصیت احمد سرخپوست در طول فیلم است که باید به آقای جاویدی تبریک گفت.
در کل فیلم سینمایی سرخپوست با توجه به بازخورد مناسبی که از سوی مخاطبین و منتقدین جشنواره فیلم فجر 37 داشته است، ارزش دیدن را دارد و یک اثر شاخص و قوی برای سینمای ایران به حساب میآید.
ژانر معمایی بود و خوب بهش پرداخته شده است
هم کارگردانی خوبی داشت
هم فیلم نامه قشنگی
هم بازیگران کار کشته ای
شخصیت پردازی ها بسیار مناسب و شکل گیری زوج محمدزاده(سرگرد جاهد) و ایزدیار(مددکار) که رویاروئی ها و دیالوگ های قابل تاملی که میان آنها رد و بدل می شود به شدت لذت بخش است.
در سرخپوست خوشبختانه دوربین در چشم نواز ترین حالت خودش در سینمای ایران قرار دارد و با ذهنی خلاق نماهای چشم نوازی را به تصویر می کشد و به حق فیلم را به انحصار پرده سینما در می آورد.
فیلمنامه و دکوپاژ در بهترین حالت خود قرار دارد؛ به خوبی از پس شخصیت بخشی به زندان و چوبه دار بر می آید و از همان ابتدا میان مخاطب و لوکیشن ارتباط برقرار می کند و سپس به آرامی و بدون هیچ عجله ای شخصیت ها را وارد می سازد و پس از ورود شخصیت های اصلی تماما تمرکز خود را بر روی حل مسئله ای می گذارد که ذهن شخصیت های اصلی را به خودش درگیر نموده و نهایتا در یک رفت و آمد میان آرامش و تلاطمِ دو شخصیت اصلی آن مسئله را فیصله می بخشد.
هر چند در این فیصله بخشیدن نویسنده سخن بسیار است؛ سخن اول بر روی اینست که محمدزاده به سادگی متوجه پنهان شدن فراری می شود؛ که میتوان گفت لزومی به پیچیدگی اش نبوده چرا که همانطور که راقم در اوایل سطور ذکر کرده فیلم در ژانر معمایی قرار نمی گیرد پس نمیتوان از آن انتظار ایجاد معما در سرتاسر داستان را داشت هر چند اگر پی بردن به محل اختفای زندانی معماگونه می بود،دلنشین تر می شد. سخن دوم در نحوه به پایان رساندن داستان است به نحوی که رئیس زندان هر چند مجاهدت فراوانی در دستگیری فراری در طی داستان دارد اما وقتی او را به چنگ می آورد، بسیار آسان چشم بر هم نهاده و فراری را به حال خود وا می نهد؛ در این مسئله میتوان با زاویه های مختلفی نگاه کرد که خود سخن های دیگری را می طلبد.
سرخپوست قطعا چند مرتبه از سطح رایج سینمایی کشورمان بالاتر است و شاید بتوان حد اعلای سینمای جنایی و حتی کل جریان سینمایی کشورمان نامید. بازی نوید محمدزاده نیز در سطح خود فیلم و توصیفات قبلی است.
به نظرم کارگردانی از فیلمنامه جلوتره و فیلم نامه پیچیدگی خاصی نداره و معمای فیلم خیلی تو در تو نیست و پیچ و خم نداره و وارد سبک معما گونه نمیشه همون طور که تبدیل به یک درام نمیشه.
داستان سرخپوست هیجان و ریتم بالایی نداره و تنها قراره شخصیت اصلی که سرگرد جاهد باشه دنبال یک زندانی باشه،در چنین زمانی باید شخصیت اصلی داستان رو پیش ببره که بر عکس این عمل اتفاق می افته و ترفندهای زندانی و مددکار هست که فیلم رو جلو می بره.
عدم نمایش سرخپوست مخاطب رو برای حل معما تشنه تر میکنه و با این که بی گناه هست کارگردان شخصیت سرگرد رو رها نمیکنه چون عدالت برای او گرفتن زندانی هست و قضاوت به عهده ی او نیست.ماجرای گم شدن زندانی(سرخپوست) در کنار عشق و علاقه ای که بین دو شخصیت اصلی داستان در فضای سرد و بی روح زندان ایجاد میشه، ترکیب خوبی رو میسازه.
موسیقی متن و فیلم برداری و قاب بندی ها و فضاسازی فیلم به همراه کارگردانی ،همگی در بالاترین سطح سینمای ایران بود و تعریف هایی که از فیلم میشد واقعا به حق بود،در مورد بازیگری هم پریناز ایزدیار بازی نسبتا تکراری داشت و بیشتر برای نمایش نوع شخصیت رئیس زندان و شناخت بیشتر او به فیلم اضافه شده بود و نقش نوید محمدزاده هم خیلی پیچیده نیست و نقش یه رئیس زندان پایبند به قانون رو داره که پی زندانی گمشده اش هست و شاید بازیگر های دیگه ای هم میتونستن این نقش رو بازی کنن ولی نوید محمد زاده که بیشتر اوقات نقش یک فرد برون گرا و احساسی رو بازی می کرد خیلی خوب و کم نقص تونست نقش یه فرد درون گرا رو بازی کنه و باورمون نمیشد همون بازیگریه که تو ابد و یک روز و یا مغزهای... بازی کرده، و گریم هم خیلی روش نشسته بود و قطعا لایق بردن سیمرغ بود.
قسمت آخر فیلم هم خوب در اومده که دوربین از نگاه زندانی به سرگرد میبینه و اون نفس نفس زدن ها پشت دوربین و نگاه با اضطراب از پشت دیواره به جاهد و همین طور خانواده اش واقعا فوق العاده بود و حس رو منتقل می کرد.فیلمساز با قرار دادن عشق در فیلم کار رو برای اون پایان بندی فراهم کرد البته اتفاقات آخر فیلم علتش فقط علاقه به مددکار نبود و چندین عامل دست به دست هم دادن تا اون اتفاق رخ بده.
کارگردان فیلم که در اثر اول خود متهم به این بود که از فرم اصغر فرهادی پیروی میکنه و حتی تقلب کرده ،این بار به نوعی فیلمی ساخته که اون رو از بقیه فیلم ساز ها مستثنی کرده و فیلمش یکی از بهترین های سینماست.
یا دانشگاهی؟
اگر که رویا تنها احتلامی بود بازیگوشانه
تشنج پوستم را که میشنوم
سوزن سوزن که میشود کف پا
علامت این است که چیزی خراب میشود
دمی که یک کلمه هم زیادیست
درخت و سنگ و سار و سنگسار و دارسایه دستیست که میپندارد
دنیا را باید از چیزهایی پاک کرد
چقدر باید در این دو متر جا ماند تا تحلیل جسم حد زبان را رعایت کند؟
چه تازیانه کف پا خورده باشد
چه از فشار خونی موروث در رنج بوده باشی
قرار جایش را میسپارد به بیقراری که وقت و بیوقت
سایه به سایه
رگ به رگ
دنبالت کرده است تا این خواب...
محمد مختاری
بخشی از مجموعه شعر «وزن دنیا»
بازی پریناز ایزدیار و نوید محمد زاده هم بسیار عالی بود
تقریبا مثل فیلم تنگه ابوقریب بود (یک داستان نه چندان خاص اما عرضه شده در یک قالب بسیار زیبا با جلوه های بی نظیر سمعی بصری)
طراحی صحنه و لباس و چهره پردازی و موسیقی و فیلم برداری عالی (بهترین و با کلاس ترین قیافه ای که از نوید دیده بودم!! خسته شده بودیم از بس تو فیس معتادا و بزن بهادرا بود)
اما داستان :
با اینکه تر و تمیز شروع شد و تمام شد (خیلی از فیلم هامون تو این مورد ضعف دارن ولی نقطه قوت سرخپوست بود)
ولی خیلی خطی بود و خبری از چالش و هیجان نبود (هیجان انگیز ترین بخشش همون صحنه دیده شدن سرخپوست بود)
نه یک عاشقانه رو درست و حسابی به تصویر کشید (برعکس شبی که ماه کامل شد) که شاید به خاطر ضعف شخصیت سازی یا بازی خانم ایزدیار بود
نه پیچیدگی ها و چالش های معمایی خاصی داشت (تنها مورد معمایی قشنگش همین فلسفه واکس زدنش بود که آخر فیلم جوابمو گرفتم)
اما بازی ها
که تنها نوید محمد زاده خوب بود (خوب نقش یک فرد درونگرارو مسن تر از خودشو بازی کرد با اینکه خودش برون گراست)
بقیه خیلی معمولی بودن (البته آقای رضایی هم خوب بودن)
خانم ایزدیار هم لباس خوشگلی نداشت!! و هم بازی معمولی بود (کل بازیش به اندازه همون سکانس های متری شیش و نیمش نبود!!)
در کل ارزش دیدن رو داره به خاطر قاب ها و پلان های قشنگش (دنبال دیالوگ ها زیبا و یا داستان چند لایه و پیچیده توی این فیلم نباشید)