جهان با من برقص

‏جهان با من برقص‏

 (1397)
7
رای شما:
0/10
بر اساس رای 104 کاربر
پویانمایی, کمدی
اکران شده در 1398/10/11

خلاصه داستان فیلم سینمایی جهان با من برقص
دوستان جهانگیز برای آخرین تولد او دورهم جمع شده‌اند. این موقعیت موجب می‌شود آن‌ها درباره زندگی و خودشان فکر کنند.

حواشی فیلم جهان با من برقص (0 حاشیه)
سوتی های فیلم جهان با من برقص (0 سوتی)
(هانیه توسلی): شما زندگی رو نفهمیدید
جزئیات بیشتر از فیلم جهان با من برقص
پخش کننده: رسانه نمایش گستران
میزان فروش: 6،752،150،000 تومان
سوالات نظرسنجی ( 8 سوال)

فیلم ارزش یک بار دیدن را دارد؟


فیلم از لحاظ فنی و هنری باکیفیت ساخته شده است؟


تیم بازیگران، نقش‌ها را خوب بازی کردند؟


داستان و ساختار فیلم غیرتکراری و جدید بود؟


حرف و پیام فیلم، مفید و ارزشمند هست؟


بعد از پایان فیلم به آن فکر می‌کردید؟


فضای فیلم با فرهنگ خانواده شما سازگار است؟


فضای فیلم مناسب کودکان است؟

نظر خود را ثبت کنید
ارزیابی مردم از فیلم جهان با من برقص (از مجموع 32 رای)

ارزش تماشا
8.4
خوش ساخت
7.8
بازیگری
7.8
خلاقانه
7.8
محتوای مناسب
7.5
تفکربرانگیز
6.7
مناسب خانواده‌
7.0
مناسب کودکان
3.1
رای شما:
0/10
حداقل کارکتر بررسی: 0 /60
بررسی‌های مردم درباره فیلم جهان با من برقص (61 بررسی)
ایرانی وطن دوست
حس خوبی داره فیلم
بازی هانیه توسلی هم طبق همیشه طبیعی بود. مخصوصا جیغ هاش وقتی با باسن میرفت روی خره می نشست!! خخ
2 لایک
0 نظر
1400/07/23
یلدا
بازی ها خیلی خوب بود.اصلا به نظرم طنز نبود.انتظار نداشتم اینطور باشه.داستان قشنگی داشت ولی از تصورات من دور بود.
2 لایک
0 نظر
1399/04/20
کاوه علیزاده
خطر لو رفتن داستان
گمان کنم بیش از 25 سال پیش بود. زمانی که دانشجو بودیم. روزی با رضا و محمد و هادی و سعید و سیروس و ده دوازده نفر دیگر از دوستان، راهی ارتفاعات ماسال شده بودیم. سوار بر مینی بوسی آبی رنگ که به همت آقای زارع (مدیر انوقت امور دانشجویی دانشگاه گیلان و همکلاسی مان) در اختیار مان قرار گرفته بود. پیچ خم جاده های شمال را بالا می رفتیم. در مه. در پیچ و تاب. از لابه لای گله های گوسفند . از لابه لای ابرهایی که خودشان را رسانده بودند کف اسفالت و سینه شان را میسابیدند روی دانه های خاک. به پیشنهاد سیروس قرار شد هر کس چیزی بنویسد بماند برای یادگار از این لحظه. کاغذ و قلم را برداشتم و از شیشه به بیرون نگاه کردم. جاده همانطور زیر پاهایمان در بلندای مه و ابر پیچ می خورد. مینی بوس ما با همه ی شلوغی اش، از جاده می گذشت و لحظه ای بعد سکوت مطلق و مه و صدای درختان، همه ی جاده پشت سرمان را در بر میگرفت. من نوشتم:
هیچ چیز مانند جاده تنها نیست
می رود ولی همیشه هست
می برد ولی همیشه هست
حالا از آن روزها سالهاست که می گذرد. نشسته ام جلوی تلویزیون و نگاه می کنم به مینی بوس قرمزی که هر از گاهی در نمای دور یا نزدیک از وسط یا کنار فیلم می گذرد. جاده ی باریک را طی می کند و از آن سوی قاب تصویر خارج می شود. بی انکه بداند جهان دارد تمام میشود. بی انکه بداند جهان دارد کنار دوستانش، آخرین جشن تولدش را می گرید، بی انکه بداند جهان دارد درد دلهایش را با گاوش می گوید و بی انکه بداند جهان دارد آخرین یاداشتش را می نوسید. مینی بوس قرمز همچون خون، درون رگ های جاده راه می رود بی انکه چیزی بداند. بی آنکه چیزی برایش مهم باشد. بی انکه بایستد. مسافری سوار می کند، می رود، پیاده می کند، می رود، گویا این وسیله ساخته شده است برای رفتن. برای در جریان بودن. برای نایستادن.
جهان با من برقص سروش صحت هرچند یک فیلم کاملا متوسط است و ایده اش هم نیز خیلی بکر و تازه نیست اما روایت ساده و صمیمی اش همان حال و هوای نوشته ها و یاداشت های سروش صحت را دارد. آرام، ساده، بی الایش و خیلی روزمره! جدا از حرف های خیلی فلسفی به زور قرار داده شده در قاب دوربین. شاید همین سادگی و بی آلایشی به نقطه آشیل فیلم تبدیل شده باشد و آن را از این بخش آسیب پذیر کرده است. سوژه و موضوعی که آقای صحت انتخابش کرده است درست است که خیلی تکراریست اما می تواند بسیار جذاب و دیدنی باشد. دیدنی از این منظر که می تواند ما را به فکر فرو ببرد و به تامل وا دارد. به راستی اگر هرکدام مان روزی بفهمیم که دو ماه دیگر خواهیم مرد چه کار خواهیم کرد؟ چه کسانی را دوست داریم دوربرمان باشند؟ دوست داریم چه کار هایی را انجام دهم. اصلا آن چند روز و یا چند ماه چگونه طی خواهد شد. اندوهی که در عمق رفتار های جهان با بازی خوب علی مصفا دیده می شود، آیا در ما هم همانگونه چهره نمایان خواهد کرد؟ اعتراض مان به همانگونه خواهد بود. جایی از فیلم علی مصفا می گوید "همه ی چیزهای بد شهر و زندگی شهر نشینی را گذاشتم و امدم در دل طبیعت زندگی سالمی داشته باشم اما نتیجه اش این شد!" به راستی اگر هر کدام مان در این موقعیت قرار بگیرد چنین اندوهی در دلمان سایه می افکند؟ تا کی این اندوه ادامه خواهد داشت؟ آیا ما هم هرکاری می کنیم نخواهیم توانست مرگ رو دوست داشته باشیم؟ آیا ما هم در روزهای آخر، از مرگ نخواهیم ترسید همانگونه که جهان در یاداشت های آخرش نوشته بود. در آن روزهای اخر ما هم دوست داریم همه، توجه شان به ما باشد ؟ به راستی در مواجه با مرگ هرکدام مان چه شکلی خواهیم بود؟ دلمان برای کجا های زندگیمان تنگ خواهد شد؟مرگ همانجور که جهان می گوید دوست داشتنی نیست! سیاه است! زشت است! از هر منظری که بدان خیره شوی، بی قواره و دردناک است! ترس برانگیز است. اما جهان بدون جهان، جهان بدون ما هم ادامه خواهد داشت. مینی بوس قرمز بدون ما هم در جاده های سرسبز بی رحم راه خواهد رفت! سعید و رضا و محمد و هادی هم بدون من زندگی خواهند کرد همانطور که دوستان جهان هم بدون اون زندگی کردند، بعد از انها هم آدم های بعدی ،بعد آدم های بعدی! بعد آدم های بعدی!
همه ی ما خیلی زور بزنیم تا پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها مان رو در یاد داشته باشیم و این غمناکی ما از مرگ را صد چندان می کند. جهان بدون ما بی هیچ گونه تغییری به راه خود ادامه می دهد! در توئیتر یکی نوشته بود: آرام باش! به هیچ چیز فکر نکن ! الان سال 1499 است . و ما سالهاست که مرده ایم! و چه اندوه بزرگی!
جهان با اینکه همه ی اینها را می داند، با اینکه اندوهگین است، با اینکه دلش برای همه چیز این دنیا تنگ می شود، با اینکه همه ی این دوستان به قول خودش گاوش! دلتنگش خواهند شد، در آخرین سکانس بر فراز کوه، جایی که آن سو تر سموفونی مرگ را برایش می نوازند و مینی بوس قرمز بی خیال از همه جا به راه خودش ادامه میدهد، ازجایش بلند می شود و دست در دستان پژمان جمشیدی الکی خوش! به رقص در می آید. "وقتی ای دل! به چشمان غزل خون میرسی خودت رو نگه دار! وقتی ای دل به گیسوی پریشون میرسی خودت نگه دار! ای دل دیگه بال و پر نداری....
دوربین به عقب می رود. صدای خواندن دوستان جهان روی سمفونی نوازان مرگ تمام میشود و بی وقفه ای در موسیقی فیلم ،صدای رقص جهان به سمفونی مرگ پیوند می خورد. با خاطره ای از جهان که در آن از اولین اجاره خانه اش می گوید و اینکه پول پیش را از یکی از دوستانش قرض کرده بود و بعد وقتی که می خواست برگرداند، دوستش نگرفت و به او گفت : این قرض تویه به نفر بعدی و اون به نفر بعدی. فیلم با آخرین جمله ی جهان تمام می شود: الان دارم فکر می کنم من تو زندگیم چیزی به بعدی ها دادم؟ کاش داده باشم بعد برم! ..... کاش قبل از اینکه به انتهای سفرمون تو این جهان برسیم به این فکر کنیم که آیا چیزی به بعدی ها دادیم یا خیر؟...
جهان با من برقصِ سروش صحت، هرچند یک فیلم متوسط است،هر چند می توانست بهتر و زیبا تر باشد اما چیزی است که سروش صحت به بعدی ها داده است! هرچند یک چیز کوچک! درست مانند آن برنامه کتاب بازش که گوشه ای از کتابی را می خواند و کنار میایستاد تا ما خودمان بقیه اش را بخوانیم و از آن لذت ببریم. به عقیده من دیالوگ های خوب، بازی های تقریبا خوب که تلاش می کردند خیلی معمولی به نظر بیایند، موضوع خوب و تلنگر خوبی که سروش صحت به ما زد می توانست از این بهتر و قشنگ تر شود اگر نویسندگی قوی تر و محکم تری داشت. ضعفی که همیشه تاریخ گریبان آثار ایرانی را گرفته است و خواهد گرفت.
جهان با من برقص سروش صحت را دوست داشتم و با جهانش روزهای آخر زندگی ام را کنار دوستانم و آنهایی که دوست شان دارم، زندگی کردم، دلتنگ شدم،به کار دنیا و سرنوشت لعنت فرستادم،ترسیدم از سیاهی مرگ،با آن کنار آمدم و پذیرفتم که مینی بوس قرمز رنگ چه من باشم و چه نباشم در جاده های زیبای پر پیچ خم به راه خودش ادامه خواهد داد.
با جهان با من برقص سروش صحت دلم برای دوستانم تنگ شد و آرزو کردم کاش بتوانم چیزی در پایان این سفر به بعدی داده باشم....
3 لایک
2 نظر
1399/04/19
حمید ارضی
یک متن عالی
1 لایک
1399/04/19
کاوه علیزاده
ممنون از لطف شما
0 لایک
1399/10/15
جوجو
خیلی فیلم جذابی بود
بازیگراشم خیلی خوب بازی کردن در کل قشنگ و دیدنی بود
من دوسش داشتم⁦:-)⁩
4 لایک
0 نظر
1399/04/14
اقای سریالی
اخراچی ها هیچم اشغال نبود
1 لایک
1399/04/09
یلدا
کاری با اخراجی ها ندارم ولی این فیلم انقد خوب بوده؟؟؟؟؟؟؟؟؟چون من ندیدم و می خوام بدونم چطوره
0 لایک
1399/04/09
کارن
خیلییییییی
0 لایک
1399/04/09
کارن
البته اگر سلیقه ت اخراجی هاست نبین ولی اگر نیست ببین
0 لایک
1399/04/09
دارا
تکلیف من که هم اخراجی هارو دوست داشتم هم اینو چیه؟

اگر میخوای اشغال مثال بزنی ناردون و... رو بگو
2 لایک
1399/04/09
یلدا
نه اخراجی ها رو دوست داشتم چند بارم دیدم ولی سریال های سروش صحت رو هم خیلی دوست دارم
0 لایک
1399/04/09
علیرضا
اخراجی ها بده؟؟😑😑😑😑
0 لایک
1399/04/09
کارن
بله
0 لایک
1399/04/09
یوسف
شما فیلم نبینی بهتره همه فیلم ها آشغالن ؟؟!؟!1
0 لایک
1400/03/30
اقای سریالی
پیشته بابا
2 لایک
1399/04/06
حامد باتی
به به گوه خور بزرگ
لات مجازی من پست میزارم یادت نره بیای گوه خوری کنی عقب نمونی دلگیر میشم :)))))))))))))))))
0 لایک
1399/04/07
اقای سریالی
خیلی بی شخصیتی
1 لایک
1399/04/09
حامد باتی
برای بار چندم بهت میگم فاطمه بند انداز ، خاله زنک بازی و فضولی ات رو ببر بساط اش رو جای دیگه پهن کن
اینجا کف کوچه نیست چادر ببندی دور کمرت بشینی سبزی پاک کنی و سرک بکشی تو حرف و بررسی دیگران سرت رو بکن تو آخوور خودت
ااااافتتتتااااااااااد؟؟؟!!!!
1 لایک
1399/04/09
اقای سریالی
چرا همه رو کوچک میبینی خودتو گنده
0 لایک
1399/04/09
حامد باتی
نه پسر جون من نه بزرگم نه کوچیک فقط سرم تو کار خودمه مث امثال تو نخودآش نیستم که اظهار فضل کنم واسه هرکسی که هر نظری داره راجب هر فیلمی و همینطور الاف هم نیستم مثل تو ، فقط همین!!!
1 لایک
1399/04/11
سارا خلیلی
تو خوبی:/
0 لایک
1399/05/11
درسا صیاد
خطر لو رفتن داستان
بسیار فیلم آروم و دل نشینی است بنظرم کارگردان توانسته است مرز بیم خوشبختی و بدبختی آدم را خوب در بیاورد
5 لایک
0 نظر
1399/04/06
مشاهده بررسی‌های بیشتر