به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
آخرین ساخته شهرام شاهحسینی، چهره محبوب این روزهای تلویزیون، «خانه دختر»، بعد از وقفهای سهساله به نمایش درآمد. فیلمی که از همان اولین اکرانش در سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر با حواشی زیادی احاطهشده بود. سروصدایی که «خانه دختر» در آن سال به پا کرد و بعدتر با توقیف طولانیاش بر آن افزوده شد، چیزی نیست که از شاهحسینی و سینمایش انتظار داشته باشیم. کافی است نگاهی به کارنامه کاری وی بیندازید تا متوجه شوید مرد موفق تلویزیون، در آثار سینماییاش هم رویکردی رسانهای و بی حاشیه داشته است. «کلاغپر»، «زنها فرشتهاند»، «آقای هفترنگ»، همه نشان از علاقه شاهحسینی به جریان پرمخاطب و بیخطر اصلی سینمای ایران دارد و کمدیاش هم از جنس کمدیهای چندقسمتی صداوسیماست. پس اینهمه سروصدا و سه سال توقیف فیلمی که در جشنواره یکی از فیلمهای برگزیده مخاطبان بود از کجا نشاءت میگیرد؟
حامد بهداد در فیلم خانه دختر
پاسخ این سؤال نام پرویز شهبازی نویسنده متن «خانه دختر» است. شهبازی، چه در نگارش و چه در تولید و ساخت آثار سینمایی نقطه مقابلشاهحسینی است. شهبازی در فیلمهایش به سراغ سوژههایی میرود که شاید به مذاق مخاطب عام خیلی خوش نیاید، اساساً دغدغه گیشه ندارد و سبک فیلمسازیاش مبتنی بر انتقال تصویری است.همکاری شاهحسینی و شهبازی میتوانست نویددهنده پیوند نگاهی عامهپسندتر از مخاطبان عادی شهبازی و فیلمی جدیتر و مهمتر از آثار معمول شاهحسینی را بدهد. اتفاقی که با بررسی حواشی این فیلم و بازخوردی که در جشنواره گرفت، میتوان گفت به نتیجه رسیده است؛ اما متأسفانه برای مخاطبی که امروز، «خانه دختر» را در سینما میبیند، این همکاری نهتنها مثبت نبوده که حاصلش فقط تصاویر گنگ و مبهم، شخصیتهای پادرهوا و پایانی عجیب و پر ابهام است.
در هنگام تماشای فیلم «خانه دختر»، با دو روایت روبرو هستیم. روایتی که روی پرده سینما جریان دارد که به عبارت سادهتر، نه سر دارد و نه ته و روایتی که ورای سکانسهای حذفشده و اصلاحشده جریان دارد.
باران کوثری و پگاه آهنگرانی در فیلم خانه دختر
«خانه دختر» شروع خوبی دارد. کمکم شخصیتها را معرفی میکند و فضاسازی مناسبی از شخصیتها و حال و هوای فیلم ارائه میدهد. بدون زیادهگویی و اداهای اضافه، داستان را پیش میبرد و به گرهافکنی اصلی میرسد. مرگ سمیرا (رعنا آزادیور)، آنهم درست شب پیش از عروسیاش، رفتارهای مشکوک خانوادهاش و پیغامهای گاهوبیگاهی که بعد از مرگ سمیرا برای دوستانش فرستاده میشود آنها را مصمم میکند تا راز مرگ سمیرا را کشف کنند. تا اینجای داستان همهچیز مرتب است. باشخصیتهایی روبرو هستیم که کمکم خود را معرفی میکنند اما درعینحال در پس روایت اصلی معنا مییابند.حامد بهداد در نقش نامزد سمیرا، برای اولین بار بازی کنترلشده و درونی ارائه میدهد و کاراکتر منصور را تبدیل به معمایی میکند که در متن تعریفشده بوده است. خواهر سمیرا، ستاره، با بازی پردیس احمدیه که سال گذشته در لاک قرمز حضور قابل قبولی را ارائه داد، در «خانه دختر»هم با نگاههایش و سکوتش و خشمی فروخورده، به باورپذیرتر شدن روایت کمک میکند؛ اما همه نکات مثبت فیلم در همینجا خاتمه مییابد. با پایانبخش اول و ورود به نیمه دوم فیلم که فلاشبکی است به آنچه بر سمیرا در آخرین ساعات زندگیاش گذشته است، به ناگاه روایت انسجامش را از دست میدهد. بیننده که در نیمه اول فیلم همراه دوستان سمیرا (پگاه آهنگرانی و باران کوثری) میشود تا علت مرگ سمیرا را دریابد، در نیمه دوم کاملاً رها میشود تا از بین تصاویر و دیالوگهای بعضاً نامربوط، چیزی را کشف کند که شاید اصلاً در فیلمنامه اصلی وجود خارجی نداشته است. سمیرا که در نیمه اول فیلم فقط نامش را میشنویم، از همان ابتدا نقطه مرکزی گرهافکنی «خانه دختر» است. حال سمیرایی که ما میبینیم، نهتنها به کاراکتر نرسیده است بلکه تنها چیزهایی که از او میدانیم این است که شعر میگوید و از رومیزیهای تالار عروسی راضی نبوده است.
پردیس احمدیه و رعنا آزادیور در فیلم خانه دختر
در اینکه پرویز شهبازی بهعنوان یک فیلمساز مدرن، بر عدم قطعیت و لایههایی زیرین در پس هر ماجرا و شخصیتی تأکید دارد، شکی نیست؛ اما در «خانه دختر» با یک عدم قطعیت مواجه نیستیم، باسیلی از نشانههای تصویری بدون مرجع روبرو هستیم، با روایتی سلاخی شده و فیلمی تکهپاره شده طرف هستیم. کاراکترهایی که در نیمه اول معرفی شدند و انتظار داشتیم روایت را بهپیش برند، کاملاً خنثی و کمرنگ در پسزمینه داستان حضور دارند و درنهایت با پایان فیلم، بیننده با خرواری از سؤال و ابهام سالن سینما را ترک میکند.«خانه دختر» یک فیلم با پایان بازنیست، آن برداشت شخصی بیننده که در نوشتههای شهبازی جای دارد و آثار وی را متمایز میکند، در «خانه دختر» از کل اثر جداشده و بهعنوان عضوی مستقل خودنمایی میکند و منجر به همان سؤالهایی میشود که بیننده را کلافه میکند.
درنهایت اگر میخواهید حداقل سرنخی ازآنچه در «خانه دختر» میگذرد به دستتان آید، به همان نشانههای تصویری که از اصلشان جداشده رجوع کنید تا شاید برای قسمتی از سؤالهایتان پاسخ مناسبی پیدا کنید. سکانسی که در ابتدای فیلم دوستان سمیرا برای بازدید خانواده وی آمدهاند و نگاهشان روی اتاقی خشک میشود، سکانسی که ستاره در اتاقی که درش بسته نمیشود به دنبال خلوت است و نگاه سنگین پدر که دنبالش میکند، آنچه در پزشکی قانونی میگذرد، رابطه برادرانه و حمایتگر منصور با ستاره و درنهایت سکانس پایانی فیلم و نگاه پر از شوق ستاره که به ترس و نگرانی ختم میشود و او را جایگزین سمیرا و سرنوشت منحوسش میکند، نشانههایی هستند که از روایت اصلی در داستان باقیماندهاند.
حامد بهداد در فیلم خانه دختر
حقیقت این است که «خانه دختر» در دو مرحله قربانی سانسور و اصلاحشده است؛ یکی قبل از جشنواره و دیگری قبل از اکران. نتیجه این اصلاحات، فیلم را به یک ضد روایت تبدیل کرده است.این روزها انتقادات زیادی بر فیلم وارد است. اینکه شخصیت سمیرا صلابت و هویت درونی کاراکترهای زن شهبازی را ندارد و بیشازاندازه منفعل است، اینکه گرهگشایی فیلم خوب از آب درنیامده است، اینکه اساساً موضوع فیلم کلیتی ندارد که فیلمی به خاطرش ساخته شود و سه سال توقیف باشد؛ اما اینهمه انتقاد بیانصافی است در حق فیلمی که درواقع اصلاً دیده نشده است. گرهگشایی که به ضعف آن اشاره میکنند، درواقع از فیلم حذفشده است، موضوعی که قرار است بر سر اهمیتش صحبت کنیم، با اصلاحات اعمالشده عوضشده است و کاراکتر سمیرا بهعنوان شخصیتی که قرار است بیننده را تا لحظه مرگش همراه کند قربانی سلاخی کمنظیری شده است. از طرف دیگر، نمیتوان گفت «خانه دختر» فیلم خوبی است، بازهم به دلایل مشابه. کسی چه میداند که گرهگشایی نهایی فیلم واقعاً چقدر خوب بوده است؟ برداشت تماشاچیان فیلم در جشنواره فجر هم مبتنی بر نسخهای اصلاحشده است، پس به آنهم نمیتوان اکتفا کرد.
رعنا آزادیور در فیلم خانه دختر
پس چگونه میشود این فیلم را نقد کرد؟ حقیقت این است که فیلمی چون «خانه دختر» که چنین بیرحمانه در آن دست بردهاند و با همه جوانب سینماییاش بازی کردهاند را نمیشود نقد کرد؛ اما رویهای که منجر به اکران فیلم قطعهقطعه شدهای چون «خانه دختر» میشود را باید نقد کرد، رویهای که عملاً به شعور مخاطب توهین میکند که نمیتواند تشخیص دهد چه فیلمی و چه موضوعی برایش مناسب است و فرد دیگری که عمر تصمیمگیریاش به کوتاهی دوره لیسانس یک کارگردان است باید این تصمیم را برایش بگیرد. نقد به سیستمی وارد است که با برچسب مناسب و نامناسب و تهدید توقیف و سانسور، هنرمند را به خودسانسوری مجبور میکند.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.