به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
قبل از پخش سریال «سایهبان» وقتی مختصر توضیحی دربارهی آن منتشر شد، این جمله به ذهن میرسید: «دو رفیق پایینشهری و کارگر که تا گلو گرفتار سختیها و فراز و نشیب زندگی هستند و قرار است به ما درس معرفت بیاموزند.» اما باید گفت این همهی جریان نیست.
در ادبیات رایج سینما و تلویزیون ایران، اصطلاح «دغدغهمند» اشاره به آثاری دارد که مفاهیمی سنتی یا مذهبی یا ملی را ترویج میکنند. هرچند که در مجموع باید گفت هر اثر هنری نهایتاً متضمن دغدغهای در ذهن سازندگان خود بودهاست. با این حال، طبق ادبیات رایج، این سریال جزو آثار دغدغهمند به حساب میآید. اما تقریباً میتوان گفت تلاش شده تا القای مفاهیم مدنظر از حالت شعارگونه خارج شود و در روند داستان، طی فرآیندی نسبتاً منطقی، انجام شود.
داستان برای تمامی شخصیتهای اصلی خود، انواع گرفتاریها را پیش میآورد. اما اولاً این گرهها از جهت منطقی در وضعیت شخصیتها قابل قبول بنظر میرسد. ثانیاً هنگام گرهگشایی افراط و معجزهای در کار نیست. داستان تلاش نمیکند تا تمام مشکلات را روی هم تلانبار کند و در قسمت پایانی، ناگهان به نحوی معجزهوار و همزمان، همه را با هم به بهترین نحو حل کند.
گرهگشاییها مرحلهبهمرحله و بر اساس اقدامات خود شخصیتها اتفاق میافتد. شخصیتپردازیها چندان از تیپهای شناخته شده برای این گونه سریالها دور نیست. اما تلاش شده که شخصیتها حتی آنها که به ضرر شخصیتهای اصلی حرکت میکنند، خاکستری باشند و انگیزهشان از انجام برخی کارها در دل داستان قابل درک باشد.
در بخش شخصیتپردازی، فضا نتوانسته چندان از تیپ های متداول این گونه کاراکتر ها در آثار سینمایی و تلویزیونی ایران جدا شود. شخصیتها بخصوص شخصیت سهراب بهعنوان شخص اول داستان، بسیار کمالگرایانه و کمنقص طراحی شده است. این ایراد در شخصیتپردازی سعید وجود ندارد و او خاکستریتر و پذیرفتنیتر است. اما همچنان کفهی شخصیتپردازی به نفع شخصیتهای فقیر و پایین شهری است. هرچند بقیهی شخصیتها هم خاکستری طراحی شدهاند، اما آدمهای پولدار داستان در نیمهی تاریکترِ کاراکترسازی ایستادهاند. برخی شخصیتها هم کاملاً در حد کلیشه ماندهاند. مادر عقلکل و همیشه خردمند و آرام. پدر ناتوان ضعیف، خواهر کودکصفت تحتالحمایه، چندان تفاوتی با نمونههای دیگر این تیپها در آثار مشابه ندارند.
در سریالهای تلویزیونی، دوستداشتنی بودن هنرپیشهها و باورپذیر بودنشان در نقش، شاید بیش از سینما اهمیت دارد. چرا که مخاطب قرار است شبهای متمادی و ساعتهای فراوان از وقتش را با این هنرپیشهها بگذراند.
پس بد نیست نگاهی به روش کاری کارگردان در چینش و انتخاب هنرپیشهها بیندازیم و ببینیم آیا بازیگران توانستهاند با بازیها و فیزیک خود، فضای دلچسبی برای مخاطب فراهم کنند یا خیر.
برای ایفای این نقشهای متنوع و متعدد از چهرههای جدید زیادی استفاده شده است. هنرپیشههای جوان، تقریباً کمسابقه یا کاملاً تازهکار هستند. بسیاری از آنها از عالم تئاتر پا به دنیای تلویزیون و سینما گذاشتهاند و این اولین تجربهی تصویری آنهاست. این نکته، به باورپذیر بودن آنها در نقشهایشان کمک زیادی میکند. در کنار آنها البته از هنرپیشههای قدیمی و با تجربهی سینمای ایران هم بهره برده شده است.
هنرپیشههایی که چهره میشوند، بسیاریشان از طریق سریالهای پرمخاطب و موفق تلویزیونی معرفی و شناسانده شدهاند. چرا که مخاطب شبهای متمادی و ممتد، هنر بازیگری و چهره هنرپیشه را به مدد داستان سریال دنبال میکند. این سریال هم بهعنوان بازیگر چند چهرهی جدید به مخاطب معرفی میکند. که قدرت بازیگری و فیزیک برخی از آنها در حدی است که میتوان احتمال داد شاید بعدها، بدل به هنرپیشههای درجهی یک سینما و تلویزیون شوند.
یکی از آنها مجتبی پیرزاده است. هنرپیشهی نقش سهراب که فیزیک خاص در عینحال معمولی و متناسبش با نقش یک جوان پاییینشهری در کنار بازی قوی و خوبش، ترکیبی درست و دیدنی از او ساخته است. البته او بهعنوان هنرپیشی تئاتر سابقه چند کار سینمایی از جمله فیلم پرآوازهی «فروشنده» ساخت اصغر فرهادی را هم در کارنامه دارد. اما برای مخاطب عامتر تلویزیون، چهرهای جدید محسوب میشود.
هنرپیشهی نقش سعید، محمد ولیزادگان هم به همین ترتیب، با وجود سوابق تئاتریاش، در دنیای تلویزیون، کاملاً تازهکار است. در عینحال باید گفت با توجه به بازی و فیزیکش، جزو انتخابهای بسیار خوب و درست برای این سریال بوده است. در مثلث سهگانه چهرههای جدید این سریال، افسانه کمالیان، بازیگر نقش سارا، نفر سوم است. که البته در حد و اندازهی دو نفر دیگر ظاهر نشده و شاید باید گفت که نوع پردازش این شخصیت در داستان و موقعیتاش بیش از این هم جای مانور و ارائهی هنر بازیگری به ایفاگر این نقش نمیدهد.
هنرپیشههای نقشهای بزرگسلان این سریال، در مجموع بسیار با سابقهترند. و کارگردان با چینش درست چهرههای جدید و قدیم، تناسب خوبی بین چهرههای تازه و قدیمی، باتجربه و کمتجربه ایجاد کرده است. مثلاً امین تارخ و بهزاد فراهانی، در کنار پریوش نظریه، علی اوسیوند و رویا تیموریان، که هر کدام سالهای سال تجربه حضور موفق و تنوع ایفای نقش در هر سه عرصهی سینما و تلویزیون و تئاتر داشتهاند، تعادل خوبی در سریال به وجود آورده است. در پناه اعتبار این کهنهکارها، مخاطب جذب سریال میشود و هنرپیشههای جوان فرصت پیدا میکنند تا هنر خود را به مخاطب عرضه کنند و نظر تحسینآمیز او را به دست آورند.
در این سریال کسی مانند کامران تفتی هم بازی دارد که به نوعی حلقهی واسطه تجربه و درخشش و جوانی بین هنرپیشههای این سریال محسوب میشود. هنرپیشههایی که یا جوان هستند و کمتجربه یا مسن هستند و پر تجربه. او در عین جوانی، سابقهی زیادی در سینما و بیش از آن، تلویزیون دارد.
هنرپیشههای دیگری هم در این سریال بازی کردهاند که هرکدام به نوبهی خود جایگاه کم و بیش ارزشمندی در سینمای ایران دارند که مجال معرفی تکتک آنها در این نوشتار نیست. از جمله میتوان از رویا تیموریان، آزیتا حاجیان، هستی مهدوی، محمدرضا غفاری، آناهیتا افشار، سیدمحمدعلی میرشفیعی،کاوه خداشناس، خاطره حاتمی، حسام محمودی، رویا جاویدنیا، سینا مهراد، افشین اخلاقی، زهرا بهروزمنش، علیرضا ثانیفر، سجاد دیرمینا، پیمان مقدمی، علی غلامی و محمد عمرانی نام برد.
کاگردان و تهیهکنندهی این سریال سابقهی درخشانی با تولید فیلم تحسین شده « چندمتر مکعب عشق» از خود نشان دادهاند. آنها با این فیلم در جشنوارهی فجر سال 92 و جشن خانهی سینما سال 94 به دست آوردند.
این برادران سینمایی که در تمام کارهای خود با یکدیگر همکاری داشتهاند، افغانیالاصل هستند که سالهاست ایران وطن آنهاست. این نکته از شناخت خوبی که این دو برادر بههمراه نویسندهی سریال، سعید دولتخانی از قشرهای مختلف مردم ایران و جزییات زندگی آنها دارند، به خوبی مشهود است. جمشید محمودی همچنین ساخت فیلم «رفتن» را نیز بدون برادرش در کارنامه دارد.
سعید دولتخانی به عنوان نویسندهی اثر نیز، سابقهی زیادی در نوشتن کارهای سینمایی و تلویزیونی دارد. در کارنامهی او همچنین ساخت فیلم سینمایی «گاو زخمی» هم مشاهده میشود. او نویسندهی آثاری همچون «یکی میخواد باهات حرف بزنه.»، «قرنطینه» و «گناه من» هم بودهاست.
دیگر عوامل این سریال هم عبارتاند از ناظر کیفی:سیدهادی موسوی، طرح قصه:جمشید محمودی و نوید محمودی، مدیر تصویربرداری:امیر موسوی، مدیر صدابرداری:سعید بجنوردی، تدوین:نیما جعفری جوزانی، طراحی و ترکیب صدا:حسین قورچیان، دستیار اول و مدیر برنامه ریزی:شکیل مظفری، طراح چهره پردازی:محمد رضا قومی، طراح صحنه:امیرحسین باباییان، طراح لباس سیامک کاری نژاد، منشی صحنه:مرجان تاجیک، عکاس:فتاح ذی نوری، مدیر تولید:سامان شعشعه، مجری طرح:شیما قنبری، مشاور تهیه کننده:ارشاد محمودی، مدیر تدارکات:امیر جهانگیری.
در مجموع این سریال، با وجود فضای سنگین و نسبتاً تلخ خود، به دلیل اینکه از اغراق دور است، توانسته نظر مخاطبان را به خود جلب کند. این سریال، نه در نمایش فقر، افراط بیدلیل به خرج میدهد نه هنگام نجات شخصیتها از مشکلاتشان، با اغراق بیجا دست به دامن معجزه و راهحلهای جادویی میشود. در عینحال برای رسیدن به هدف خود که همان نشاندادن امید و «معرفت» و کارایی ارزشهای سنتی جامعه است، موفق عمل میکند. این داستان، به نوعی بزرگداشت آن مرام و منشی است که در اثر فرآیند رو به مدرنیت جامعهی ایرانی، متروک و مغفول مانده است. ارزشهایی که حتی شاید به مرور در فرهنگ جدید، بدل به نقص و ضدارزش هم شده است. دغدغهی این سریال، زندهکردن حال و هوایی از جامعهی کمی قدیمتر ایرانی است. این دغدغه در جایجای دیالوگها و ساختار داستان به چشم میخورد. هر چند لحن روایت، گاهی شکلی شعارگونه به خود میگیرد، اما در مجموع به منطق داستان، تقریباً وفادار باقی میماند.
شاید بتوان گفت که این سریال، خوشساخت و دارای داستان درست و بازیهای خوب است و قادر است شبهای سرد و آلودهی پاییز و زمستان مخاطب را به خوبی گرم و به یاد ایام قدیمتر، منزه کند.
نویسنده: سمیه سادات حسینی
متن آهنگ مریض حالی محسن چاوشیحسینی
واقعا یکی از بهترین سریالایی بود که توی تلویزیون پخش شد و نشون داد داشتن فیلمنامه قوی چقدر مفید و ضروریه
فیلمنامه اینقدر خوب بود که تا چند قسمت اخرم معلوم نبود اخرش چی میشه و خیلی از مشکلات جامعه رو به راحتی توصیف میکرد ولی بالاخره مشکلاتی رو هم داشت ولی میشد به عنوان فیلمنامه قوی ازش نام برد در کنار فیلمنامه بازیگران هم عالی بودن بازیگرایی که چندتاشون رو کمتر دیده بودیم یا مثل بقیه سریالا این سریال ستاره ای نداشت ولی از همینا هم بهترین بهره رو برد ولی صد حیف که بخاطر مشکلات کنداکتور تلویزیون الکی ادامش دادن و اخراش یکم ضعیف شد ولی از ارزش این سریال کم نشد