به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
در سینمای عامه پسند ایران، به خصوص در دهه چهل و پنجاه شمسی که به واسطه سیاستهای حاکم و رونق اقتصادی ارتباط ایرانیها با غرب گسترش یافته بود، تصویری تناقضآمیز از حضور ایرانیها در خارج در قالب فیلمهایی مانند «ابرام در پاریس» یا «یک اصفهانی در نیویورک» ثبت شده است که نشاندهنده تقابل مرد سنتی ایرانی با جامعه غرب است.
حس جاری دلتنگی برای وطن در این فیلمها، چند دهه بعد در آخرین ساخته محمدحسین مهدویان با نام «لاتاری» به شکل شعارهای ملی و «ایرونی بازی» زنده شده و سادهاندیشی جاری در آن فیلمها که میخواستند مردم را سرگرم کنند در ترکیبی شاید ناخواسته با موضوع دفاع از ناموس در «لاتاری» یادآور فیلمهای جاهلی است که غیرت قهرمان کلاه مخملی به دلیل تجاوز به ناموسش گل میکرد و دست به چاقو میشد. البته می توان فیلمی فکر شده و مدرن ساخت که با کلیشههای فیلمهای قدیمی کار کند و در آزمونی امروزی، کارکرد این کلیشهها را محک بزند.
اما ضعف اساسی «لاتاری» نه تنها در نوع نگاهی که در فیلم وجود دارد، بلکه در ساختار و اجرایش است. ساختاری متضاد که از یک سو با نوع فیلمبرداری مبتنی بر دور ماندن از سوژه و استفاده از لنز تله و قابهایی که به نظر میرسد تداعی تصاویر دوربین مخفی هستند، تلاش در مستندنمایی دارد و از سویی دیگر با فیلمنامهای به شدت ضعیف و کلیشهای و مجموعهای از آدمها لات و غیرتی، بخشی از مشکلات فردی و مسائل ناموسی عدهای آدم سنتی عقب مانده را میخواهد به سطح بینالمللی ببرد تا شعارهای ملی بدهد.
قهرمان فیلم جوانی با نام امیرعلی است که دختر مورد علاقهاش به دلیل وضعیت بد مالی خانوادهاش، فریب یک شیاد را خورده و برای کار و پول درآوردن به دبی رفته تا مدل شود ولی آن شیاد او را به عنوان روسپی به شیوخ عرب میفروشد و دختر برای حفظ ناموسش خودکشی میکند و وقتی خبر به امیرعلی میرسد او به همراه مربی فوتبالش «موسی» که یک آدم تندخو و خودسر جبهه رفته است برای انتقام به دبی میروند تا داد تعرض به ناموس ایرانی را از عربهای ناموس دزد بستانند.
طبیعی است که همین قصه تکراری را میتوان با شکل و شمایل فیلم فارسیهای قدیمی تصور کرد. کافی است به جای هنرپیشههای ایرانی، بازیگران تیپیک فیلم فارسی را برای ایفای این نقشها بگذاریم تا متوجه شباهت بنیادی «لاتاری» با نمونههای پیش و پا افتاده عامه پسند بشویم. جالبتر اینکه فیلم عملاً تلاش میکند تا از یک جماعت بیفکر و احساسی تندخو، قهرمانهای ملی بسازد. مشخصترین اینها موسی است.
تکهای در فیلم است با ظرافت شخصیت او را نشان میدهد. او سوار بر ماشین دوستی در خیابانهای دبی به دنبال دلال محبت و عرب مشتری زنهای ایرانی است و دوست موسی مدام به او تذکر میدهد که کمربندش را ببندد چون در غیر این صورت جریمه خواهند شد و او اکراه در بستن کمربند دارد. ایده کمربند ایمنی و نبستن آن گویای شخصیتی مخاطرهجوست که از مهار شدن پرهیز میکند و عملاً به بمب ساعتی متحرکی تبدیل شده که در پایان فیلم میبینیم یک حمله انتحاری انجام میدهد. نکته در این است که در این زمانه پرآشوب، چرا باید همچین آدمی قهرمان فیلم شود و به نمایندگی از ایران و ایرانی به مصاف عربهای لذت جو برود؟
فیلم با بی اعتنایی نسبت به مشکلات عمیق اجتماعی که باعث فقیر شدن شهروندان ایرانی شده و محصول سیاستهای غلط همرزمان و همعقیدههای موسی است، عملاً ایران را در قطب خیر قرار می دهد و دوبی را در قطب شر و گویا حواسش نیست یا تعمداً دارد با بیانیه تصویری آشوبگری که میدهد، دو کشور را به مصاف یکدیگر میفرستد و تاییدی برای تصوری است که ایرانیها را خشن و آدمکش و بنیادگرا معرفی میکند. موسی که چادر سر کودک چند سالهاش کرده و هنگام تماشای شبکههای عربی برافروخته میشود و دلش میخواهد شبکه ایرانی و برنامه بیست و سی را تماشاکند! حتی بر حسب صادق بودن و شرافت فردی، چه ویژگی امروزی دارد که او را با این نگاه و رفتار عقبمانده در شمایل قهرمان فیلم بپذیریم و عملاً در این اجرا که در بیشتر مواقع از نزدیک شدن به آدمها پرهیز میکند و همه را در لانگ شات نشان میدهد، آیا فرصتی برای نزدیک شدن به قهرمان و همدلی با او به شکل بصری وجود دارد؟
فیلمهای جاهلی یک وجه تمایز با این فیلم مهدویان دارند و آن ماندن در حد و سطح یک سری کلیشههای فردی است و قرار نیست نماد دفاع از یک ملت در مقابل اجانب شوند. آنها با الگویی ساده و ساختاری ابتدایی، تماشاگر عادی را با قهرمان همراه میکنند و حداقل اینکه حرفهای گنده سیاسی نمیزنند. «لاتاری» اگر یک خاصیت داشته باشد، نشان دادن تاثیرعمیق فیلم فارسی ( آنهم نمونههای بدش) بر ذهنیت فیلمسازان و فیلمنامهنویسانی است که به نظر میرسید در بدو فعالیت حرفی نو برای گفتن دارند ولی در نهایت از نمونههای دم دستی چهل سال پیش نه تنها فراتر نمیروند بلکه در قیاس با آنها عاری از یک عنصر بنیادیاند: اصالت.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
این مسئله ی دو کشور هست و فیلم فارسی های اون دوران فیلمنامه های پراشکال تر و دم دستی تر داشتن و البته که این مشکل که روایت شد حقیقت داره و غیر قابل گذشته
ضمن اینکه نمیشه این فیلم رو فقط به دلیل شباهت به چند فیلم نازل به زیر کشید!!!
این فیلم فقط قسمتی از فیلمنامه اولیه هست که مسئولین این کارو باهاش کردن
و واقعا هم بی سوار هستن که کل داستان فیلمو تو نقدشون آوردن و لو دادن
در ابتدای متن نقد با نوشته شدن «خطر لو رفتن داستان»، از احتمال لو رفتن داستان گفته شده است و تذکر داده شده است.
ندیده بودم 😊
تمامی نقدهایی که در منظوم منتشر میشوند، صرفا در جهت نشر در مقام مرجعیت است.
منظوم هیچگونه دخل و تصرفی و اظهار نظری در رابطه با نقدهایی که منتشر میکند، ندارد.
موفق باشید.
انصافا این نقدو کی نوشته؟ یعنی فقط عقده هاشو از بچه های مذهبی و حکومت اسلامی بیان کرده تا نقد فیلم
خیلی خندیدم خدایی.
نمیدونم این آقایونی که این نقد ها رو مینویسن عقاید شخصیشون چیه و در واقع برام مهم نیست اما ادم هرچقدر هم تحصیلات و مدارج عالیه و غیره داشته باشه نمیتونه آدامایی رو که تاحالا ندیده و نشناخته قضاوت کنه و اونا را با صفاتی مثل "ناموس دزد" و "لذت جو" صدا بزنه. صد در صد کسی که این نقدو نوشته از نظر علمی و التبه اخلاقی مشکل دارن و نژادپرستی از سر و روشون میباره.