به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
علی غفاری، کارگردان پنجاه ساله سینما و تلویزیون ایران، از دستیاری کارگردان کار خویش را در حوزه سینما شروع کرده است. اما به زودی هنرپیشگی، نویسندگی و کارگردانی را هم در این حوزه آزمود. از جمله آثار شناختهشدهتر او میتوان به فیلمهای «استرداد»، «شاهرگ»، «چراغ قرمز» و مجموعه تلویزیونی «سفر به سرزمین ملائک» در مقام کارگردان، «آذر» و «حلقههای ازدواج» به عنوان نویسنده و «هراس» و «لیلی با من است» در جایگاه بازیگر اشاره کرد.
آخرین ساخته او، مجموعه تلویزیونی «بچه مهندس» است که بهنظر میرسد در مرحله ساخت، بنا نبوده در ماه رمضان پخش شود. شاید هم به همین دلیل، از جهاتی با دیگر مجموعههای پخششده در این ایام متفاوت است. داستان، در لوکیشنی متفاوت و غیر منتظره آغاز شد: بمباران شهری و پناه گرفتن مربیان و کودکان یک پرورشگاه در پناهگاه. روند داستان در دو سه قمست ابتدایی، طوری پیش میرفت که انگار قرار است شاهد زندگی زوج جوان و عاشق سریال باشیم. روایتگری صدیقه و دیدن داستان از زاویه نگاه او، بر این احتمال میافزود. اما به مرور و با غیبت طولانی شخصیت قدرت و سپس رسیدن خبر شهادت او، داستان بهنرمی چرخید و تمرکز خود را روی زندگی پسرکی گذاشت که در اولین قسمت، در آغوش مادرش پا به پرورشگاه گذاشته بود. با این چرخش مشخص شد که در حقیقت شخصیت اصلی سریال، پسرک است.
عمده تفاوت این سریال با دیگر مجموعههای پخش شده در ماه رمضان، یا حتی با دیگر مجموعههای سیما، در همین است. روایت زندگی پسرکی خردسال، آن هم در جایگاهی که اکثر شخصیتها کودک هستند و در موقعیتی متفاوت با دیگر کودکان قرار دارند: زندگی بدون پدر و مادر و خانواده. باید اعتراف کرد که جای خالی چنین مضامینی در آثار سینمایی و تلویزیونی ما بهشدت محسوس است. کارگردانها و نویسندگان، کمتر به سراغ داستانی میروند که یک کودک شخصیت اصلی آن باشد.
اما مجموعه «بچه مهندس» تا اینجا توانسته با ایجاد عوامل جذابیت، داستان خوبی را حول محور شخصیت کودک، جواد جوادی پیش ببرد. نویسنده این اثر تجربههای خوبی در زمینه نگارش مجموعههای تلویزیونی با سبکهای متفاوت دارد. در کارنامه سجاد ابوالحسنی، نام آثاری همچون «خداحافظ بچه»، «پنج کیلومتر تا بهشت»، «روز حسرت» و «تنگنا» به چشم میخورد. در همه این آثار بهنوعی ردپای درام اجتماعی وجود دارد. اما پرداختن به موضوع خاص و حساس کودکان بدون سرپرست در رسانه ملی هم کار خطیری بوده است که بهنظر میرسد تا اینجا، نسبتاً بهخوبی از عهده آن برآمده است.
او برای ایجاد پسزمینههای جذاب داستانش، ابتدا شخصیتپردازی دقیقی را شکل داده است. زمانگذاشتن و پرداختن به جزییات درباره شخصیتی که قرار است تنها در یک قسمت و اندی ابتدایی داستان ظاهر شود و سپس زماندادن به شخصیت همسر او، برای روایت داستان انتظارش، بهخوبی توجه مخاطب را جلب کرد و علاقه شخصیت صدیقه به جواد را باورپذیر و دوستداشتنی نمود. با چرخش آرام محور داستان روی جواد، آن پس زمینه دوست داشتنی از عشقی که روایت شد، به سرگذشت پسرک منتقل شد. در عینحال، داستان شخصیتهای دیگر خود را نیز به خوبی پرورده است. شخصیت مربیها، نگهبان پرورشگاه، نظافتچی و از همه مهمتر مدیره پرورشگاه، با حوصله کافی معرفی شدهاند.
مشخص است که تلاش شده تا بهترین شخصیتها هم تماماً سفید و بدترینها تماماً سیاه تصویر نشوند. در شخصیت مظلوم و معصوم صدیقه هم رگههایی از ترس و ضعف و سکوت در برابر اشتباهات مدیر گنجانده شده و در شخصیت مدیره هم لحظاتی از درک و مفاهمه و احساسات انسانی وجود دارد.
البته باید در نظر داشت که برخی از بازیها نیز به قوت شخصیت مدد رسانده است. بازی کوتاه اما تاثیرگذار برزو ارجمند در نقش قدرت که امسال در سریال « سر دلبران» نیز میهمان آنتن پخش جام جم است، از آن جمله بود. بازیگر نقش صدیقه نیز در چند قسمت ابتدایی بسیار باورپذیر و خوب نقش خود را ایفا کرد؛ اما بهنظر میرسد، کمکم بازی او در ورطه تکرار افتاده است و از لحظات درخشان چند قسمت ابتدایی تهی شده است. بازی بهناز جعفری در نقش مدیر هم هرچند کمی اغراقشده و تصنعی است، اما به نوعی کمی فضای فانتزی تیپ مدیر بدجنس به حال و هوای سریال افزوده است که از بار درام سنگین آن، کمی کاسته است.
در عینحال برای تقویت درام، پیرنگهای فرعی عاشقانه بین شخصیتها نیز در داستان تعبیه شده است. عشقهایی که گاهی همانند علاقه نظافتچی به یکی از مربیها حالت طنز به خود میگیرد و زمانی هم مانند علاقه پسر نگهبان به یکی دیگر از مربیها، حالتی ملودرام دارد. پیرنگ فرعی دیگری نیز در سبک معمایی بهتازگی به داستان افزوده شده که حکایت از رابطه خویشاوندی احتمالی مدیره با نگهبان پرورشگاه دارد.
در عینحال باید توجه داشت که این مجموعه قرار است در سه فصل روایتگر زندگی جواد جوادی باشد. کودکی، نوجوانی و جوانی. در خلاصه داستان مجموعه هم آمده است: «این سریال درامی اجتماعی و پر از خاطره است که داستان آن از دهه ۶۰ آغاز می شود و تا سال های آتی در دهه ۹۰ ادامه پیدا می کند. قصه «بچه مهندس» متاثر از رخدادهای تاریخی است و بسیاری از اتفاقات تلخ و شیرین این سال ها در آن گنجانده شده است. داستان سریال «بچه مهندس» در تاریخ معاصر و در سه فاز کودکی، نوجوانی و جوانی شخصیت اصلی مطرح میشود که در سیر خط اصلی داستان اتفاقات مختلفی رخ می دهد و ...»
با این حساب باید منتظر چرخشهای دیگری هم در روند داستان باشیم. که امید است باعث از دست رفتن جذابیت فعلی کار نشود. پرداختن به شخصیت کودکی باهوش و کنجکاو و خلاق که در شرایط غمانگیز دوری از والدین بهسر میبرد و شرح موفقیتهای آتی او، میتواند داستان پرهیجان و جذابی فراهم آورد. که تا این لحظه روایت مناسبی از این روند صورت گرفته است. نه با اغراق عجیب و غریبی روبرو بودهایم. نه با غم زیاده از حدی، نه با کلیشه. خلاقیتهای او در چهارچوب طبیعی و باور پذیر و در قالب اکت و تعامل شخصیت با داستان روایت شده و صرفا در قالب چند دیالوگ قرار نیست به مخاطب به زور باورانده شود.
انتظار خوشباورانه و امید غمانگیز پسرک به بازگشت والدینش نیز، از جمله جذابیتهای دیگر این درام است که باز هم از ورطه اغراق مصون مانده و پسرک دقیقا با رفتار و طرزفکری کودکانه این امید را در دل خود زنده نگاه داشته است.
در هرحال، این مجموعه و سوژه بدیعش را باید در صداوسیمای بسیار بزرگسالانه ایران، غنیمت شمرد و امیدوار ماند که این داستان همین روند طبیعی و بیادعای خود را با موفقیت تا انتها طی کند.
در ساخت این مجموعه این عوامل با کارگردان همکاری داشته اند: بازیگران: ساناز سعیدی، بهناز جعفری، بهاره رهنما، برزو ارجمند، سوگل طهماسبی، هاله گرجی، نفیسه روشن، مریم خدارحمی، افشین سنگ چاپ، افشین نخعی، مهرناز بیات، سلمان فرخنده، فرخنده فرمانیزاده، حمید شریف زاده، سیاوش چراغیپور، عباس جمشیدیفر، فرزین محدث، شیدا یوسفی.
تهیه کننده: سعید سعدی،مدیر فیلمبرداری: رضا شیخی، طراح صحنه: حمید شهیری، طراح لباس: مژگان عیوضی، طراح چهره پردازی: محسن بابایی، تدوین: ناصر فخری وعلی غفاری، عکاس: امین مرادی، مدیر صدابرداری: رضا تهرانی.
سمیه سادات حسینی
متن آهنگ بی تو رضا صادقی
ولی امتیاز ام به فصل اول: 6 از 10