به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
حرفهایها میشناسند! فیلمهای روی پرده یا تازه اکرانشده را تقریباً همه میشناسند. اما شاهکارهای قدیمیتر سینما را فقط حرفهایها میشناسند! اگر حرفهای هستید سری به سایت «منظوم» بزنید و نگاهی به لیست ده فیلم برتر دهۀ هشتاد سینمای ایران بیندازید. بهنظر شما فیلمها درست انتخاب شدهاند؟ حرفهایهایی که پیش از شما آمدهاند و فیلم محبوب دهه هشتادی خود را برگزیدهاند، چیزی از قلم نینداختهاند؟ اصلاً کدام فیلمها در این فهرست هستند؟
آخرین فیلم این فهرست، بهنوعی آغاز فرهادی است! این فیلم گرچه هنوز با سبک خاص فرهادی که چند سال بعد به قوام رسید، تفاوتهای آشکاری دارد، اما بهرحال فیلمی از اصغر فرهادی است! منتقدان این فیلم را نوعی گذار از کارهای تلویزیونی فرهادی به سبک رئالیسم خاص او میدانند. فیلمی در ژانر دراماجتماعی که هرچند همچنان قضاوتگر نیست، اما خیلی پرسشگر هم نیست. صرفاً مسئلهای اجتماعی را با نگاهی ریزبینتر مطرح کرده و هنوز از زاویۀ دید خاص فرهادی در نگاه به مسائل، چندان خبری نیست. بااینحال لحن روایت در این فیلم برای مخاطب دلپسند بود. هنرپیشگانی نظیر هدیه تهرانی، حمید فرخنژاد، ترانه علیدوستی و پانتهآ بهرام در این فیلم ایفای نقش کردند.
نهمین فیلم این فهرست، همچنان در نظر خیلیها شاهکار سبک خاص فرهادی است که او را پایهگذار آن در ایران میدانند. این فیلم با ساختاری عجیب و داستانی تودرتو و جذاب، پایان باز، تقابل روایتهای مختلف از افراد درگیر در ماجرا، نوعی نقطۀ اوج سینمای ایران بود. بعد از موفقیت چشمگیر این فیلم که همزمان در نظر منتقدان و مخاطبان رخ داد، فیلمهای متعددی با بهرهگیری از این سبک و توسط کارگردانهای جوان، روانۀ پردۀ نقرهای شد. از دیگر نقاط قوت این فیلم تعدد شخصیت و ستارهها بود. شخصیتهای موثر زیادی در داستان با هم تعامل داشتند و هنرپیشههای مشهور سینمای ایران، نقشهای آنها را بازی میکردند. این فیلم فستیوال ستارهها بود: گلشیفته فراهانی، ترانه علیدوستی، صابر ابر، مانی حقیقی، پیمان معادی، احمد مهرانفر و شهاب حسینی، که هرکدام برای کشاندن طرفداران بسیار پای فیلم، کافی بودند. جوایز متعدد داخلی و خارجی برای عوامل فیلم هم نشان داد که منتقدان در برگزیدن فیلم اشتباه نکردهاند. مردم و مخاطبان «منظوم» هم با تیزهوشی این فیلم را برای نشستن در جایگاه دومین فیلم محبوب دهۀ هشتاد، شایسته تشخیص دادند.
هشتمین فیلم برگزیدۀ کاربران منظوم، سوژهای بهشدت کمیاب دارد. نه اینکه به مسئلهای دور از ذهن پرداخته باشد؛ نه! اتفاقاً موضوع تفاوتهای فراوان و احساسات ناخوشایند قشرهای مختلف مردم ایران نسبت به یکدیگر، مسئلهای است که تقریباً تمام مردم ایران آن را گاهی در زندگیهای روزمرۀ خود حس میکنند. اما عجیب است که این معضل، تا بحال توجه فیلمسازان را چندان به خود جلب نکرده است؛ علی روئینتن، با «دلشکسته» دست روی این مسئله گذاشت و با تعریف داستانی عاشقانه در روایتی با روند خطی ، توجه مخاطب را بسیار بهخود جلب کرد. هنرپیشگان این فیلم هم سنگتمام گذاشتند و نقشی درخور، در جلبتوجه مخاطب داشتند: شهاب حسینی، بیتا بادران و زندهیاد خسرو شکیبایی.
مهرجویی مدتهاست که به اندازۀ سابق پرکار نبوده است. «سنتوری» هشتمین فیلم فهرست، جزو آخرین ساختههای کمتعداد او در سالهای دهۀ هشتاد سینمای ایران است. فیلم شرححال آشفتۀ زندگی یک جوان هنرمند است که با خانوادۀ مذهبیاش، همسرش و کل دنیای پیرامونش به تضاد رسیده و به دامن اعتیاد افتاده و ...
اما حواشی فیلم محدود به داستان تقریباً ساختارشکنانهاش نبود. اکران این فیلم در سال 85 به دستور وزارت ارشاد متوقف شد و مدتی بعد نسخههای قاچاق آن در دسترس مردم قرار گرفت. تهیهکننده از مردم خواست که منتظر اکران بمانند یا لااقل بابت دیدن نسخۀ قاچاق که به گفتۀ مهرجویی تفاوتهای زیادی با نسخۀ آمادۀ اکران داشت، مبلغی بابت خیریه بپردازند. همراهی مردم در حالوهوای آن روزهای اجتماع دیدنی بود و مبلغ قابلتوجهی از این راه جمعآوری شد. بعدها، بعد از فوت نابههنگام تهیهکنندۀ فیلم، مجوز پخش ویدیویی آن صادر شد.
اما بهرحال فیلم موقعیت درخشان اکران و سود مالی حاصل از آن را از دست داده بود. علاوهبرآنکه مشخص شده بود این فیلم توان جذب مخاطب را داشته و شاید در صورت اکران رسمی میتوانسته جزو بهترین آثار مهرجویی به حساب بیاید. اتفاقی که در نهایت افتاد و فیلم بدل به فیلم محبوب آن سالها شد. مخاطبان «منظوم» هم با بخشیدن جایگاه هفتتم محبوبترینهای دهۀ هشتاد بر این نظر صحه گذاشتند. بازیهای درخشان بهرام رادان، گلشیفته فراهانی، رویا تیموریان و مسعود رایگان و ...در این فیلم تحسینآمیز بود.
«مهمان مامان» هم ساختۀ داریوش مهرجویی است. اما با حالوهوایی کاملاً متفاوت با اکثر فیلمهای او. منتقدان این فیلم را از جهت توجه به زندگی اقشار مختلف و معمولی جامعه، با فیلم «اجارهنشینها» مقایسه کردهاند. این فیلم از طنز مفرحی برخوردار است و براساس داستانی از هوشنگ مرادیکرمانی ساخته شده است. با وجود فقر شدید نهفته در فضای داستان، فیلم تلخ نیست و به دل مخاطب مینشیند. هنرپیشههای این فیلم اغلب نقشهایی خلاف تیپ معمول خود ایفا کردند:حسن پورشیرازی، گلاب آدینه، پارسا پیروزفر و نسرین مقانلو از جمله این بازیگران بودند.
فیلم پنجم فهرست، در زمان اکرانش سرو صدای زیادی بهپا کرد و مخالفان و موافقان فراوانی یافت. سوژۀ تابوشکنانۀ فیلم، برای جامعۀ آن زمان، تکاندهنده بود.فیلم روایت نوزادی بود که پدرش هویتی به او نداده و مادر نوجوانش در وضعیتی که برای بزرگسالان هم راحت بهشمار نمیرود. این ساختارشکنی صدرعاملی در ساخت و ساختار این فیلم، علاوه بر بازی هنرپیشگان، بهخصوص ترانه علیدوستی در اولین نقش سینماییاش در سن کم، این فیلم را بدل به یکی از فیلمهای جذاب و پربینندۀ سینمای ایران کرد.
این فهرست چندان پُر کمدی نیست! اما جایگاه چهارم در اختیار فیلم کمدی «سنپطرزبورگ» است. این کمدی خوشساخت، درعینحال قالبی معمایی هم دارد که بر جذابیت فضای داستان افزوده است. این فیلم هیچ مسئلۀ اجتماعی خاصی را مطرح نمیکند. تنها از داستان مناسب، بازیهای خوب و کارگردانی درست برای جذب مخاطب بهره برده است. کارگردان این فیلم بهروز افخمی و نویسندگان فیلمنامه برادران قاسمخانی بودند. محسن تنابنده، پیمان قاسمخانی و امین حیایی از جمله بازیگران این فیلم هستند.
«طلا و مس» از حالوهوایی کاملاً متفاوت برخوردار است. این فیلم هم بعد از فیلمهایی مانند مارمولک که تلاش میکردند تصور جامعه از قشر روحانیت را دگرگون کنند، اینبار در قالب ملودرامی لطیف و نوعی از روایت عاشقانه، تصویری متفاوت از این قشر ارائه میدهد. همایون اسعدیان با این فیلم البته با تنش بسیار کمتر، موجی از همدلی در جامعه نسبت به طلبههای حوزههای علمیه برانگیخت. بازیهای دقیق و حسی بهروز شعیبی، نگار جواهریان، سحر دولتشاهی و ...به ایجاد فضاهای مد نظر فیلم، بسیار کمک کرد.
دومین فیلم! زندهیاد رسول ملاقلیپور، در این ملودارم بسیار غلیظ به ستایش مادرانگی پرداخت که در جامعۀ خانوادهمحور ایرانی، بسیار محبوب و محترم است. پیوندخوردن داستان عشق مادری با معضلات رابطهای عاشقانه در پسزمینۀ آسیبهای جنگ، در این فیلم فضایی واقعگرا و نزدیک به حالوهوای مردم ایران ایجاد کرد. بازی هنرمندانۀ گلشیفته فراهانی که اندکزمانی بعد ایران را ترک کرد، در موفقیت فیلم بسیار موثر بود. دیگر هنرپیشگان فیلم حسین یاری، سحر دولتشاهی، امیرحسین صدیق و ...بودند. این فیلم در آن سال بهعنوان نمایندۀ ایران به اسکار معرفی شد.
و سرانجام « مارمولک» که با موفقیت در صدر فهرست، میدرخشد! این فیلم که جسارت شوخی با یکی از حساسترین اقشار جامعۀ ایران را به خود داد، توانست هم مخاطب را بخنداند، هم قشر روحانیت را از برج عاجی که تصورات جامعه در آن نشانده بودش، بیرون آورد و نشان دهد که این قشر همدلتر و همراهتر و شبیهتر از آن است که پیشازاین بهنظر میرسید.
کمال تبریزی، با الهام از فیلمی غیرایرانی، این سوژۀ جذاب و ساختارشکن را برگزید و ساخت و جَو روانی جامعه را با ساختهاش فتح کرد. اثری که این فیلم بر جامعه گذاشت، هنوز کاملاً محسوس است و نشانههایش را در رواج شوخیها و تکیهکلامهای فیلم در ادبیات عام میتوان دید.
بازی هنرمندانۀ پرویز پرستویی و دیگر بازیگران در این فیلم، خوش درخشید.
هشتاد و یک نگاه:
در مقایسه با فیلمهای موفق دهۀ بعد، باید دهۀ هشتاد را دهۀ واگذاری میدان به جوانان دانست. سالهای اخیر، کارگردانهای بزرگ ایرانی نظیر مهرجویی، اسعدیان، تبریزی، ملاقلیپور و ... دیگر چندان دست به ساخت فیلم نبردهاند و یا نتوانستهاند در رقابت با نسل جدید چندان موفقیتی در جلب نگاه مخاطب بهدست آورند. سالهای دهۀ هشتاد، دوران افول غولها و ظهور چهرههای جدید بود. دلیل این اتفاق را چه باید فرض کرد؟ دوران بازنشستگیشان فرارسید؟ جامعه چنان تغییر کرد که از درککردنش بازماندند و نتوانستند دغدغههای نسل جدید جامعۀ ایران را بهدرستی تشخیص دهند و بر اساسش فیلم بسازند؟
هرچه بود، اکثر آنها در اوج و در روندی طبیعی و باشکوه، بهمرور میراث تجربههای گرانقدر خود را به دست جوانها سپردند و صحنه را وانهادند.
تمام این اتفاقات چگونه رخ میدهند؟ کارگردانی و فیلمی و هنرپیشهای برکشیده میشوند و بر اوج میایستند و دیده میشوند؛ سپس بهتدریج کنار میروند و نسل تازهای از راه میرسد! این، هنرِ مخاطب است! شما، مخاطبان، اگر چشم از پردۀ نقرهای بردارید، این پرده و تمام ستارههایش، همانجا فرومیخشکند و منجمد میشوند! هنر دیدن شماست که به هنر آنها جان میبخشد! آنها را جاودانه کنید! نسلبهنسل و سالبهسال و فیلمبهفیلم! به «منظوم» بیایید و جادوی جاودانگی فیلمهای محبوب خود را با ستارهدادن به آنها، رقم بزنید! فهرستها چشمانتظار شما هستند!
چهارشنبه سوری اقای فرهادی رو خیلی دوست داشتم.
به نظر من چهارشنبه سوری ضعیف ترین فیلم استاد فرهادیه(رقص در غبار رو ندیدم) دل شکسته رو خیلی دوست دارم به خاطر شخصیت پردازی فوق العادش
البته بقیشونم فوق العادن
فیلم جدایی در سال 89 ساخته شده و در سال 90 به اکران درآمد به همین دلیل در این مقاله آورده نشده است.