به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
تلفیقی از موسیقی سنتی و ماجرایی مستند از دفاع مقدس
از همان ابتدای فیلم، بیننده محو طراحی صحنه و موسیقی سنتی بکر میشود، و دنبال سرآغاز داستان است اما این شروع داستان با تیری بر سینه نام فیلم، بیننده را ملتمسانه به تکرار کلمه: «تورو خدا نه»، وامیدارد و کشته شدن ماهورا در اول فیلم، نشانده دهنده ماجرا و داستانی تلخی است که قرار است روایت شود.
«ساعد سهیلی»، ستاره جوان و تازهنفس سینما، در ابتدا با نقصی که در لهجه و گویش خود دارد، نویدی از عجز او برای ایفای نقش را به بیننده القا میکند، متأسفانه کاراکتر تشنجی همچنان برای او در نظر گرفته شده است و ساعد دوباره در این فیلم تشج میکند. صحنههای تاریک و خفگان شب در سکانسهای اول فیلم، هم حس ناامیدی را در قلب تماشاگر چنگ میزند و درنتیجه میتوان گفت که فیلم شروعی ناراحتکننده و مبهوتی دارد، حتی دیالوگهای عربی و لهجهدار، سرعت زیاد روایت داستان از زبان ساعد سهیلی، کامل بیننده را گیج ولی کنجکاو، میکند که چه خبر است!!
این حس بد در شروع فیلم، کمکم با توضیحاتی که توسط شخصیتهای فیلم در مورد روابط و آنچه گذشت فیلم، ارائه میشود، از بین میرود و بیننده از داستان سر در میآورد و ساعد تبدیل به قهرمان فیلم میشود، چیزی که کمتر در سینمای ایران دیده میشود.
روند داستان فیلم با سرعت کم ولی قابلتوجهی پیش میرود که بیننده را تا حدی خسته میکند، اما احساسات غالب بر فیلم مخصوصاً در پایان داستان، تماشاگر را تحت تأثیر قرار میدهد و راضی و مغرورانه از صندلی بلند میکند.
این فیلم در لوکیشینهای طبیعی و بکر روستای «احمد آباد سیار»، فیلمبرداری شده است که با تصویربرداری در زوایای مختلف مخصوصاً تصویربرداریهای هوایی، نگاه خیرهکنندهای را به تصویر میکشد.
از نکات مثبت فیلم میتوان به هماهنگی صحنه، لباس و گریم اشاره کرد که، صحنههای زرد و خاکی فیلم بهتر از این نمیتوانست با گریم کهنه و لباسهای سنتی اخت شود.
صداگذاری و موسیقی فیلم، به نوبه خود از محاسن فیلم بهحساب میآیند، موسیقی سنتی که با تلفیقی از آوای زنانه محلی «ماهور»، سوار بر فیلم بود و احساسات و عواطف بیننده را بیشتر تحریک میکرد، حتی موسیقی تیتراژ پایانی فیلم هم با اینکه نمکی بر زخم بیننده بود و اشکها را جاری میکرد، ولی حس عزتنفس را به او دیکته میکرد.
متأسفانه جلوههای ویژهای که در فیلم به کار رفته، تعریف چندانی ندارد و همچنان بزرگترین نقص فنی سینمای ایران را نشان میدهد.
داستان فیلم که مستندی از یک روایت واقعی است، به خوبی صفات قومی عشیرهای مناطق جنوبی کشورمان را نشان میدهد، مردمانی که در طول هشت سال دفاع مقدس، علاوه بر هجمهها و حملههای جنگ سخت، قربانی جنگ نرم هم بودند، اینکه بین نژاد و زبان عربی خود و وطن و ملیت ایرانی خود، از عجم در برابر عرب باید یکی را انتخاب میکردند، صحنهای که «سلطان»، افسر عراقی به معلم میگوید که: تو عربی صحبت میکنی و چرا عجمی درس میدهی ؟! این مسئله را نشان داده است.
صفات مردسالاری در بین این مردمان به خوبی به تصویر کشیده است، و در زیر لایه فیلم قصد حمایت از زنان این قشر از جامعه را دارد.
به طور کلی این اثر «حمید زرگرنژاد»، را میتوان یک اثر موفق و جدید در گونه دفاع مقدس دانست که با روایت یک داستان واقعی،از تمامی مردمان جنوب کشور، تشکر ویژهای کرده است.
مرتضی شرفلو
درمورد فیلم باید گفت فیلمی عامه پسند نیست،نمیدونم چرا ولی شاید بخاطر بازی معمولی بازیگران که حس منتقل نمیشه یا کارگردانی ضعیف که نیت مثبت است ولی تجربه کافی نداشتن در این زمینه کارها نتونسته فیلم رو که پتانسیل خوبی برای ابراز وجود داشته رو به خوبی کارگردانی کند،شاید اگر این سناریو دست ابراهیم حاتمی کیا بود این فیلم درجه شایسته ای میگرفت
داستان فیلم خیلی پرت و پلا بود فراز و فرود فیلم سرسری برنامه ریزی شده بود،بعضی جاها باید خودت حدس میزدی که چی داره میشه چرا اینجا اینجوری شد یا چجوری اینجوری میشه بشه و .....بازیگران هم غیر از ساعد سهیلی خیلی معمولی بودند و تلاش میکردن نقش دربیاد ولی چنگی بدل نمیزد،تصور من این بود کارگردان میخواست کار رو زود تموم کنه و به گیشه زودتر برسونه تا یک فیلم با کیفیت از کار در بیاره،فیلمنامه رو حروم کرده
همچنین سکانسهایی که در انتهای فیلم گنجاندهشده و شخصیتهای واقعی را در محل اصلی اتفاقات فیلم نشان میدهد، به بیننده کمک میکند کمی بیشتر به "ماهورا" بیاندیشد.
واقعاً 5بار دیدین این فیلمو؟ آدمای کمی رو میشناسم که بتونن یه فیلم رو دوبار ببینن. احسنت به شما.
اگر درباره سبکی از فیلمسازی بنام "داکودرام" شنیده باشید؛ این فیلم رو بهتر درک میکنین. ماهورا صرفاً میخواست یک واقعه تاریخی در جنگ رو به تصویر بکشه. حادثه دلخراشی که توسط رژیم بعث عراق رقم خورد. واقعی بودن داستان خیلی به تأثیرگذاری داستان کمک می کرد.
همیشه قصه گفتن درباره جنوب زیباست. من که تمام عمرم را در شمال زیسته ام و حتی یک دقیقه در جنوب نبوده ام، این خطه را دوست دارم و دلم برای آن می تپد. چه رسد به کسانی که در آن خاک زیسته اند و خون شان با رنج و شادیِ آن آمیخته است. برای همین دیدن "ماهورا" را به شما پیشنهاد می کنم.
"ماهورا" اما در بیان سینمایی بسیار عقیم است. شاید مستند آن حادثه خیلی جذابتر باشد. چه بسا کارگردان در انتهای فیلم، "ماهورا" را تبدیل به یک اثر "داکودرام" می کند و اسنادی برای راست بودن قصه بنمایش می گذارد تا بینندگان به آن استناد کنند. اما در قاب سینما نمی توان خیلی به این اثر امید داشت. زیرا من در این فیلم(نسبت به آثار همطراز) مِتُد جدیدی برای ایجاد حس همدردی در مخاطب نمی بینم. بهم خوردن یک عروسی با یورش نظامیان بعثی،خیانت یک ایرانی به کشورش،اشغال خاک ایران،تجاوز،زنده به گور کردن،قتل و کشتار و باقی جنایات جنگی رژیم صدام؛ هیچکدام چیز جدیدی نبود. نمایش قصه عشق و عاشقی دو جوان و انحصارطلبی بزرگترِ یک طایفه در مورد دختری زیبا و کشمکش پسر جوان با جامعه اطرافَ ش هم چیز جدیدی نبود. لوکیشن هم جای جدیدی نبود. بطور کل قصه "ماهورا" قصه کهنه ای ست که کمی شبیه دوئل بود و کمی وامدار باقی آثار جنگی.پس چه چیز باید مخاطب را در این فیلم جذب کند؟
قصه کال و خام و بدون فراز و فرود و انگیزه "ماهورا" نمی تواند ششدانگ مخاطب را از آنِ خود کند. داستان به شیوه ای نگاشته شده که اوج قصه بیکباره قطع میشود و فیلم شیوه آرام و هیاهوی قبل را دنبال می کند. نمی دانم چرا فیلمساز اجازه نمی دهد صدای فریاد "ماهورا" به گوش مخاطب برسد و دم به دم گلوگاه فیلم را خفه می کند؟ این امر موجب شد من هر چند دقیقه یکبار از مسیر فیلم به بیرون پرت شوم و تا انتها این حس جدا بودن از دنیای فیلم با من همراه بود.
عملاً جز جلوه های ویژه میدانی و سختی هایی که بازیگران در این فیلم متحمل شدند(صحنه های راه رفتن در هور و صحنه زنده به گور شدن ساعدسهیلی) هیچ چیز دیگری مرا جذب نکرد.
بازی ها شاید نقطه قوت فیلم باشد اما وقتی موضوع فیلم گیرایی لازم را ندارد؛ بازی های قابل قبول هم محلی از اِعراب ندارد.
موسیقی زیبای فیلم هم در مقاطعی پخش میشود که نباید بشود و آنقدر موسیقی بر فضای فیلم حاکم می شود که دیالوگها بسختی شنیده می شود و موسیقی اثرگذاری وارونه دارد و جذابیت فیلم را کاهش می دهد.
قاب هایی که هلیشات از بالا گرفته و هور را با نمایی باز نشان می دهد خیلی زیبا بود.
صداگذاری و ترکیب صدا اما بازدهی کمی داشت و خیلی از نقاط فیلم گنگ بود.
فیلمبرداری هم نتوانست نقطه قوت فیلم باشد.
باقی عناصر هم آنقدر ضعیف بود که در بیان نمی گنجد.
سرآخر باید بگویم اگر قضیه کشته شدن هموطنانم نبودو اگر این فیلم به دفاع مقدس مربوط نمیشد؛ هیچ هیجانی در آن نبود.هیچ
به بهونه یه بازیگر جیب مردمی ک طرفدارشن رو میزنن
اینهمه تبلیغ از بهاره کیان افشار
سرجمع پنج دقیقه داخل فیلم نبود
واقعا...