به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
ساخت آثار کمدی در چند سال اخیر جهش خیره کننده ای در سینمای ایران داشته است بطوریکه اغلب فیلمسازان مانند ابوالحسن داودی و فرزاد موتمن که با آثار درام شناخته می شوند نیز سرانجام تصمیم گرفته اند تا یک اثر کمدی را در سینما داشته باشند که معمولاً هم در گیشه های سینما به موفقیت رسیده اند؛ کما اینکه آخرین ساخته داودی یعنی « هزارپا » تا به امروز رکوردهای فروش را جابجا کرده است. در این بین تینا پاکروان هم تصمیم گرفته تا شانس خود را با ساخت یک اثر کمدی آزمایش کند تا شاید اثر او هم موفق به چشیدن طعم فروش بالا در گیشه های سینما شود.
پرویز پرستویی و مهناز افشار در فیلم سینماییلس آنجلس تهران
جدیدترین ساخته پاکروان به نام « لس آنجلس تهران » با تبعیت از الگوی رایج ساخت آثار کمدی در سالهای اخیر سینمای ایران ساخته شده است. الگویی که یک اصل همیشه در آن رعایت می شود و آن سردرگم بودن داستان و بی اهمیت بودن قصه است. اثر جدید پاکروان نیز بطور تمام و کمال به این قاعده پایبند بوده و از این جهت ما در « لس آنجلس تهران » قصه ای که بتوان در مورد آن توضیح داد مشاهده نمی کنیم. بصورت خلاصه در اینجا هر چند دقیقه یکبار داستان بطور کلی تغییر می کند و شخصیت های داستان نیز خود را با این تغییرات هماهنگ می کنند بدون اینکه بدانیم چرا و چگونه و بر چه اساس و منطقی قرار است این مجموعه اتفاقات را شاهد باشیم.
« لس آنجلس تهران » فاقد نقطه عطف در داستان است و اصولاً فراز و فرودی هم در داستان به چشم نمی خورد. فیلم با یک مقدمه از زندگی در آمریکا آغاز می شود و در بیست دقیقه نخست مجموعه ای از بی ربط ترین اتفاقات ممکن را در کنار هم قرار می دهد تا بتواند به یک قصه واحد برسد اما این اتفاق هرگز نمی افتد به این جهت که ظاهراً خود پاکروان هم نمی دانسته قرار است چگونه داستان یک خطی خود را بسط و گسترش دهد. داستانی که در تمام دقایق آن و در تمام سکانس هایی که در فیلم وجود دارد، یک علامت سوال به چشم می خورد و آن منطق روایی است که حتی تلاش پاکروان برای بخشیدن حال و هوایی نیمه فانتزی به داستان نیز نمی تواند راه فراری برای این ضعف عجیب فیلم باشد.
ماهایا پطروسیان در فیلم سینمایی لس آنجلس تهران
شوخی های داستان نیز یکی از ایرادات فیلم محسوب می شود. به نظر می رسد تینا پاکروان در ساخت اولین فیلم کمدی خودش هنوز نتوانسته به درک درستی از سینمای کمدی برسد. « لس آنجلس تهران » بطور حیرت انگیزی، هیچ شوخی بامزه ای ندارد که بتواند لبخند را به لبان مخاطب بیاورد. موقعیت های کمیکی که در فیلم شکل گرفته نه از روی خلاقیت سازندگان بلکه براساس شعور حداقلی شخصیت های داستان بنا شده که آنان را در مقام انسانهای کودن قرار می دهد و سپس با ارائه شوخی های دم دستی و به شدت ضعیف، سعی در خنده گرفتن از مخاطبش دارد. موقعیت هایی که به جای خنده ، مخاطب را به حیرت وا می دارد.
سکانس ورود بهروز و آیدا به محل زندگی لیندا را می توان یکی از این سکانس های ضعیف برشمرد که اجرای بسیار بدی دارد و زمان زیادی را به هم خود اختصاص می دهد. سکانسی که بد آغاز می شود و بسیار بد به پایان می رسد. در این بین نباید از چند موقعیت کمیک دیگر نیز غافل شد از جمله سکانس فروش تابلوها و قر کمر ژوبین که فیلم را در حد و اندازه یک اثر سوپرمارکتی تنزل می دهد و البته اگر این سکانس تنها این اثر را به آستانه ملحق شدن به آثار سوپرمارکتی سوق می دهد، سکانس انتهای فیلم که در آن تمام بازیگران مشابه یکی از قسمت های برنامه کودکان تلویزیون شروع به آوازخوانی می کنند، یک تاییدیه کامل بر اشتباه بودن محل نمایش فیلم است.
پرویز پرستویی در فیلم سینمایی لس آنجلس تهران
در میان بازیگران فیلم قطعاً هدر رفته ترین بازیگر فیلم پرویز پرستویی است که پس از مدتها با بازی در یک نقش کمدی به سینما بازگشته است اما حتی نمی تواند ردپایی از نقش آفرینی های موفق کمدی خودش در سالهای اخیر بر جای بگذارد. شخصیت بهروز نه نمی تواند بخنداند و نه می تواند توجه مخاطب را به خود جلب نماید. یکی از عجیب و غریب ترین سکانس های فیلم، قر کمر دادن پرستویی در بدترین حالت ممکن است که بهرحال غافلگیر کننده هست! ژوبین رهبر نیز در نقش خودش که یک کمدین است، یک ناامیدی کامل به شمار می رود. مهناز افشار هم در نقشی که بی شباهت به حضورش در فیلم « پوپک و مش ماشالله » نیست، شخصیت گنگ و مبهم فیلم محسوب می شود که حداقل ضریب هوشی ممکن را دارد. ماهایا پطروسیان نیز در داستان وضعیت بهتری از مهناز افشار ندارد.
گوهر خیراندیش و شیرین یزدان بخش در فیلم سینمایی لس آنجلس تهران
« لس آنجلس تهران » را می توان یکی از سطحی ترین و بی مزه ترین کمدی سالهای اخیر سینما دانست که نه می تواند بخنداند و نه حرف تازه ای برای گفتن دارد. فیلم چند شخصیت تک بُعدی دارد که از این سو به آن سو می روند و بی مزه ترین موقعیت های کمیک را به اجرا در می آورند تا مخاطب با تماشای آنها به خنده بیفتد. به کارگیری تکه کلامهای عجیبی نظیر " به خاک رفتیم " نمی تواند جای خالی فیلمنامه و کارگردانی را پر کند. ساخت کمدی به معنای رقص و قر کمر و معرفی شخصیت های کودن با حداقل ضریب هوشی نیست. « لس آنجلس تهران » دقیقاً مشابه نامش است. فاصله فیلم جدید تینا پاکروان تا یک کمدی معمولی چیزی در حد و اندازه های فاصله تهران تا لس آنجلس است!
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
به قول فراستی {که واقعا من ازش بی زارم} اگر یک حرف درست در عمرش زده باشد همین
حرفش می باشد که گفته است = پرستویی خیلی وقته که تموم شده ........
مهم اینه که پرویز پرستویی حتی توی فیلم بد هم سعی میکنه بازی قابل قبولی ارایه بده بقیه اش مربوط به ضعف های اساسی فیلمنامه و کارگردانشه. پس انقدر استاد رو سرزنش نکنید برای فیلمی که بازی کرده.