به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
«آستیگمات» جزو آن دسته از فیلم هایی بود که به جشنواره فیلم فجر راه نیافتند. هفته گذشته این فیلم در برنامه اکران فیلمهای منتخب جشنواره برای گروهی از منتقدان، هنرمندان و اصحاب رسانه به نمایش درآمد و باید اعتراف کنم که تماشایش من را با پرسش عجیبی رو به رو ساخت که اساساً معیار پذیرش فیلم ها در جشنواره فیلم فجر چیست و ملاحظاتی که منجر به حذف برخی از فیلمها می گردند کدام است؟
به جرئت می نویسم که «آستیگمات» دست کم از پنج، شش تا از فیلم های به نمایش درآمده در جشنواره سر و گردنی بالاتر بود؛ فیلمی خوش ساخت، بی ادعا و به شدت جسورانه.
نیکی کریمی و هادی حجازیفر در فیلم سینمایی آستیگمات
«آستیگمات» یک درام خانوادگی است که بحران های مختلف خانواده ای را به تصویر می کشد که در شرف از دست دادن خانه شان هستند. طبیعتاً این، تنها بحران فیلم نیست و آدم های فیلم با مشکلات کوچک و بزرگ دیگری نیز دست و پنجه نرم می کنند که قربانی اصلی تمامی این بحران ها، کسری، پسرِ دوازده ساله ی خانواده است.
نمی توان گفت "آستیگمات" از زاویه دید این کودک روایت می شود زیرا پسرک در تمامی صحنه های فیلم حضور ندارد اما انتخاب ها و تصمیمات بزرگسالان داستان، عمیقاً بر او و وجوه مختلف زندگی اش تأثیر می گذارند. در این درام، حضور مادربزرگِ جوان (مهتاب نصیرپور) نیز پررنگ، موثر و اساسی است؛ زنی که تنها شخصیت "عاقل" داستان است، پسرش در سن کم ازدواج کرده، بچه دار شده و مشکلات بسیاری را برای او به وحود آورده است و کنش های زن میانسال با دیگرانی که تصمیماتشان عموماً اشتباه بوده است، به درام جهت می بخشد.
مهتاب نصیرپور در فیلم سینمایی آستیگمات
شخصیت پردازی ها در «آستیگمات» آن قدر قوی اند که نمی توان هیچ یک از شخصیت ها را برتر از دیگری دانست؛ همان قدر که حضور و نقش مادربزرگ در فیلم موثر است، معلم مدرسه (نیکی کریمی) و همسرش (هادی حجازیفر) نیز در پیشبرد درام و رویدادهای آن نقش دارند.
در موجودیت فیلم توجه به مضمون روابط اعضای خانواده کاملاً به چشم می خورد؛ مرد جوان لاابالی و دمدمی مزاجی که به تازگی مصرف الکل را ترک کرده (محسن کیایی) و جیره خور مادر میانسالش است، مادری که خود در یک رابطه عاطفی پنهانی به سر می برد و در انتظار ازدواج با مردی هم سن و سال خودش است (حسین پاکدل). فیلمساز به جنس زن در داستان خود کاملاً نزدیک شده است و زنان مختلفی را به تصویر درآورده است. در این فیلم تقابل دو زن (عروس و مادر شوهر) را به لحاظ فکری کاملاً مشاهده می کنیم. عروس، زنی جوان و به شدت بی فکر (باران کوثری) است که از کوچک ترین وظایف مادری خود درمانده است و مادرشوهر زنی ست که به رغم مشکلات مالی و مطلقه بودنش بار تمامی مشکلات خانواده را بر دوش می کشد.
در این میان با شخصیت دیگری هم رو به رو هستیم؛ پدر معتاد جهان (سیامک صفری) که در ضدیت با همه چیز است و شخصیتی سرکوبگر دارد و علی رغم جدایی اش همچنان برای همسر سابقش مشکل درست می کند و او نیز به نحوی می خواهد بار مسئولیت هایش را بر دوش زن بیندازد.
محسن کیایی و باران کوثری در فیلم سینمایی آستیگمات
فیلمساز با نشانه های ظریفی به فشار وارد بر زن میانسال اشاره می کند؛ یکی از زیباترین این نشانه ها دست درد زن است؛ این درد بیرونی به نحوی حکایت از درد درون او دارد که به سبب توداری اش هرگز گلایه ای ازآن نمی کند.
دیالوگ های فیلم به جا و به اندازه اند. فیلمساز هرگز تلاشی برای اغراق در نمایش وجوه مثبت یا منفی اخلاقی هیچ یک از شخصیت هایش نمی کند.
از دیگر ویژگی های خوب فیلم تدوین آن است. کات ها به موقع و کافی اند. فیلم از ریتم نمی افتد و مخاطب هیچ گاه کشش خود را برای دنبال کردن داستان اصلی از دست نمی دهد. فیلم واقعه ی عظیم و خارق العاده ای ندارد، بلکه به سبک بسیاری از آثار رئالیستی این روزها به دغدغه ها و مسایل روزمره زندگی افرادی از طبقه متوسط رو به پایین جامعه می پردازد.
اما یکی از اصلی ترین نقاط قوت «آستیگمات» بازی های آن هستند. همان قدر که فیلمساز در شخصیت پردازی های کار خود ماهرانه عمل کرده است بازیگران نیز در ارائه نقش هایشان سنگ تمام گذاشته اند. محسن کیایی در این فیلم با محسن کیایی دیگرفیلم ها از زمین تا آسمان فرق می کند و این بار با ظرافت آن بخش از توانایی های نادیده گرفته شده خود را به معرض نمایش می گذارد. او تصویر بسیار درخشانی از یک مرد جوان سرگشته و درمانده ارائه کرده است که البته سابقه مصرف الکل نیز داشته و در تلاش است تا با چنگ و دندان زندگی زنانشویی خود را حفظ کند. این بار از شوخی های همیشگی و احتمالاً بداهه گوییهای او خبری نیست و کیایی کاملاً در خدمت نقش است. مهتاب نصیرپور نیز می توانست به راحتی یکی از مدعیان سیمرغ بلورین جشنواره امسال باشد. نصیرپور مانند همیشه پرقدرت ظاهر شده است. ارائه بسیاری از دردهای درونی زن توسط این بازیگر بی آن که بازی بیرونی یا اغراق آمیزی داشته باشد از ویژگی هایی است که کاراکتر او را به یکی از ماندنی ترین شخصیت های زن سالهای اخیر سینمای ایران بدل می سازد. باران کوثری نیز بازی خوبی دارد. نقش او کمی خطرناک است. نقش سمیرا از برخی جهات شباهت هایی به نقش او در فیلم «کوچه بی نام» دارد اما کوثری کوشیده است تا زنانگی او را برجسته تر سازد و ویژگی های یک "مادر" و "همسر" را در ارائه نقش خود لحاظ کند و از این کوشش سربلند بیرون آمده.
محسن کیایی و باران کوثری در فیلم سینمایی آستیگمات
نیکی کریمی پس از سال ها نقشی متفاوت را ایفا کرده است و بازی خوبی هم دارد. و در نهایت بازیگر کودک فیلم نیز پا به پای دیگر بازیگران پیش آمده است و نقش دشواری را ارائه می دهد که بسیار هم درونی است. کسرای فیلم کودکی مملو از اختلالات روانپزشکی و خشمی نهفته است که درسخوانی و ظاهر آرامش این اختلال ها را مخفی نگاه می دارد.
فیلمنامه بخش های هوشمندانه ای دارد که کار را نسبت به دیگر فیلم های مشابه متفاوت می کند. یکی از این بخش های خلاقانه نامه نگاری پسربچه برای معلمش است؛ یکی دیگر مسئله پرورش زالو که باز هم نشانه هایی را در دل خود می پرورد و به نظر من عشق میان زن میانسال و مرد میانسال فیلم نیز بسیار باورپذیر از آب درآمده و تک سکانس غافلگیرانه ی حضور بهنوش بختیاری با آن گریم متفاوت نیز از دیگر بخش های ممتاز اثر است.
در نهایت تکرار می کنم که «آستیگمات» فیلم خوش ساخت، روان و بسیار ایده آلی ست که به یقین جای آن در میان فیلم های به نمایش درآمده در جشنواره فیلم فجر به شدت خالی بود.
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
البته یه نکته دیگه هم داشت، خواستید زالو پرورش بدید 10 بسته نمک نخرید بزارید جایی که دست همه بهش برسه