به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
اگر طرفدار مانی حقیقی و فیلمهایش هستید که نیاز به توصیه ما نیست. ولی اگر طرفدار آنچنانی او نیستید و به دنبال یک فیلم متفاوت و سرگرمکنندهاید، باز هم «خوک» را ببینید. میتوان گفت «خوک» تجربه موفقی برای او بوده و لااقل ارزش یکبار دیدن را دارد و دستکم مخاطبش را راضی روانه منزل میکند. پیچیدگیهای «اژدها وارد میشود» را ندارد و از ریتم بسیار تندتر، داستان پرپیچوخم و به صور کلی فضای سرگرمکننده و عام پسندانه تری (از این حیث نه با اندازه 50 کیلو آلبالو) برخوردار است. یک ایده نو و جذاب در فضایی شبیه به ملودرام، فانتزیک، بهعلاوه چاشنی طنز. پس «خوک» را ببینید و تجربه متفاوتی را از سر بگذرانید. اگر از درامهای اجتماعی و کمدیهای روتین خسته شدهاید، خوک را ببینید و حداقل این تجربه متفاوت را از سر بگذرانید. وگرنه این فیلم هم مبرای از ضعف نیست. کما اینکه منتقدین ایراداتی بر آن دارند و خود من هم به همین شکل. اما از آنجایی که دوستان اشاره میکنند در این متن نقد وارد نیست، تنها به اشارهای بسنده میکنیم.
قصه با سیر و سلوک چهار دختر دبیرستانی در فضای مجازی آغاز میشود و از همان ابتدا یکی از دغدغههای اجتماعیاش را در میان میگذارد. مسئلهای که بعدها در پیشبرد پیرنگ هم تأثیرگذار است. ضربه اول خیلی زود وارد میشود. فیلم خیلی خیلی زود نشان میدهد که شوخی ندارد و کاملاً بیپرواست. مخاطب در همان دقایق آغازین با تصویری روبهرو میشود که در فیلمهای ایرانی کمتر به آن برخورده و جایش را در صندلی کمی محکمتر میکند. شاید در ابتدا این حس برانگیزد که با یک تریلر جنایی طرف هستیم. بعد از آن وارد دنیای قهرمان قصه یعنی حسن معجونی میشویم. کارگردانی متفاوت که مدتی است مجوز ساخت فیلم ندارد و شهرت و محبوبیت گذشتهاش را تا حدودی از دست داده است. نترسید با این اطلاعاتی از قهرمان چیزی از دست نخواهد رفت. ماجرا پیچیدهتر از این حرفها است. پیرنگ جناییای که در ابتدا آغاز شده بود با زندگی کارگردان سرخورده گرهخورده و او را وارد سفری پرخطر میکند. اینجاست که ایده جذاب مانی حقیقی نمایان خواهد شد. کسی نیست آقای کارگردان را بکشد و این غم بزرگی است. چراییاش بماند برای وقتی پای تماشای فیلم نشستید.
شخصیتها یکییکی وارد میشوند و هرکدام نقشی را در پیشرفت روایت بر عهده میگیرند. شخصیتهایی که بیشترشان مؤنثاند. با ورود هر یک از آنها یک پیرنگ فرعی به ماجرای اصلی اضافه شده و عمق بیشتری به آن میبخشد. لیلا حاتمی، لیلی رشیدی، پریناز ایزدیار، مینا جعفرزاده، آیناز آذرهوش، مینا جعفرزاده، سیامک انصاری و علی مصفا. اشتباه نکنید. قصدمان لیست کردن ستارههای اثر نبود. اینها همه تبدیل به پیرنگهای فرعی در دل قصه شده و جلوتر خواهیم دید که تکتکشان بهخوبی با قصه اصلی درگیر شده، مانند جویبارهایی که به دریا میریزند و به آن عمق میبخشند. استفاده فیلمنامهنویس (خودمانی حقیقی) از تک تک کاراکترها و جلوگیری از بیخاصیتی و کیلشه شدنشان قابلتحسین است. در بسیاری از آثار این روزها میبینیم شخصیتهایی که فقط هستند تا باشند، دریغ از ذرهای تأثیر در سیالیت قهرمان یا داستان. اما «خوک» بهخوبی تمام قصههای عمودی را تا آخر پیش میبرد و به نتیجه میرساند و حتی در ایجاد بحران و پس از آن نقطه اوج و گرهگشایی از آنها بهره میبرد.
بازیگران بهطورکلی نمره خوبی خواهند گرفت. هر کدام وظیفهای دارند که از عهده آن بر خواهند آمد و شخصیتپردازی خوب مؤلف هم تا حدودی کمکحال بازیگر میشود. اما در میان جمع ستارگان حسن معجونی شاید بیشتر از همه میدرخشد. معجونی دغدغهها، چالشها و تشویش یک هنرمند سرخورده و خودشیفته را ماهرانه به نمایش میگذارد. او قبل از این هم تجربهای نزدیک به این را در نمایش «ایوانف» کسب کرده و بهخوبی از عهده آن برآمده بود. حالا حسن کسمایی (نام قهرمان قصه) هم دستکمی از ایوانف ندارد. کسمایی قربانی ماجراهای پیچیدهای شده و قرار است به اوج استیصال برسد. او همچون پسربچه ایست وابسته به زنان دوروبرش. او حتی در رابطه با دخترش هم حمایتهایی مادرانه را میجوید. اما در این میان کارگردان استفاده خوبی هم از طنز موجود در لحن و بازی معجونی میگیرد. شوخیها و اکتهای بامزه او گاها مخاطب را به خنده وامیدارد. با همین طنازیهاست که سمپاتی خوبی برایش ایجاد شده و ما را دلنگران وضیعت بغرنج خود میکند. لیلا حاتمی هم که مثل همیشه خوب است. لیلی رشیدی که مدتهاست در سینما و تلویزیون کمتر دیده شده، نقش کمتری به نسبت دیگر زنان کنشگر قصه دارد و بهطورکلی قابلقبول است. ایزدیار و آذرهوش هم هر کدام بهنوبه خود نمایش نسبتاً خوبی دارند. مینا جعفرزاده هم نقش مادر شیرین قهرمان را بر عهده دارد و بخشی از بار طنز فیلم را به دوش میکشد. سیامک انصاری تنها رفیق و همراه مرد کسمایی و علی مصفا یک جورایی بزرگترین دشمن اوست.
نقطه عطفی بر سینمای کمدی...
درجه یک...
قلم مانی حقیقی انصافا قوی هست
جامعه عجیب ولی متاسفانه بر اساس واقعیت رو بصویر کشیده
مردم تابع جو غرق در فضای مجازی و دارای تفریحات و سرگرمی های زننده که از هویت ایرانی خودشون دور شدن به غیر از مادر حسن (که از عمد با یک زبان دیگه اونو از بقیه جدا کردنش که به نوعی میشه نماد آدم هایی هستن که هنوز هویت خودشونو حفظ کردند) که بودن در کنار اون باعث آرامش و دور شدن از فضای مضخرف جامعه و حتی در نهایت نجات جون حسن میشه. (توی آخر فیلم که فحش میده به اون مردم جوگیر خیلی خوشم اومد)
فیلم نکات بیشتری هم داره که باید ببینینش
از این فیلم مانی حقیقی خوشم اومد (به نظرم اصلا فیلم مبتذلی نبود و نگاه فیلم انتقادی بود)
تیکه های طنز هوشمندانه ای و جالبی داشت
بازی حسن معجونی فوق العاده بود (لایق جایزه هست حتی)
اصلا برای کودکان مناسب نبود.
اخرشم معلوم نشد خوک کی بود و قصدش چی بود!
کادر بندی و فیلمبرداری چقدر حرفه ای بود
واقعا بعضی فیلمای کمدی باید تو فجر باشن تاحالا فیلمبرداری ندیده بودم اینطوری واقعا
بیشتر موضوع در مورد مردمیه که حواشی درست میکنن و باعث میشن هنرمندا دچار اسیب های فکری بشن
فقط بازی خانم حاتمی یکم ضعیف بود البته ضعیف که نمیشه گفت چون ایشون بد بازی نمیکنه (میشه گفت نسبت به اثار دیگشون سطح پایین تری داشت)
در اصل نمره پنج از ده ولی دو نمره به خاطر فیلمبرداریش دادم همونطور که گفتم یکی از سه فیلمبرداری برتر توی دهه نود واقعا👌❤
اینارو ببین بعد در مورد فیلم برداری نظر بده ! یا نه کلا در مورد مطلق گرایی نظر بده و ببین که همه همیشه و مطلق خوب نیستن !
متری شیش و نیم واقعا فیلمبرداریش درحد این نبود
شبی که ماه کامل شدم نظری ندارم راجبش
ولی فیلم رو اگه دیده باشی
واقعا کادربندیاش عالی بود
یجا بود نشسته بود توی انفرادی من یه لحظه اونو با لانتوری و بدون تاریخ بدون امصا مقایسه کردم واقعا عالی تر بود
بازم احترام به نظر بقیه واجبه(؛
سینمای مانی حقیقی با چند فیلم آخرش نشان داد که دچار بی قیدی شده است. بی قیدی ای که در اژدها وارد میشود به اوج میرسد و با پنجاه کیلو آلبالو میفهماند که مانی حقیقی هیچ ترسی در تجربه گرایی ندارد.
خوک آخرین ساخته مانی حقیقی آن آب و تاب و جهان مالیخولیایی اژدها وارد میشود را ندارد. چاشنی طنز و روایتی سر راست و ساده که با رگه هایی از فضای رادیکالی اژدها وارد میشود آن را به فیلمی متفاوت از فضای کنونی سینمای ایران تبدیل کرده است.
خوک کارگردانی حساب شده ای دارد.مانی حقیقی شجاعتش را برای عبور از شیوه معمول فیلمسازی که همان "تقلید از فرهادی ِ" معروف است،نشان داد. لحظه ای تصور کنید کسی غیر از مانی حقیقی تصمیم داشت خوک را بسازد؛این تقریبا غیر قابل تصور است و همین موضوع باعث میشود که حقیقی را صاحب سبکی دانست که هنوز درست شکل نگرفته است. میزانسن های خوش رنگ و لعابی که در فیلم وجود دارد فقط چشم مخاطب را بازی میدهد و به فانتزی و "فرارئال" بودن فیلم کمک کرده است.
خوک شروع تکان دهنده ای دارد.دیدن یک سر بریده شده در خیابان ندای یک فیلم متفاوت را میدهد که با مخاطبش هیچ تعارفی ندارد. قاتلی در شهر کارگردان ها و افراد معروف جامعه را به قتل می رساند و حسن -کارگردان ممنوع الکار-ناراحت است که چرا قاتل به سراغ او نمی آید. فیلم میخواهد از شرایط سیاسی و اوضاع هنرمندان و روشن فکران جامعه و به ویژه فضای مجازی انتقاد کند و تا حدودی هم موفق میشود. اما فهم این جریان ها در فیلم برای مخاطب عام سینما کمی پیچیده است. اما خوک واقعا چیست و چه چیزی را نشان میدهد؟ در جواب این سوال باید بگویم هیچ! اما هیچ از جنبه مثبت! در واقع خوک به طور جذابی سرگردان است! حتی مانی حقیقی به طور عجیبی در انتها مشخص نمیکند خوک "چیست؟" و "کیست؟" و همین پنهان کردن حقیقت مخاطب را به نماد گرایی سوق میدهد. خوک میتواند نمادی از شرایط فعلی جامعه باشد که با سانسور و هزاران چیز دیگر هنرمندان جامعه را "به قتل می رساند" و عنصر های دیگری مانند قضاوت بی جا و تاثیر رسانه را مورد بحث قرار میدهد اما همین پرگویی و ایده های عقیم باعث تناوب و لکنت در اواسط فیلم شده که واقعا مشخص نیست فیلم چه میخواهد!
برای مثال خانواده حسن یا آن مهمانی عجیب اواسط فیلم چه چیزی را بیان میکنند؟ شتاب زدگی در بیان مسائل باعث میشود فیلم پس از مدتی فراموش شود.
در نهایت خوک اثری متفاوت و اگزوتیک است و همین غافلگیری ها و عجیب بودن ها باعث میشود که اگر نام مانی حقیقی را اطراف فیلمی دیدم سریعا به تماشای فیلم بروم.
اشاره ای به داستان کلی فیلم میکنم ؛ حسنی که خود دارای دغدغه های فراوان و فشار اطرافیان و خود سانسوری قرار داره ، اشتباه در نزد مردم به عنوان قاتل رقبای خود شناخته میشود ، وی نیز برای ثابت کردن این مورد که قاتل نیست حقیقت را فاش می کنم اما مردم تمایلی به باور این حقیقت محض پر پیچ و خم ندارند ! حال حسن با طرح داستانی خیالی ، پوچ و دروغین که هیچ سنخیتی با واقعا ندارد ، خود را به آسانی نزد مردم ثابت می کند که "خوک" نیست ... در اینجا ماجرای زندگی حسن به خوک تشبیه می شود ! خوک به عنوان جانوری شناخته می شود که همواره در حال خوردن و خوابیدن است ، کثیف و چرک زندگی می کند و ... در پایان فیلم هم با این بیت "آبگینه ای رو در رویش نهاده شود تا خوک ، خوک بیند " به پایان می رسد ...
در سکانس مهمانی ، مانی حقیقی تمام تاریخ ما را به شکل کاملا فانتزی روبروی ما قرار می دهد ، آیا تمامِی آنچه که از گذشته بر آنها باور داشتیم ، واقعا دارند ؟! یا تمام آن باورها همانند داستان حسن پوچ و دروغین است ؟ همان اغراق ها در به تصویر کشیدن دختران دوره قاجار و رضا شاه و...
فیلم به بهترین شکل ممکن برعکس فیلم "خانم یایا" استعاره ها و کنایه هایش را مطرح می کند ، در کنار آن بیننده را نیز به خنده وا می دارد ، خنده به زندگی برزخی حسن و دیوانگان اطرافش ...
این تفاوت نظر و برداشت های مختلف باعث میشه هم من که با کاستی هایی که از فیلم دیدم از فیلم لذت ببرم و هم شما!