تنگه ابوقریب فیلم سینمایی یا مستندی احساسی؟؟؟ سخنم رو با این جمله آغاز می کنم فیلم تنگه ابوقریب فیلمی در ژانر دفاع مقدس اما خالی از ارزش ها،مقدسات و هدف های دفاع. فیلمنامه فیلم در بیان و جلو بردن داستان دچار اشکالات و نواقص زیادیست و در این موضوع هیچ شکی نیست اما اینکه کارگردان تا چه اندازه تونسته ضعف های خود رو در نوشتن در فیلم برطرف کنه حائز اهمیت هست. چیزی که بیشتر از همه فیلم رو دچار سردرگمی می کنه شروع و پایان نامناسب و کاملاً احساسی فیلم هست چرا که فیلم نه شروع خوب و قدری داره نه در پایان این مهم مشاهده می شه. در برخی صحنه ها نیز فیلمنامه خوب و مناسب پیش میره اما کارگردانی ضعف داره بخصوص در صحنه های نیمه دوم داستان که اصلاً دوربین حرکات مناسبی نداره. شخصیت های اصلی داستان خودشون رو گروه و مهمتر خانواده میدونن اما در لحظات زیادی هیچ اتحادی بین اون ها نیست و بیشتر نگرانیست تا اتحاد حتی این عدم اتحاد و جلوتر هم میره و در بیان چند دیالوگ نبود این وحدت بین یگان ها نیز خودنمایی می کنه. در کل با ریز شدن در عمده دیالوگ ها و صحنه های فیلم این مسئله خودنمایی می کنه که فیلم بیشتر دنیوی و احساسی هست تا ارزشی و مستندوار شدن پر از اغراق فیلم در برخی صحنه ها این دنیوی بودن رو بیشتر به تصویر می کشه. به جز یک یا دو صحنه عمدتاً ناامیدی و یاس در چهره ها و متناسب با او در کلیت داستان نهفته و هر زمان نویسنده در بیان دیالوگ و یا پاسخی یا حتی اتمام صحنه و برداشتی کم میاره پای انفجار و تیراندازی به میون میاد. در صحنه ای دیالوگی بیان می شه که رابطه مستقیمی داره با نگاه الان مسئولین،دیالوگی که میگه "کاش می شد آدم هیچی یادش نمونه." حرفی که بیشتر تکیه بر دنیا داره و از یاد بردن حماسه و رشادت هایی که یادآوریش الان برا خیلیا لازم و ضروریه. در انتهای داستان نیز با افرادی خسته و در حال فرار مواجه می شیم که ناگهان خبر عقب نشینی و فرار دشمن متجاوز اعلام می شه اون هم با کلی ابهام و سوال،چرا که علت این عقب نشینی با مستندات تصویری که داستان به ما نشون میده کاملاً نامشخصه،بعد از اون هم در پایانی واقعاً نامناسب باز هم با فقدان امید و نشاط و هدف مواجه می شیم،پایانی پر از خستگی و تهی از ادامه راهی که از برپایی سرزمین ایران آغاز شده. البته ناگفته نماند برداشت ها و دیالوگ های زیبا هم در فیلم هست که واقعاً جای تامل و تحسین داره و با افتخار میگم زیبایی ها و نقاط قوت فیلم حتی اگه بیان نشه تحسینش رو به دنبال داره پس ضمن دونستن این موضوع و خسته نباشید به عوامل تنگه ابوقریب من این اثر رو مستندی احساسی میدونم تا فیلمی با ارزش های دفاع مقدس،فیلمی که هدفش اینه با اغراق احساسات مردم رو برانگیخته کنه نه بیدار شدن مردم رو و تنها چیزی که از این اثر در ذهن به خاطر می مونه حس افسردگی و احساسی شدن از برخی صحنه های این اثر هست.
ایرادی که به کارگردانی و دوربین گرفتین رو موافق نیستم. به نظرم کارگردان سنگ تمام گذاشته بود و دوربین هم کاملا در تعقیب شخصیت های فیلم بود. به نظرتون چرا بیننده خودش رو وسط میدان جنگ تصور میکنه با دیدن فیلم؟ دقیقا به خاطر همین خنثی نبودن دوربینه که به خوبی شخصیت ها رو تعقیب میکنه و مخاطب هم دنبال حوادث و سکانس ها کشیده میشه. فیلم قراره روای ماجرایی باشه که مخاطب به خوبی فضاش رو میشناسه پس این وسط چطور میشه کشش ایجاد کرد که مخاطب میخکوب بشه؟ مخاطب رو میخکوب میکنه به خاطر توانایی کارگردان و توانایی در یک فضاسازی طبیعی. یعنی دقیقا چیزی که رسالت اصلی یک اثر دفاع مقدسه. ایراد و ابهام های داستانی چیزیه که خیلی ها به فیلم وارد کردن که من هم منکر اش نیستم. یک عده این رو یک ایراد جدی می دونن و از امتیازش کم میکنن و یه عده هم معتقدن جنگ قصه نمیخواد و اولویت با فضاسازیه. این به نظرم یک چیز کاملا سلیقه ای هست که هر دو گروه نظر شون محترمه. اصولا بیش تر سکانس ها بر پایه ی تعقیب و گریزه و به نظرم اتفاقا کاملا اتحاد بین شخصیت های فیلم وجود داره ولی از نوع خودش! مثل اون سکانس تیر خوردن به شاهرگ یکی از نیرو ها که بعدش دوستان خودی به سراغ اش میان. فیلم احساس مخاطب رو جریحه دار میکنه چون تنها اسبابی که در اختیارشه همینه! فیلم با همه ی اون چیزی که داره خودش رو جلو میبره. من این عنوان رو می پسندم: تنگه ی ابوقریب و روایت شکوه سیاه جنگ!
0 لایک
پاسخ دهید
1397/10/16
گزارش شما ارسال شد! متشکریم که در حفظ فضای فرهنگی منظوم ما را یاری میکنید
فیلم قراره روای ماجرایی باشه که مخاطب به خوبی فضاش رو میشناسه پس این وسط چطور میشه کشش ایجاد کرد که مخاطب میخکوب بشه؟ مخاطب رو میخکوب میکنه به خاطر توانایی کارگردان و توانایی در یک فضاسازی طبیعی. یعنی دقیقا چیزی که رسالت اصلی یک اثر دفاع مقدسه.
ایراد و ابهام های داستانی چیزیه که خیلی ها به فیلم وارد کردن که من هم منکر اش نیستم. یک عده این رو یک ایراد جدی می دونن و از امتیازش کم میکنن و یه عده هم معتقدن جنگ قصه نمیخواد و اولویت با فضاسازیه. این به نظرم یک چیز کاملا سلیقه ای هست که هر دو گروه نظر شون محترمه.
اصولا بیش تر سکانس ها بر پایه ی تعقیب و گریزه و به نظرم اتفاقا کاملا اتحاد بین شخصیت های فیلم وجود داره ولی از نوع خودش! مثل اون سکانس تیر خوردن به شاهرگ یکی از نیرو ها که بعدش دوستان خودی به سراغ اش میان.
فیلم احساس مخاطب رو جریحه دار میکنه چون تنها اسبابی که در اختیارشه همینه!
فیلم با همه ی اون چیزی که داره خودش رو جلو میبره.
من این عنوان رو می پسندم: تنگه ی ابوقریب و روایت شکوه سیاه جنگ!