خرگیوش

‏خرگیوش‏

 (1395)
5.8
رای شما:
0/10
بر اساس رای 314 کاربر
90 دقیقه
درام, کمدی
اکران شده در 1396/12/23

خلاصه داستان فیلم سینمایی خرگیوش
هیچ شبی مثل امشب نیست...

محمد امیرجلالی: فیلم به هرمسئله‌ای که فکر کنید چنگ می‌زند. مسائلی همچون قضاوت، رانندگی، فضای مجازی، روشنفکران، شرایط هنرمندان امروز و غیره که صرفا آن‌ها را خطابه‌وار از زبان شخصیت‌ها به بحث می‌گذارد. پر واضح هست که همه ما نیت فیلم‌ساز را می‌فهمیم و می‌دانیم که دارد این افراد را مورد نقد قرار می‌دهد اما مشکل اصلی رو بودن این ماجرا است.
سیدرضا صائمی: خرگیوش را می‌توان فیلمی کمدی در بستری رئال-فانتزی دانست که تقریباً از همه اشکال کمدی بهره می‌برد اما در نهایت به سنتزی می‌رسد که موجب می‌شود به هویت یگانه خود دست یابد. این هویتمندی اثر، فارغ از خوب و بد فیلم است و می‌توان مدعی شد که باغبانی دست‌کم در نخستین فیلمش به زبان سینمایی-کمدی ویژه خودش دست پیدا کرده است که در نوع خودش اریژینال است.
هومن نشتائی: شوخی‌های این فیلم فکرشده‌تر است و قابل تامل‌تر. اما انتظار خاصی نداشته باشید، چون حتی یک بار هم دسته جمعی در سالن نخواهید خندید.
ساناز رمضانی: «خرگیوش» از آن دسته فیلم‌هایی است که می‌توان ساعت‌ها راجع به آن بحث کرد، سکانس به سکانسش را موشکافی کرد و اجزای غیر مرتبطش را به هم پیوند زد. متأسفانه «خرگیوش» از همان ابتدا فیلم مظلومی بود.
لوگوی فیلم سینمایی «خرگیوش»، شباهت زیادی به لوگوی مجله هرزه نگار «پلی بوی» دارد.
«پلی‌ بوی»، مجله‌ای است برای بزرگسالان بخصوص مردان که تصاویر مدل‌های «برهنه زنان»، را بر روی جلد مجله منتشر می‌سازد.
«حبیب اسماعیلی»، تهیه کننده فیلم سینمایی «خرگیوش»، 29 دی ماه سال 1396 در گفتگو با یکی از خبرگزاری‌های داخلی اعلام کرده بود که:
« این فیلم برای نوروز ۹۷ اکران نمی شود و برنامه اکران ما برای این اثر سینمایی در طول سال آینده طراحی شده است.»
اما این فیلم 23 اسفند ماه سال 1396 برای نوروز سال 1397 اکران شد.
فیلم‌برداری فیلم سینمایی «خرگیوش»، به طور کامل در شهر «تهران» و بخش اعظم آن در یک خانه در حوالی منطقه «محمودیه» انجام شده است.
سوتی های فیلم خرگیوش (0 سوتی)
دیالوگ های فیلم خرگیوش (0 دیالوگ)
جزئیات بیشتر از فیلم خرگیوش
پخش کننده: رسانه فیلم‌سازان
میزان فروش: 2،017،457،000 تومان
سوالات نظرسنجی ( 8 سوال)

فیلم ارزش یک بار دیدن را دارد؟


فیلم از لحاظ فنی و هنری باکیفیت ساخته شده است؟


تیم بازیگران، نقش‌ها را خوب بازی کردند؟


داستان و ساختار فیلم غیرتکراری و جدید بود؟


حرف و پیام فیلم، مفید و ارزشمند هست؟


بعد از پایان فیلم به آن فکر می‌کردید؟


فضای فیلم با فرهنگ خانواده شما سازگار است؟


فضای فیلم مناسب کودکان است؟

نظر خود را ثبت کنید
ارزیابی مردم از فیلم خرگیوش (از مجموع 50 رای)

ارزش تماشا
7.2
خوش ساخت
6.9
بازیگری
8.1
خلاقانه
7.3
محتوای مناسب
4.5
تفکربرانگیز
4.9
مناسب خانواده‌
5.1
مناسب کودکان
3.7
رای شما:
0/10
حداقل کارکتر بررسی: 0 /60
بررسی‌های مردم درباره فیلم خرگیوش (74 بررسی)
سامی سامی
خیلی چرت بود
2 لایک
1 نظر
1398/05/19
راد شهبازی
لطفا حداقل به این موضوع فکر کنید که شخصی با مطالعه نظراتی مثل نظر شما ؛انتخاب به تماشای فیلمی میکند ...
0 لایک
1398/05/19
یلدا
بد نبود
1 لایک
0 نظر
1398/05/06
علیرضا حیدری
سلام... بهتراست نقد فیلم را با همین جمله خودشان شروع کنیم جایی که بابک حمیدیان خطاب به دوربین به بیننده ها می گوید: بچه ها شما توی خونه از این کارها انجام ندهید ما پول گرفتیم و انجام دادیم(نقل مفهومی) خوب واقعا باید پرسید هنرمند قرار است فقط پول بگیرد و جلوی دوربین ظاهر شود و هرآنچه نویسنده و کارگردان مد نظر دارند و توانسته اند در محیط دفتر تهیه کننده او را قانع کنند که این فیلم را بسازند و فلان قدر فروش می کند را تهیه و تولید و پخش کنند؟ در واقع اینطور نیست چرا که اساس فیلم سازی در واقع باید با نگاه هنرصنعت ساخته شود و در موارد استثنا وخاص فیلم ساخته شده را از مجموعه فیلم های سینمایی جدا کرد و در دسته های دیگری طبقه بندی نمود مثال همین هنر و تجربه که در ایران بر روی برخی فیلم ها گذاشته شده و یا آثاری که به نام فیلم های هنری شناخته میشود و در واقع بیشتر فیلم های تجربه گرا هستند که گاه خوب و گاه خیلی بد از آب درمی آیند... خرگیوش به عنوان فیلمی برای کارگردانی جوان و به دنبال هیاهو و معرفی خود در سینما با مشاوره سینماگری حرفه ای به نام جیرانی بسیار فرصت مناسبی برای چیدمان ساخت این فیلم با تهیه کنندگی حبیب اسماعیلی و انتخاب چند بازیگر خوب در واقع در بخشی از ساخت فیلم موفق بوده که توانسته از این امکانات برای تجربه ای نه چندان موفق استفاده کند که این را باید یا به حساب هوش او گذاشت یا سمج بودنش در قانع کردن افراد که پولی تامین شود تا فیلم ساخته شود... نوع نگاه او به جامعه با بهانه قرص روانگردان نیز کمک کرده به نشان دادن نوعی آشفته گی در جامعه یک نسل مشخص و نگاه طنزش به این بی هویتی که در برهوت تشخیص خود را رها می بینند و حتی دندانپزشک فیلم خانم ساداتی از اینکه باید به مریضی رسیدگی کند که دهانش بو میدهد و از جنس خود اوست بسیار ناراحت است درحالیکه که در واقعیت پزشک در بدترین شرایط به چیزی جز معالجه فکر نمی کند و از ابزارهایش برای درمان استفاده می کند خواه ناخواه کسی که پزشکی را شروع می کند می داند که این رشته در بسیاری از موارد جز پول اندوزی و تفاخر باقی شرایطش نامناسب است پس طرح موضوع بیشتر به نقد انتخاب شغل در جامعه نگاهی گذرا دارد و قطعا درست است که رشته های دانشگاهی توسط جوانان درست انتخاب نمی شود و از سوی دیگر دردیست که برخی از پزشکان ما به ناچار رشته خود را انتخاب کرده اندو بسیاری از آنها به شغل های خوانندگی مجری گری یا مدیریت فرهنگی و اجتماعی رو آورده اند اما نکته اصلی باز هم کمک نمی کند تا با این نشانه های کوچک به درون متن وارد شویم و حرف حساب کارگردان را آنالیز کنیم و یا همان که همسر این خانم پزشک خرگوشی را که برای پایان نامه دکترای خود گم می کند به نوعی گم کردن چیز با ارزشی است که نتوانسته برای حفظ آن موفق باشد... از هم گسیختگی روابط بین سه جوان به نوعی اشاره به درهوا معلق ماندن جمعیت عظیمی از جوانان تحصیل کرده جامعه فعلی ماست که بدرستی نمی دانند چه باید بکنند... از سوی دیگر الگو هایی دارند مثل پدر و مادر که در خصوص بسیاری از موارد با آنها در جنگ و جدال هستند چون نمی توانند آنها را درست آنالیز کنند چه از لحاظ تفکر و چه از لحاظ زندگی اجتماعی و همین جا نقطه عطفی است برای نویسنده و کارگردان تا در طول نمایش این سرگردانی جوانان فیلم یک زن و سه مرد را به نمایش بگذارد و دختر بچه ای را وسیله وصل محتوا ابتدا و میانی قصه با انتهای فیلم قرار دهد و آقای دکتر جوان را که به دنبال خرگوش خود می گشت متوجه سازد که دختر بچه قصه خواهرکوچک اوست و خانمی که قرار بود طراحی داخلی خانه آنها را انجام دهد و مستاجر آنهاست همسر دوم پدرش و حاصل دوران کارخارج از تهران پدر است خوب جوانی که زن همسایه را برای پیش نیامدن سوءتفاهم در طبقه دوم خانه در ابتدای فیلم از نگاه زن دندانپزشک خود پنهان می کند در پایان فیلم متوجه می شود که چند سالی است که پدرش چه کرده و پنهان نگه داشته است... بار دیگر نگاه تلخ فیلم در پایان با ویدئو پدر از طریق اعتراف پدر به پسر ضربه ای وارد می کند و باورهای او را در جامعه فعلی زیر سوال برده و او را دچار غم و اندوه می کند که آیا اساسا می شود در پیرامون خود به کسی اعتماد کرد و یا ما در مسیر درست قدم برداشته ایم و راه را دست انتخاب کرده و با تجربه هایش زندگی خود را پیش می بریم یا اینکه با هزاران سوال بی جواب تنها رشد می کنیم درس می خوانیم و پزشک و مهندس ... می شویم و دست آخر متوجه برخی پوچی ها در زندگی خود می شویم؟ این سوال هم می تواند پاسخ مثبت داشته باشد هم منفی و سازندگان فیلم بعد منفی آن را انتخاب و به نمایش گذاشته اند که البته نقدی است به جا اما عمومی نبوده و خاص قشر های محدودی در جامعه ی ماست عموم افراد جامعه ما از مسایل مهم تری رنج می برند و شاید دغدغه هایشان به همین نقل موضوع در فیلم خرگیوش نرسد و چه بسا مهمتر هم باشد اما مورد توجه واقع نمی شود... اساسا در این انتخاب نمی شود ایراد چندانی به سازندگان فیلم گرفت اما نکته مهم در نقد فیلم این است که آیا تولید کنندگان فیلم بستر مناسبی برای بیان حرف یا نقد اجتماعی خود سفید سیاه یا خاکستری انتخاب کرده اند و یا باید برگردیم به همان جمله آغازین من که این آدمها دغدغه ای جز گرفتن پول و انجام یک کار انگیزه دیگری نداشتند شما بررسی کنید آقای حمیدیان مثلا اگر هفت سال پیش این فیلم نامه به ایشان پیشنهاد می شد قبول می کردند یا آقای عزتی باید به این واقعیت تلخ از این فیلم برسیم که در جامعه ای دچار سرگردانی شده ایم که به خاطر پول حاضرین دهان بد بوی مریض را تحمل کنیم و به خاطر پول حاضریم هر کاری را انجام دهیم و این اگر در تمامی اقشار جامعه صدق کند که به فاجعه اجتماعی نزدیک شده ایم و در واقع نیمه خالی لیوان را می بینیم و به نیمه پر آن توجه نکرده ایم... نقد جامعه باید سازنده و دست کم راه کار ارائه کند همین طور بی هدف گفتن و نقد کردن جامعه و رفتار آدمها نه دردی را دوا می کند و نه سبب شایستگی ما می شود .. کافی است نگاهی به فروش فیلم داشته باشیم و متوجه شویم که در گیشه هم شکست خورده و مورد توجه واقع نشده اما برای کارگردان یک موفقیت بحساب می آید چرا که همین الان فرصتی را که برای نقدش گذاشته شده و خواننده ها همین نقد را خواهند خواند او خوشحال است که توانسته تاثیرگذار باشد اما وقتی به زمان امتیاز بندی می رسیم این فیلم امتیاز زیر 50 درصد را به خود اختصاص می دهد و این اصلا رضایت بخش نیست... با آرزوی توفیق این گروه در فیلم های بعدی...
1 لایک
0 نظر
1397/12/22
الهام فرهنگ
اقا مجتبی ممنون. بررسی جامعی بود. همیشه دوست داشتم این فیلمهایی که به درد خانواده ها نمیخوردن رو از توی بررسی ها متوجه بشم. چون همیشه قبل انتخاب فیلم میام به منظوم سر میزنم.باز هم ممنونم
2 لایک
1397/12/10
سید محمد موسوی
"خرگیوش" ؛ شلخته . درهم و برهم . املت گونه اما در آخر دوست داشتنی...

ابتدا اجازه دهید درباره واژه کمدی چند خط بنویسم:"کمدی تشکیل شده است از اعمال و رفتاری که از یک شخصیت سرمیزند و بیننده می داند آنها خطاهای آشکاری هستند؛ اما گزندی به بیننده نمیزنند، پس در ذهن مخاطب خنده دار بنظر می آیند و می شود کمدی." این تعریفی کلی از دیدگاه فلاسفه و صاحبنظران آگاه و عالِم است. در نتیجه هر اثری یک کمدی نیست. و نمیتوان به هر طنز موقعیتی گفت کمدی. پس بیایید به آنچه که ما را می خنداند بگوییم شوخی یا موقعیت طنز.نه کمدی. کمدی تعریف مشخص و مجزایی دارد.
حال بسراغ "خرگیوش" برویم که عمده مشکل ما با لوگویِ آن است که یادآور گروهی همجنسباز مذکر است!! چرا ؟ واقعا چرا باید لوگویِ پِلِی بوی را برای یک فیلم ایرانی انتخاب کرد و سه مرد را در یک محیط محدود ؛ محصور کرد و سپس به آنها یک زن جوان و یک دختربچه اضافه کرد؟؟ خب این را گمان کنم خود "مانی باغبانی" هم نفهمیده باشد.
مشکل بعدی ما با فیلمنامه است که هیچ موضوع و صحبت مشخصی با مخاطب خود ندارد. شما فهمیدید فیلم چه میخواست بگوید؟ میخواست بگوید قرص توهم زا بد است؟؟ آیا نیاز بود اینهمه هزینه کند و دیالوگ های سنگین بگوید و از هر دری سخنی براند و رئیس جمهور را مسخره کند و مردم را در بوته قضاوت گذارد و اقتصاد و سیاست را به چالش بکشد؟؟؟ فکر نکنم تکفیر قرص توهم زا اینقدر انرژی بر باشد!!
مشکل بعدی با وجود دو زن است:"خانم مرادی(پانته آ سیروس) و بیتا(میناساداتی)" اگر این دو کاراکتر حذف کنیم به کجای فیلم لطمه زده ایم؟ آفرین. به هیچ جا.
معضل بعدی وجود دختربچه ای ست که گویا ترفند جدید کارگردانها شده که تا کم می آورند، یک دختر یا پسر بچه سرزبان دار را پیدا می کنند و از شیرینی زبان و صراحت لهجه و حاضرجوابیَ ش سوءاستفاده می کنند تا عیوب فیلم خویش را بپوشانند.
معضل بعدی تحصیل کرده و دانشمند و نخبه و روشنفکر بودن بابک(سیامک انصاری) و آرش(بابک حمیدیان) است که اگر اینقدر نخبه اند چرا آنهمه شوت تشریف دارند؟ این معضل فیلم را به سمت املت شدن پیش میبرد. چرا؟؟ چون دو نخبه داریم که یکی از همسرش میترسد.همچون آهو از سگ شکاری!! و دیگری با زن و خواهر زنَ ش بشدت مشکل دارد در حدی که از هیچ توهین و پرخاشی روگردان نیست!! و البته بیتایی که خواهرش را بشدت سرزنش می کند اما رابطه خودش با آرش هیچ نظام مشخصی ندارد...
معضل بعدی سانتیمانتالیسم فیلم در استفاده بیش از حد از اِلِمان هایی ست که برای بیننده آشناست. مجسمه نقش اول فیلم بریکینگ بد/لباس فیلم مرد عنکبوتی و جنگ ستارگان/ترانه های حسن شماعی زاده/میز بیلیارد و رقص/آهنگ فیلم تایتانیک/برج میلاد و ... اینها چه کمکی به روند شناخت فیلم توسط مخاطب کرده اند؟؟ من می گویم هیچ. چرا باید از لوازم و تجهیزات لوکس و گرانقیمت استفاده شود در حالیکه هیچ محلی از اِعراب ندارند؟؟؟
و معضل آخر پایان بندی مزخرف و مشمئزکننده فیلم است...وای خدای من!! آرش در آخرین دقایق فیلم باید بفهمد خواهر کوچکی دارد بنام "دنیا"؟ و نداند که به پدرش توهین کند یا او را درک کند؟؟ هندی تر از این نمیشد پایانَ ش جمع کرد.
از کور شدن و دوباره بینا شدن آرش و جملات بیربط و سخیف "بهنود(جواد عزتی)" و بیتا هم عبور می کنیم. ولی یادمان نمی رود که اگر دیدیم کارگردانی غیرآشنا از بازیگرانی بشدت آشنا و البته طنزپرداز؛ استفاده کرده؛ پس کاسه ای زیرنیم کاسه فیلم است.
*دوستاره دادم چون برای سیامک انصاری احترام قائلم.
4 لایک
0 نظر
1397/12/07
نرجس سالاروند
عالللللیییییییی
یه جور سبک طنز عجیب غریبی بود
حال کردم باش
0 لایک
1 نظر
1397/12/01
سید محمد موسوی
سلام.
بیخیال تورو خدا :/ طنز عجیب و غریب دیگه چه صیغه ایه!؟ عالی آخه؟؟
2 لایک
1397/12/07
مشاهده بررسی‌های بیشتر