به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
این شبها مجموعهی جدیدی از شبکه 3 سیما روی آنتن پخش رفته است با نام «آنام». کارگردان این مجموعه، جواد افشار است. او تا بحال، چند مجموعهی تلویزیونی برای صدا وسیمای جمهوری اسلامی، کارگردانی کرده است. از جمله «برادر»، «مادرانه» و «پول کثیف». اما معروفترین اثر او در این میان، مجموعهی تلویزیونی پرمخاطب و طولانی «کیمیا» با موضوع انقلاب و جنگ بوده است.
تا کنون چند قمست از مجموعهی «آنام» روی آنتن شبکهی سوم سیما رفته است. تقریباً تاحدودی گره اصلی درام شکل گرفته و بسیاری از پیرنگهای فرعی نیز مشخص شدهاند. در این سریال، خبری از واقعهای معاصر بهعنوان عامل جذابیت اولیه و فراداستانی نیست. اما ساختار داستان بر اساس معمایی در گذشتهای دور چیده شده است. معمایی که تا الان بهنحوی مناسب، جزییاتی اندک از آن طی این چند قسمت بر مخاطب آشکار شده و بخش عمدهی آن همچنان پنهان است. سوژهی تردید در نسبت والد و فرزندی دربارهی شخصیت اصلی داستان، از آن گونه تمهایی است که بشدت برای مخاطب جذاب است و توان ایجاد همذات پنداری فراوانی برای او دارد. داستان «آنام» نیز، با چنین هالهای حول محور یکی از شخصیتهای اصلی، تصویر شده است. نام سریال، از نام یکی دیگر از شخصیتهای اصلی مجموعه، گرفته شده است. نام ترکی زنانهای که در کنار دیگر نامهای ترکی یکی از خانوادههای مطرح در سریال، اشارهی روشنی به نقش محوری استان آذربایجان، بهعنوان محل وقوع یکی از قسمتهای مهم داستان «آنام» دارد.
داستان اصلی بنا بر تشکیک در رابطه آرزو و خانوادهی ثروتیان بنا شده است. اما داستانهای فرعی دیگری نیز در جریانند. داستان بیماری و بارداری حساس آرزو، سابقهی نازایی مادر آرزو، مشکلات شغلی بیژن داماد خانواده، مشکلات شخصی بیژن در رابطه با خانوادهی خود و ... . هر کدام از این پیرنگها، در جای خود، قابلیت پردازش بهعنوان یک داستان کامل را دارد. بد نیست عناصر هرکدام از پیرنگهای اصلی و فرعی درام را که تا الان در قسمتهای پخش شده، به مخاطب ارائه شده است را بررسی کنیم و ببینیم با چه نوع و کیفیتی از داستانپردازی روبرو هستیم.
پی رنگ اصلی، از همان نخستین لحظات آغاز میشود. صدای نریشن یک زن نگران و میانسال، با جملاتی مبهم و رمزآلود و حتی کمی فلسفی و تضادی آشکار با شخصیتهای احتمالی افرادی که در ماشین، توی جادهای روانند. تصادف آغازین و بلافاصله رسیدن به زمانی دهها سال بعد، نشان میدهد که همان ابتدا طرح داستان اتفاق افتاده است. این نقطهی قوتی است که در بسیاری از سریالها شاهد آن نیستیم و گاهی برای فهمیدن اینکه خط داستان اصلی کدام است باید یک یا دو قسمت از مجموعه را ببینیم. معمای پیرامون شخصیت آرزو و ارتباط احتمالیاش با آنام، خوب طرح شده است.
نکته چشمگیر سریال در این خط داستانی، تفاوت فاحش سبک زندگی نشان داده شده در صحنههای نخست و صحنههای زمان معاصر است. در بسیاری از تمهای مشابه که فرزندی احتمالاً از خانواده خود دور میافتد، تفاوت فقر و ثروت خانواده اولی و خانواده دومی، کلید حل معمای این جابجایی است. چیزی که در «آنام» وجود ندارد. هر دو خانواده تمول مالی بسیار زیادی دارند. این، معما را جذابتر میکند؛ چراکه از کلیشهی معمول خانوادهی فقیری که فرزند خود را بهخاطر نیاز مالی از دست میدهد، خبری نیست. هرچند کدهایی در صحنههای فلاشبک نهاده شده که احتمال این تفاوت موقعیت مالی در زمان جابجایی اولیه را افزایش میدهد.
پیرنگهای فرعی نیز تقریباً با همان وضوح، از ابتدای قسمت اول، شروع شدند. تضاد و کنتراست شدید بیژن همسر آرزو، با خانوادهی خودش از جمله این پیرنگها بود. تفاوت شخصیتی با دیگر اعضای خانواده و توقعات بجا و نابجای آنان و فاصلهی بسیار از جهت وضعیت مادی بیژن و خانوادهاش از دیگر عناصر این خط داستانی بود. این پیرنگ اما تا اینجای داستان، کمی آغشته به کلیشههای فیلمفارسیگونه است. شخصیت پدر و برادر بیژن بهنحو افراطگونهای یادآور تصورات بورژوازی از فقراست. آدمهایی نادان، طمعکار، نالایق و شکستخورده که به نحوی آزارنده حتی در قالب دیالوگهای مستقیم و واضح این نقاط ضعف خود را بیان میکنند. در مقابل، خانوادهی ثروتمند ثروتیان که حتی در نامگذاری هم دچار نوعی کلیشه هستند، انسانهایی فرهیخته، منصف، مهربان و موفق توصیف شدهاند. همین اتفاق تقریباً دربارهی خانوادهی آنام نیز افتاده است.
پیرنگ بعدی، داستان بیماری آرزو و بارداری پرخطر او و درهمتنیدگی این وضعیت با تخصص مادرش، ریحانه است. مادری که گویا خود او هم سالهای طولانی دچار نازایی بوده و به مدد علم پزشکی، مشکلش حل شده است. اشارات به پیشرفت پزشکی، نحوههای کمک این علم به درمان نازایی، بیش از حد مکرر و تخصصی هستند که صرفاً به دیالوگهایی برای پر کردن صحنه تعبیر شوند. گویا نهتنها بعدها قرار است این خط سیر، در داستان اصلی ادغام شود، بلکه این مجموعه، درنظر داشته با محور قراردادن این موضوع به افزایش سطح آگاهیهای عمومی در این زمینه، کمک کند.
از لحاظ شخصیتپردازی، این سریال هنوز چندان نشان نداده است که خصوصیات رفتاری و شخصی کاراکترهایش را چطور طراحی کرده است. شخصیتها جز چند مورد، هنوز چندان وادار به کنش و واکنش نشدهاند که مشخص شود به خوبی پردازش شدهاند یا خیر و آیا بدل به شخصیت شدهاند یا در حد تیپ متوقف ماندهاند.
شبنم قلیخانی نیز در نقش آرزو، گویا کمابیش در ایفای نقش دختران محبوب و نازپرورده، کلیشه شده است. دخترانی که لیاقت خدمتشدن دارند و این از مهربانی و خوبی ذاتی آنها نمیکاهد. در این سریال، بیماری و بارداری شخصیت آرزو نیز این وجه این تیپ را پررنگتر کرده و گویا قرار است بعدها، این آسیبپذیری در گرهگشایی اصلی داستان، بهکار بیاید.
دیگر شخصیتها هنوز مبهمند. شخصیت برادرزادهی سهند و این همه محبت و تسیلم در برابر رفتار تحکمآمیز همسر عمویش، آنام، رفتار گاه تهاجمی و گاه ضعیف سهند، همسر آنام، رفتار پر از سکوت و نامشخص آنام در برابر دیگر اعضای خانواده، هنوز هیچکدام دلیل مشخصی برایشان در داستان ارائه نشده است که البته در مجموعههای تلویزیونی، این روندی معمول و درست است. قرار نیست گرهگشاییها از داستان و شخصیتها بسرعت انجام شود؛چراکه مخاطب، چنین سریالی را دنبال نخواهد کرد.
از آنجاکه مجموعههای تلویزیونی مخاطبی عامتر و گستردهتر از مخاطبان سینما یا مجموعههای نمایش خانگی دارند، معمولاً کارکردهایی فراتر از داستان و ماجراهای خود پیدا میکنند. سریالهای تلویزیونی، به دلیل آنکه بیواسطه و در شبهای متمادی، برخی از بهترین ساعات حضور افراد در منزل را به خود اختصاص میدهند، هم میتوانند منشاء خیر و برخی آموزشهای عمومی و تغییرات مثبت در نگاه جامعه به مسائل شوند و هم ممکن است به برخی از جنبههای منفی باورهای اجتماعی دامن بزنند. درباره سریال «آنام» از این دیدگاه نیز، چند نکته دخورتوجه وجود دارد.
نکتهی اول را در بخش پیرنگ فرعی بیماری آرزو و مسئلهی ناباروری و درمانهایش بیان کردیم.
نکتهی بعدی این است که این سریال قرار است بخش عمدهای از گرهگشایی و اوج خط سیر پیرنگ اصلی را در گذشتهای که در روستاهای استان آذربایجان اتفاق افتاده، حل کند. مسئله پرداختن به اقوام ایرانی در سریالها و فیلمها، برخی اوقات کمی مشکلساز از آب درمیآید. اگر سازندگان تصمیم بگیرند از لهجه یک قومیت خاص استفاده کنند، احتمال این هست که در صورت عدم رعایت نکات دقیق آن لهجه و ناشیگری در ادای آن، مورد اعتراض بخشی از هموطنان قرار بگیرند.
اما جواد افشار، که بخشی از سریال «کیمیا» را هم در خطهی جنوب و با لهجهی جنوبی ساخت، قصد دارد اینبار هم دوربینش را میان مردم آذربایجان ببرد و طبق اعلام خودش، به گوشهای از آداب و رسوم و فرهنگ جاری در میان آنها بپردازد. باید امیدوار بود که این امر، به کاهش حساسیتهای قومی بین مردم ایران منجر شود و از طریق رسانهی عمومی، آشنایی بیشتری بین اقوام مختلف هموطن، رخ بدهد.
نکتهی آخر هم مبتلابه بسیاری از تولیدات سینمایی و تلویزیونی و نمایش خانگی ایرانی است. نمایش و شوآف ثروت و سبک زندگی تجملی تقریباً تبدیل به یکی از مشکلات ناخوشایند عرصهی رسانهها شده است. در بسیاری از این آثار، نوعی ثروت افسانهای بهتصویرکشیده شده است که اصولاً اثری هم در پیشبرد داستان و شخصیتپردازی ندارد. داستان بسیاری از این آثار، بهگونهای است که بدون این ثروت هم به راحتی پیش میرود. این آسیب تا اینجا بهنظر میرسد که در مجموعهی «آنام» هم رخ داده است. خانههای بسیار مجلل و سبک زندگی مرفه و حتی متناقض شخصیتها و خانوادههای این داستان هنوز نقشی در پیشبرد داستان نداشته است؛ شاید فقط در طمع خانواده بیژن نسبت به ازدواج ناهمگون فرزندشان با خواهر آرزو، این ثروت به عاملی پیشبرنده در داستان تبدیل شده است.
گرچه افشار سعی کرده با نشاندادن تفاوت شخصیت و منش بیژن و برادرش، این تضاد فقر و ثروت را به تفاوت منش و شخصیت بدل کند و زهر این شکاف طبقاتی آشکار را تا حدی بگیرد. اما باز هم تاکید بر این حجم از ثروت، خوشایند نیست. که نمونهاش سکونت زوجی بسیار جوان و بدون تمکن مالی مرد، در آپارتمانی به غایت مجلل و وسیع است. باید صبر کرد تا دلیل دراماتیک این سطح از تجمل در داستان مشخص شود؛ درغیراینصورت باید از سازندگان این آثار پرسید که چرا بیدلیل روی نمایش این شکاف مادی در جامعه، اصرار میکنند.
در مجموع، البته این سریال، از حداقلهای یک سریال خوشساخت با داستانی جذاب و بازیهای قابلقبول برخوردار است و تا اینجا بهنظر میرسد ارزش پیگیری مخاطبان را داشته باشد.
در این سریال، جمع خوبی از هنرپیشگان قدیمی و جدید گردهم آمدهاند. از جمله گلچهره سجادیه که پس از سالها، دوباره در قاب تلویزیون قرار گرفته است. در کنار او شبنم قلی خانی ، سیروس گرجستانی، شهرام خزرایی، ناصر هاشمی، هادی افتخار زاده، وحید فرشی، زکیه کریمی، فیروز عاقلی، سویل شیرگیر، فاطمه حسینی، رقیه شاد خواه، سیامک افسایی، بهرام نوبری، فریبا سهرابی، تینا عبدی، رباب رضازاده، هاله مازنی، حسین عزیزی، مهدی فتحی، علیرضا موسلانی، حمید صلاحی، علی پور صدیقیان، فروغ مشقتی، میثم ولی خانی، نادیا پشم چی، امین حاجی اکبری و الناز ثابت ایمانی نیز بازی کردهاند. جواد افشار برای بخشهایی از سریال که تماماً در آذربایجان، میگذرد، از بازیگران بومی و مستعد همان منطقه، دعوت بهکار کرده است.
دیگر عوامل سریال «آنام» نیز عبارتند از: اسماعیل عفیفه (تهیهکننده)، امیر عباس پیام (نویسنده)، آرش زینال خیری (مدیر تولید)، عبداله عبدی نسب (مدیرتصویربرداری)، سید جلال موسوی (طراح گریم)، هادی افشار (مدیر صدابرداری)، مجیدرضا فاضلی (برنامهریز و دستیار کارگردان)، امیر کرباسچی و عارفه رشیدی (دستیاران کارگردان)، داریوش اسقایی (منشی صحنه)، مجتبی احمدی (مشاور رسانهای) و مهدی پیلهوریان (مدیر تدارکات).
نویسنده: سمیه سادات حسینی
متن آهنگ گرداب احسان خواجه امیری
ولی اگه آخرش رو زود تموم نمی کرد عالی بود میتونست چند قسمت دیگه بسازه بهتر تموم می کرد ولی خدایی داستان احساسی و جالبی بود