به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
زمانی که رضا عطاران خبر از آن داد که بناست یک کمدی-وحشت به نام «دراکولا در تهران» بسازد بسیاری پیش خود گمان می کردند اینکه کارگردانی که همه این سالها به عنوان سازنده و بازیگر کمدی های سرخوشانه به شمار می رفت به سراغ ژانری چون وحشت برود، خواهد توانست نتیجه ای بدیع نه فقط در کارنامه عطاران که در سینمای ایران به جای بگذارد. به هر حال سینمای ایران تجربیات چندانی در خود ژانر وحشت هم ندارد چه برسد به تولید کمدی-وحشت که یک جور تلفیق ژانری به شمار میرود.
با این حال تماشای «دراکولا» نه تنها بدعت به نظر نمی رسد که برای عطاران بازگشتی است به تصویرسازی زندگی ولنگارانهای که در «بزنگاه» از یک معتاد ارائه داده بود.
به نظر می رسد رضا عطاران با همان نگاهی که به شخصیت یک معتاد در «بزنگاه» داشت فیلمنامه «دراکولا» را نوشته و فقط تنها کاری که انجام داده است اینکه در کنار قرار دادن شخصیتهای مختلف اجتماع در برابر این معتاد، یک خون آشام را هم به داستان وارد کرده است؛ خون آشامی که بیش از آن که ابزار تولید وحشت برای فیلم باشد به کاریکاتوری از دراکولاهایی شبیه می شود که در هارورهای درجه یک دیده ایم.
«دراکولا» البته به دلیل موقعیتهای خاصی که عطاران به عنوان بازیگر اصلی فیلم خودش با بداهه هایش خلق می کند می تواند اثری سرخوشانه و مفرح قلمداد شود که البته فروش هم می کند ولی در کارنامه سینمایی عطاران هیچ حرکت روبه جلویی محسوب نمی شود.
عطاران هشت سال قبل در سریال رمضانی «بزنگاه» تصویری از یک معتاد و رفتارهایش ارائه داده بود که علیرغم انتقادبرانگیز بودن توانسته بود در مدیوم تلویزیون هم که شده نوعی تازگی داشته باشد. به هر حال تا پیش از «بزنگاه» سالها بود که کارگردانان مختلف کاراکترهای معتاد را به گونه ای تیپیکال و با تقلید از «آتقی» سریال «آینه عبرت» در آثارشان ایجاد می کردند و همین که عطاران کوشیده بود تا حد زیادی آن ساختار تیپیکال کاملا ابلهانه را بشکند بدعت به شمار می رفت.
اما «دراکولا» جز بازنشر همان کاراکتر چیز دیگری برای مخاطب ندارد. «دراکولا» می توانست با تأکید بیشتر بر کنتراستی که حضور یک دراکولا در جغرافیای ایران ایجاد می کند موقعیتهای کمدی بیشتری را پیش روی مخاطب بگذارد نه آن که مرتب تأکید شود بر اعتیاد شخصیتهای مختلف که از یک پزشک گرفته تا کارگر افغانی و پیک موتوری یک سوپرمارکت درگیر آن هستند.
اینکه رضا عطاران سعی زیادی کرده تیپهای مختلف اجتماع را معتاد نشان دهد نمی تواند اقدامی فکرنشده باشد یعنی انگار عمدا او سعی کرده تمامی تیپهایی که پیشروی کاراکتر اصلی قرار می گیرند را معتاد نشان دهد و این ماجرا تا جایی پیش می رود که حتی مشاور یک دبستان که محلی برای تحصیل کودکان است هم یک معتاد حرفه ای نشان داده می شود.
حتی اگر فرض کنیم گستردگی اعتیاد در جامعه امروز به مراتب بیشتر شده و اگر بپذیریم مخدرهای صنعتی به وفور در جامعه در دسترس است باز هم کارگردانی که بناست تصویری واقع گرایانه ونه کاملا انتزاعی از جامعه ارائه دهد باید در کنار تمامی تیپهای معتاد لااقل یک شخصیت سالم قرار دهد تا منطق باورپذیری اثر بیشتر شود.
با این حال عطاران این کار را نکرده و به جایش همه را از دم گرفتار اعتیاد نشان داده است؛ این می تواند نوعی تأثیرپذیری باشد از سبک سینمای جشنواره ای که در آن همه چیز این مرز و بوم غوطه ور در چرکی و نیستی نشان داده می شود. البته که شاید تأثیرپذیری عطاران کاملا غیرمستقیم و برآمده از فیلم دیدن باشد ولی آنچه در خلال شوخیهای فیلم به صورتی اغراق شده خود را نشان می دهد همین تأثیرپذیری است.
«دراکولا» در تصویرسازی روشهای استعمال مواد مخدر هم بدجوری اغراق آمیز عمل کرده است. در این تصویرسازی عطاران سعی زیادی کرده که روشهای مختلف استعمال مواد مخدر را ارائه کند و در این مسیر آن قدر زیاده روی کرده که می توان فیلم را به یک دایره المعارف استعمال مخدر تشبیه کرد؛ البته که در این دایره المعارف ممیزی ورود کرده و شرایط طوری پیش رفته که با دیالوگهای مختلف این روشها به مخاطب عرضه شود و نه با تصویرسازی صریح اما به هر حال حتی در این زمینه هم فیلم خیلی اغراق آمیز به نظر می رسد.
از آن سو سوءاستفاده هایی که در برخی موسسات ترک اعتیاد از معتادان صورت می گیرد بسیار گذری و کوتاه تصویرسازی شده است در صورتی که اتفاقا تأکید بر این سوءاستفادهها که اغلب هم آبشخورشان تیزرهای تبلیغاتی شبکه های ماهواره ای است هم وجه آسیب شناسانه فیلم را بیشتر میکرد و هم زدگی مخاطب نسبت به اغراق صورت گرفته در تصویرسازی روشهای استعمال مواد را کمتر می نمود.
«دراکولا»ی عطاران را باید از جمله فیلمهایی دانست که ممیزی به کمک آن آمده است یعنی حتی اگر درنظر بگیریم که 13 دقیقه از همین نسخه فعلی هم حذف شده است و باز هم محصولی پر از اغراق پیش رویمان است باید دست مریزاد بگوییم به اداره نظارت که کوشیده لااقل حجم رفتار و گفتاری که مروج استعمال دخانیات و سفر به هپروت(!) در نتیجه استعمال است را کاهش دهد اما نکته اینجاست که حتی همین ممیزی هم نمی تواند فیلم را مناسب حال مخاطبی کند که با خانواده اش به تماشای فیلم می نشیند.
اداره نظارت حداقل کاری که میکرد باید این فیلم را با درجه بندی سنی روی پرده می فرستاد. در نظر بگیرید کودکی را که بی خبر از همه جا و صرفا به واسطه تماشای فضای سرخوشانه «دراکولا» به مواد مخدر علاقمند می شود! پاک کردن این تصور مثبت از ذهن این کودک ممکن است سالها زمان ببرد و حتی به قیمت اعتیاد او منجر شود.
آیا «دراکولا» اگر در آمریکا ساخته می شد با این حجم از نماهای نامناسب برای کودکان و نوجوانان، بدون درجه بندی روی پرده می رفت؟ مطمئنا خیر. پس دلیل انفعال اداره نظارت در این باره چه بوده؟ شاید حواس پرتی اعضاء به خاطر درگیری در ماجراهای «پنجاه کیلو آلبالو» و «ارادتمند نازنین بهاره تینا»!!!