به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
نقد فیلمی که اصولا جدی نیست و نمی خواهد جدی گرفته شود کار دشواری است. خوب بد جلف فیلمی است عمیقا دچار یک شوخی ذاتی.
کارگردانی که دوست دارد شبیه تارانتینو باشد و فیلمش شبیه فیلم های او ولی از طرفی همان را نیز مسخره میکند و به شوخی میگیرد. فیلم های درام سالهای قبل سینما با حضور یک جوان پایین شهری و عشقش به دختر زیبا را مسخره میکند و به شوخی میگیرد.فیلم های هندی را مسخره میکند و به شوخی میگیرد. فیلم های هنری و کارگردانانش را مسخره میکند و به شوخی میگیرد. سرهنگ های پلیس و سفارش فیلم های پلیسی اکشنشان را مسخره میکند و به شوخی میگیرد. تهیه کنندگان همیشه به دنبال اسپانسر را مسخره میکند و به شوخی میگیرد. بازیگران قدیمی و جدید را مسخره میکند و به شوخی میگیرد. بازیگران سینما و تلوزیون را مسخره میکند و به شوخی میگیرد. خلافکاران را مسخره میکند و به شوخی میگیرد. در این روند حتی همسر خود را مسخره میکند و به شوخی میگیرد و در نهایت نیز خود را مسخره میکند و به شوخی میگیرد و همه ی اینها برای این است که مخاطب را نیز مسخره کند و به شوخی بگیرد. طبیعتا نقد چنین فیلمی کاملا بی معنا است و به نوعی با نقد این فیلم ما خود را مسخره کرده ایم و به شوخی گرفته ایم اما ما نیز مانند کارگردان این کار را با خود انجام می دهیم …
پیمان قاسمخانی و حمید فرخ نژاد در پشت صحنه فیلم خوب بد جلف
فیلم یک داستان ساده و مناسب برای بروز و ظهور لحظات کمیک دارد. پیمان قاسم خانی سالهاست که به یک فرمول ثابت و همیشگی برای به وجود آوردن کمدی رسیده است و آن فرمول این است : حضور یک(یا چند) شخصیت در فضایی که هیچ تناسبی با آن ندارد . گاهی این فرد علیرضا خمسه است که از فضا آمده و در زمین کارهای عجیب و غریب میکند و یا افرادی که از فضا به خانه رامبد جوان و حمید لولایی آمده اند و به دنبال تحقیق راجع به زمینند و یا یک جوان بی پول است که وارد فضای پولدار خانواده دختر پولدار می شود و یا یک خلافکار است در لباس یک روحانی که از لحاظ شخصیتی هیچ ربطی به او ندارد و یا یک خواننده کاباره ای در فضای جدی و حکومتی موسیقی و یا مسعود شصتچی در موقعیت های مختلف اشتباهی و یا سیامک انصاری وسط یک مشت انسان بدوی نادان و یا یک معلم مجرد ساده در مدرسه دخترانه ای که ورورد آقایان ممنوع است و حالا و در این فیلم، دو بازیگر تلوزیونی که برای ایفای نقش در یک فیلم سینمایی همراه یک پلیش می شوند تا با کاراکتر یک پلیس و فضای کاری او آشنا شوند که درگیر یک پرونده جنایی و باند مواد مخدر و جعل اسکناس می شوند و از آن پیروز بیرون می آیند.
پژمان جمشیدی و سام درخشانی در پشت صحنه فیلم خوب بد جلف
بدون شک در بین آثاری که قاسم خانی آنها را نوشته است، خوب بد جلف از هر لحاظ عقبتر می ایستد و انتظار مخاطب را در اولین تجربه کارگردانی یک نویسنده مطرح که در کارنامه خود مرد هزار چهره، مکس، مارمولک، سن پطرزبورگ و حتی ورورد آقایان ممنوع را دارد، برآورده نمیکند. به شخصه انتظار یک داستان و یا حداقل موقعیت خلاقانه تر از تمام فیلمهای ذکر شده و یا حداقل در همان سطح را از قاسم خانی داشتم اما به واقع چیزی بیشتر از داستان طنزهای تلوزیونی مرسوم و موقعیت های به نسبت تکراری سینمای کمدی اسلپ استیک ندیدم.
شوخی ها اکثرا بر اساس دیالوگ های پینگ پونگی رد بدل شده بین پژمان و درخشانی است و طنزهای موقعیت نیز پایی فراتر از لودگی های فیزیکی بازیگران نمی گذارند و مداوما شاهد کتک خوردن پژمان و درخشانی از سرگرد و یا تبهکاران و ری اکشن متقابل آنها در قبال این ضعف خودشان هستیم.
حمید فرخ نژاد و ویشکا آسایش در فیلم خوب بد جلف
به طور کلی خوب بد جلف فیلمی متشکل از یک روند داستانی، تعداد زیادی شوخی های مجزای به هم چفت نشده و مقدار زیادی دیالوگ به اصطلاح طنز است که نه آنقدر قوی است که مخاطب را از جهت نوآوری و خلاقیت و ابتکار تازه در کمدی سر کیف بیاورد و نه آنقدر ضعیف که بیننده را خسته کند و از آمدن به سینما پشیمان شود. فیلمی که انسان را دو ساعت از فضای بیرون و مشکلاتش رها میکند و بلافاصله بعد از آمدن تیتراژ کاملا تمام میشود و پرونده اش بسته میشود.
در بین شوخی های متعدد فیلم که تعدادشان بسیار زیاد است دسته ای از شوخی ها که روند داستان تاثیرگذار بود بسیار دلنشین تر و جذاب تر بود که از این دسته میتوان به چند نمونه اشاره کرد از جمله پلیس های سفارت هند و اغراق آنها در کتک خوردن و طول درمان گرفتن، رها شدن تیر به صورت ناگهانی و ری اکشن درخشانی و جمشیدی، شکسته شدن قواعد همیشگی فیلم های پلیسی و عملی نشدن آنها و شوخی با حکم و پیدا نشدن آس خشت و همچنین مرگ اتفاقی و مسخره مهراب قاسم خانی و سپند امیر سلیمانی و پیشرفت داستان در نبود آنها.
امیرمهدی ژوله در پشت صحنه فیلم خوب بد جلف
بازی بازیگران نیز مانند سایر قسمت های فیلم یک اتفاق تازه را رقم نمیزند. فرخ نژاد در این فیلم مثل همیشه نیست و بازی چندان دلچسبی را از او در تناسب با نقشش نمی بینیم و شاید حضور یک بازیگر دیگر میتوانست این کاراکتر را جذابتر کند.سام درخشانی و پژمان جمشیدی نیز چندان چیزی فراتر از سریال پژمان نشانمان نمی دهند.ویشکا آسایشرا نیز در این تم قبلا دیده ایم.ژوله نیز همانی است که بود.اما حضور مظفری و رویگری به نوبه خود جذاب است و یک ما به ازای نسل قدیمی از درخشانی و جمشیدی است که شوخی با سینما را به همراه خود می آورد.
پژمان جمشیدی و سام درخشانی در فیلم خوب بد جلف
در پایان میتوان گفت فیلم قاسم خانی انتظار مخاطب از او در خلق یک فیلم کمدی به یاد ماندنی و چیزی که او سابقه ی آن را دارد، برآورده نمیکند اما یک فیلم از بیخ و بن سخیف و بی ارزش هم نیست و شاید بتوان حتی آن را به نوعی یک B Movie مفرح که همیشه سینما به این فیلم ها احتیاج دارد دانست.شوخی قاسم خانی با همه چیز در این فیلم مرا یاد یک کلمه می اندازد و آن دادائیسم است.فیلم قاسم خانی نمونه ای تیپیکال و یا حتی اسپشیال از یک ابزورد نیست بلکه یک اثر دادائیستی است و اصولا شوخی است و بهتر است ما هم دست از این مسخره بازی نوشتن نقد راجع به آن بکشیم …
شما چقدر با این مطلب موافق هستید؟ نظر شما درباره این مطلب و اثر چیست؟ نظر خود را در پایین همین صفحه بنویسید. [منظوم تنها ناشر نقدها است و این به معنای تایید دیدگاه منتقدان نیست.]
شما نیز میتوانید نقدها و یادداشتهای خود درباره آثار سینما و تلویزیون را با نام خودتان در منظوم (معتبرترین مرجع نقد سینما و تلویزیون ایران) منتشر کنید. هماکنون مطالب خود را به آدرس ایمیل Admin@Manzoom.ir برای ما ارسال کنید.
نقد، یادداشت، تحلیل، بررسی و معرفی منتقدین از فیلمهای سینمایی، سریالها و برنامههای تلویزیونی ایرانی را در صفحه نقد فیلم سایت منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران بخوانید.
خیلی وقته که هرجا و پیش هرکس که می رم حرف اینه که واااای چقد این فیلم خنده دار بود ما دو ساعت تمام خندیدیم!! در صورتی که من و تقریبا تمام جمعیت حاضر در سینما از ابتدا تا انتهای فیلم یک لبخند به لب داشتیم و بجز یکی دو صحنه که شما توضیحشو دادید نشد که کل سینما با هم بخندن! فیلم بانمک بود ولی به هیچ عنوان نتونست توقع بنده رو از پیمان قاسمخانی و تجربه های طنزنویسیش برآورده کنه و بنظرم اومد که ای کاش پیمان قاسمخانی کارگردانی رو به کاربلدان دیگه می سپرد و تمرکز خودش رو روی بخشی که در اون تخصص داره یعنی نویسندگی می گذاشت