به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران:
روزنامه جوان در انتقاد از پوستر سی و ششمین جشنواره فیلم فجر نوشت:
به نظر میرسد برگزارکنندگان جشنواره جهانی فیلم فجر به اعتبار فیلمهای خوب علی حاتمی از دوره قاجار هرگونه ارجاع سینمایی به آن دوران را به نوعی روشنفکرانه قلمداد میکنند.
طراحی پوستر سی و ششمین جشنواره جهانی فجر که به تازگی از آن رونمایی شد بار دیگر علاقهمندان به سینما را حیرتزده کرد. پوستری که نه نسبتی با سینما دارد و نه میتوان در آن ویژگی تازه و رو به جلو یا بدیعی درباره وضعیت حال حاضر سینما در ایران یافت. تصویری که تنها نکته زیباشناسانه آن نوستالوژیک بودن آن است.
تصویر پسر و دختری خردسال از دوران قاجار پوستر این دوره جشنواره بینالمللی فیلم فجر را به خود اختصاص داده است. تصویری که معلوم نیست دقیقاً ادای دین به چه چیزی است؟ آیا ادای دین به دوران عقبمانده قاجار یا به گونهای غیرمستقیم یادآور مظفرالدین شاه به عنوان اولین کسی که دوربین فیلمبرداری یا سینما را به ایران وارد کرد، است؟! این نوستالوژیک بودن اساساً قرار است چه بار مثبتی برای سینمای ایران که ادعای جهانی بودن را هم دارد ارائه دهد؟
شاید حرف گزافی نباشد اگر پوستر جشنواره جهانی فیلم فجر را ارتجاعی قلمداد کنیم. البته جشنوارهای که پس از نزدیک به 40 سال هنوز نتوانسته به عنوان جشنواره الف و مطرح جای خود را در میان جشنوارههای جهانی باز کند بیش از این انتظار هم نمیتوان داشت چراکه بارها گفته شده که برگزارکنندگان جشنواره جهانی فجر تصویر و راهبرد دقیق و شفافی از برگزاری این جشنواره در ذهن ندارند.
پوستر جشنواره جهانی فیلم فجر باید با اقتضائات و اهداف و شرایط و نیز راهبردهای سینمای روز ایران ارتباط داشته باشد و برای نسل جوان الهامبخش باشد نه اینکه صرفاً یادی از دوره قاجار را به ذهن متبادر کند. متأسفانه نوستالوژیزدگی عهد قاجار سالهاست که افکار بخشی از مدیران سینمایی کشور را به خود مشغول کرده است. این مدیران به اعتبار فیلمهای خوب علی حاتمی از دوره قاجار هرگونه ارجاع سینمایی به آن دوران را نوعی نگاه روشنفکرانه قلمداد میکنند.
پوستری که برای سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر طراحی شده شاید به عنوان پوستری جنبی (البته به شرطی که ربطی به سینما در آن وجود داشت) میتوانست قابل قبول باشد اما ارائه چنین پوستری به عنوان پوستر اصلی جشنواره دقیقاً نگاه متحجرانه و عقبمانده برگزارکنندگان این جشنواره به سینما را تداعی میکند.
البته این نگاه ارتجاعی سالهاست که در عمل دامنگیر سینمای ایران شده است. سینمایی که صرفاً تکنیکهای روز سینمای جهان و پیشرفتهای آن را برنمیتابد و اساساً رویکرد تکنیکال را به رسمیت نمیشناسد.
نه سینمایی و نه بینالمللی
سیدآریا قریشی نویسنده و منتقد سینمایی درباره پوستر سیوششمین جشنواره جهانی فیلم فجر مینویسد: در پوستر تصویری از دو کودک با لباس مرسوم دوران قاجار دیده میشود اما لااقل دو ابهام اساسی در این میان باقی خواهد ماند. این پوستر چه ارتباط مستقیمی با «سینما» دارد؟ در مواردی پیش آمده که پوستر رسمی برخی از جشنوارهها، به سالگرد یک اتفاق مربوط بوده است. به عنوان مثال، پوستر جشنواره فیلم کن در سال 1997 (همان سالی که «طعم گیلاس» جایزه نخل طلا را به دست آورد) به مناسبت برگزاری پنجاهمین دوره برگزاری این جشنواره، به طرحی از جایزه اصلی جشنواره در پسزمینه قرمز اختصاص داشت؛ به همین سادگی. همچنین در سال 2015، پوستر جشنواره کن به مناسبت صدمین سالگرد تولد اینگرید برگمن، به تصویری خندان و باوقار از این ستاره بزرگ سینما اختصاص یافته بود. اما به نظر میرسد باید با ذرهبین در پوستر سیوششمین جشنواره فجر بگردیم تا نشانهای از سینما پیدا کنیم!
وی میافزاید: این پوستر قرار است چه جذابیتی برای مخاطبان خارجی داشته باشد؟ قاعدتاً انتظار این است که پوستر یک جشنواره بینالمللی، از نظر گستره تأثیرگذاری، با پوستر یک جشنواره ملی متفاوت باشد. به عنوان مثال، به طرحهای اصلی پوسترهای رسمی جشنواره فیلم کن در سالهای اخیر دقت کنید: 2012 تصویری از مرلین مونرو در حال فوت کردن شمع روی یک کیک، 2013 تصویری از پل نیومن و جوان وودوارد، 2014 تصویری از مارچلو ماسترویانی در فیلم «هشتونیم»، 2015 تصویری از اینگرید برگمن، 2016 تصویری برگرفته از فیلم «تحقیر» (ژان لوک گدار)، 2017 تصویری سرخوشانه از کلودیا کاردیناله.
میبینید که تمامی این طرحها، نهتنها مستقیماً به سینما ربط دارند، بلکه برای مخاطب جدی بینالمللی سینما هم جذاب به شمار میروند. ضمن اینکه با دنبالکردن پوسترهایی که در طول دههها برای جشنواره فیلم کن طراحی شده، میتوان تصویری کلی از اولویتهای این جشنواره به دست آورد؛ جشنوارهای که سعی میکند به تمام ابعاد سینمای جهان توجه کند اما اولویت اصلیاش، بینالمللی کردن سینمای اروپاست. این ویژگیها، در پوستر سیوششمین جشنواره فیلم فجر به چشم نمیخورد.
البته وقتی نمونههای مفتضحانهای همچون پوسترهای سیوششمین جشنواره تئاتر فجر را به یاد میآوریم، باید به طراح پوستر سیوششمین جشنواره جهانی فیلم فجر آفرین بگوییم که لااقل پوستری طراحی کرده که دیدنش چشم را اذیت نمیکند اما کماکان با پوستری روبهرو هستیم که نه مستقیماً سینمایی است و نه بینالمللی.»
نادر مشایخی در روزنامه اعتماد نوشت:
«ماجرای بیماری یک هنرمند خبر اجتماعی نیست. این مساله را میدانم که اجتماع میخواهد از حال هنرمند موردعلاقهاش باخبر باشد. اما خانواده هنرمند از لحاظ روحی و اجتماعی در اوضاعی نیست که وارد فضایی غیر از مسائل درمانی بشود. هنوز نمیدانم این موضوع چقدر نقش اجتماعی میتواند داشته باشد؛ یک نفر بیمار است و به آرامش احتیاج دارد و عدهای درباره بیماری او شایعه میسازند.
باید بگویم که این موارد دیگر جواب نمیدهد و جامعه پیشرفت کرده است. اگر خبری را میشنویم که موثق نیست نباید آن را بازگو کنیم. جامعه هم باید به اخبار موثق اکتفا کند.
مشخص نیست منشا این شایعهها از کجا است. شایعهها ٢٠ سال پیش در ایران تاثیرگذار بود، حال جامعه باید به این آگاهی برسد که شایعه را از خبر راست تشخیص بدهد. شاید این تاثیر فضای مجازی و فراگیری اینترنت و موبایل است، افرادی که در جوامع امروزی زندگی میکنند با استفاده از گوشی تلفن همراه میتوانند تمام دنیا را ببینند.
خانواده هنرمندانی که بیمار میشوند تنها کاری که میتوانند بکنند این است که گاهی اخباری رسمی در بیان احوال آن هنرمند منتشر کنند. البته نمیتوان تمام جزییات را بازگو کرد. جزییات بیماری حریم خصوصی فرد است.
وقتی برای هنرمندی که در بستر بیماری است، شایعهسازی میشود؛ نشان از اهمیت دادن به آن هنرمند و نگرانی برای او نیست. وقتی خبر دروغین مرگ فلان هنرمند را که در بستر بیماری است ایجاد میکنند؛ در واقع به آن هنرمند خیانت میکنند. کسانی که این اخبار را بازنشر میکنند هم در این امر مقصرند.
پدرم چند وقتی است که بیمار است و در بستر بهسر میبرد. متاسفانه در این مدت شایعههای بسیاری درباره بیماری پدرم ایجاد شده، ما خیلی از این اتفاقها را به او اطلاع نمیدهیم چرا که میدانیم به آرامش نیاز دارد. اگر این خبرها و این شایعهسازیها را بخواند تاثیر بدی رویش میگذارد. این کارها نشانه توجه به هنرمند نیست برعکس نشانه مزاحمت است.
وقتی هنرمندی بیمار میشود یک بار خبر بیماریاش را توضیح میدهند و تمام میشود. شاید در همین مدتی که پدرم در بستر بیماری بود، پانزده بار خبر فوتش را شایعه کردند. افرادی که این خبرها را درست کردهاند چوپان دروغگو شدهاند. در همین ماههای گذشته، روزی در محمودآباد بودم و خبری را خواندم که از مرگ پدرم میگفت. خیلی نگران شدم. وقتی با خانواده تماس گرفتم، گفتند که این خبر دروغ است، اما من آنقدر نگران بودم که تا وقتی با خودش حرف نزدم آرام نگرفتم.
همین الان هم روزی چند نفر زنگ میزنند و میگویند که شایعه مرگ پدرت را شنیدهایم. این حرفها ناراحتکننده است.
متاسفانه این روزها همین مساله برای استاد شجریان هم پیش آمده است. ایشان هم در بستر بیماری است و شایعههای بسیاری درباره ایشان ایجاد شده است. به طور حتم این اخبار نادرست روی خانواده ایشان هم تاثیر منفی میگذارد. با اینکه هر چند ماه یک بار پسر استاد شجریان درباره اوضاع سلامت ایشان، توضیحهایی را به طور رسمی بیان میکند؛ اما باز هم شاهد ایجاد شایعههایی هستیم.
خودم بیماری «ام اس» دارم و گاهی اصلا نمیتوانم راه بروم. وقتی مادرم زنگ میزند و حالم را میپرسد حالم بهتر میشود. وقتی میدانم که کسی به فکر من است روحیهام خیلی خوب میشود. اینگونه عیادتها و احوالپرسیها در بهبود روحیه بیمار بسیار موثر است.
دوره کارهای خالهزنکی گذشته است. اینکه کسی بیاید و پشت سر کسی حرف بزند اصلا کار درستی نیست. همیشه در ارکسترهایی که با آنها کار میکنم همان اول به نوازندگان دو مورد را گوشزد میکنم؛ نخست اینکه از خودتان تعریف نکنید و دوم اینکه بد کسی را نگویید.»
روزنامه کیهان نوشت:
«مهمانان برنامه پنجشنبه شب دورهمی دو خواننده بودند که کمسوادی و شوخیهای سطحی و کلام سخیف ترانههایشان حاکی از تنزل سلیقه سیما در دعوت از مهمان است.
گویا همسر یک بازیگر که خود تهیهکننده آلبوم موسیقی است، کار دعوت از مهمانان - خاصه مهمانان حوزه موسیقی - را برعهده دارد!»
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.
زد به هدف
منتظرن فقط یه اتفاقی بیفته (حتی اگه اتفاقی هم نیفته میسازن از خودشون) که شروع کنن دوباره مزخرفاتشونو
بسه دیگه این همه چرند گفتن و عیب جویی
چرا در گنجه بازه؟ چرا دم خر درازه؟
واقعا به قول آقای مزینانی حیف این همه کاغذ و حیف درختایی که قطع میشن که این اراجیف روشون تایپ بشه
خجالت بکشید که روزنامه هاتون حتی ارزش اینو ندارن که باهاشون شیشه پاک کرد... حتی ارزش اینو ندارن که تو دستای یه کودک کار سرچهارراه، دور گلاش که داره میفروشه پیچیده بشه... خجالت بکشن که یه فروشنده دوره گرد روزنامه، تو این سرما یخ میزنه و زیر بارون خیس میشه اما دریغ از فروش یدونه کیهان و جوان و امثالشون
متاسفم براشون فقط همین
ممنون از پیام بهداشتیت
یک روزنامه فتنه گر،اصول گرا و..... که کارش شده کلک و دروغ
با فکر این که داره خبررسانی میکنه در واقع داره یک مشت آشغال تر و خشک تحویل مردم میده
حیف اون کاغذا که استفاده میشه......