به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، سه فیلم با سه ژانر مختلف مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفته است. «ویلاییها» در ژانر سینمای جنگ، «برادرم خسرو» در قالب درام روانکاوانه و «نهنگ عنبر» در ژانر کمدی توانستهاند توجه هم مخاطب عام و هم مخاطب خاص را برانگیزند. در ادامه سه نقد از سه منتقد را بر این سه فیلم را از نظر میگذرانید.
علیاکبر اکبرزاده
یکی از دلایلی که فیلمساز یا تهیهکننده را راغب میسازد تا دنبالهای بر فیلم موفق قبلیاش بسازد بیشک وجود ظرفیتهای داستانی بازگو نشده در فیلمنامه اثر اول آن است، ولی ما در «نهنگ عنبر» هیچچیز بازگو نشده و ناتمامی ندیده بودیم. شاید تمام تصورمان این بوده که احتمالا فیلمنامهنویس قصد دارد سلکشن رویا را از زمان بعد ازدواج ارژنگ و رویا ادامه دهد که این محتملترین ایده است.
«نهنگ عنبر ۲» از رفتن به مراسم عروسی شروع میشود. عاشقپیشههای داستان (رضا عطاران و مهناز افشار) سوار بر ماشین درحال رفتن به مراسم ازدواجشان هستند که لب ساحل برای آنها تدارک دیده میشود و اینجاست که تمام احتمالات به هم میریزد و در ادامه داستان فیلمنامهنویس بهجای اضافه کردن به داستان، برگشتی عجیب به عقب میکند و با خاطره بازیهای ارژنگ و رویا فیلمنامه را پیش میبرد. اینجا سوالی مطرح میشود؛ اگر چیز جذابی از گذشته مانده بود، در همان اثر اول تعریف میشد. این دیگر چه دنبالهسازی است؟
سامان مقدم که تجربه تقریبا موفقی را در کمدی با فیلم «مکس» پشت سر گذاشته بود با «نهنگ عنبر۲» دنباله بیدلیل و بیبرنامهای را خلق کرد. یکی از بارزترین مشکلات فیلم نبود فیلمنامهای با اصول کلاسیک سینما بود، موقعیتهای بیربط و منطق روایی گنگ و مخدوش که بیشتر به مجموعه آیتمهای طنز تلویزیون شبیه بوده تا یک اثر سینمایی. شاید کاملترین گفته در مورد فیلم همان عنوان «سلکشن رویا» باشد. درواقع فیلمنامه بیشتر سلکشنی از خاطرات رویا و ارژنگ بوده تا فیلمی که موقعیتهای آن در یک خط روایی منظم چیده شده باشد.
فیلم بههیچوجه از نسخه قبلی آن فراتر نمیرود بلکه دیگر آن بامزگیهای ناب و گریمهای خلاقانه -که از عوامل موفقیت «نهنگ عنبر ۱» بوده- را هم از دست داده است. از تفاوتهای «نهنگ عنبر» ۱ و ۲ میتوان به اضافهشدن شخصیت فرهاد با بازی حسام نواب صفوی هم اشاره کرد که دوست صمیمی ارژنگ و رویا بوده و در اکثر مواقع نیز باهم بودهاند. سوال دوم اینجا مطرح میشود که حضور این دوست صمیمی در سری اول آن کجا بوده است؟ و چرا حتی نامی هم از آن برده نشده؟ البته دیگر تفاوت این دو فیلم این است که در مجموعه دوم کمی ازساز و آواز بیشتر استفاده شده که بیربط بودنش به داستان، ما را بیشتر بهیاد سینمای بالیوود میاندازد.
در مجموع «نهنگ عنبر: سلکشن رویا» مانند جمعآوری سکانسهای جامانده قسمت اول آن در قالب اثر سینمایی مجزا بوده است تا دنبالهای بر نسخه ابتدایی آن
شیدایی و عقلانیت مدرن
فرهاد محمدزاده
فیلم با حضور خسرو در محیط خانواده برادرش ناصر، آغاز میشود. برادری که برای خانواده ناصر غریبه است و با آمدنش نظم معمول زندگی آنها را بههم میریزد. آمدن غریبه به یک واحد اجتماعی کوچک و یا بزرگ، یکی از مولفههای بسیاری از آثار سینمایی ایران و جهان است که در این فیلم نیز به شکلی تکرارمیشود. اما چرا خسرو در خانه برادرش باید غریبه باشد؟ فیلمساز از همان ابتدا و با زبانی فشرده، میکوشد که به این سوال پاسخ بدهد. خسرو وابستگی زیادی به خواهرش دارد و نمیتواند جدایی از او را تاب بیاورد. قرصهای آرامبخش میخورد و بهنظر میرسد که از نوعی بیماری روانی رنج میبرد. این بیماری چیست؟ بهمرور متوجه میشویم که خسرو دچار اختلال دو قطبی، یا بایپولار از نوع شدید است. میشل فوکو در کتاب «تاریخ جنون» مینویسد: «در گذشتههای دور و در سدههای میانه، دیوانه به کسی میگفتند که دست به کارهای خطرناک میزد و به دیگران آسیب میرساند. اما روانپریشهایی که تهدیدی برای جامعه بحساب نمیآمدند، میتوانستند در کنار باقی مردم بهراحتی زندگی کنند. جامعه از آنها دوری نمیکرد و بهعنوان رواننژند در مکانهای خاصی محبوس نمیساخت. از این زاویه، دیوانگی بهمعنای بیخردی نبود و گونهای پیوند با صور خیال و امور ماورایی و نوعی شیدایی به حساب میآمد. اما در دنیای مدرن، میان دیوانگان و انسانهای متعارف، گسست پدید آوردند و دیوانگان را بهمثابه افرادی فاقد تعقل،که حیوانیت لجامگسیختهای دارند، به بند کشیدند.به این ترتیب افرادی که رفتارهایی برخلاف عرفوعادت و اصول رسمیت یافته جامعه داشته باشند، طرد میشوند و برچسب دیوانگی به آنها میزنند. نتیجه آن که چنین افرادی به انزوا درمیغلتند و نقش زاینده خود را در جامعه از دست میدهند.»
وضعیت خسرو و تعارض او با برادرش نیز، در لایههای پنهان و آشکار فیلم چنین معنایی دارد. ناصر، نمادی از عقلانیت مدرن و خسرو، نمادی از شوریدگی جنونآمیز و هنرمندانه است. ناصر میخواهد که با نظم آهنین و مطابق هنجارهای معمول جامعه زندگی کند. خسرو تابع نظمهای معمول نیست و میخواهد به احساسات و سوداهای درونیاش پاسخ بدهد و هر وقت که دوست دارد بخوابد و تا هر وقت که دلش میخواهد بیدار بماند، سازش را بردارد، در محله بنوازد و آواز بخواند و مهمانیهای خشک و رسمی برادرش را با لودگی و آوازخوانی به ریشخند بکشد. بدیهی است که این عملکرد با هنجارهای ناصر همخوان نیست بنابراین به اشکال مختلف میکوشد که برادرش را به بند بکشد و راهی تیمارستان کند. به این ترتیب فیلمساز خواسته و ناخواسته با نگاهی فوکویی مرزهای مصنوع عقل و جنون در جوامع امروزی را مورد واکاوی انتقادی قرار میدهد. فیلم در متن و اجرا ساختاری کلاسیک و سهپردهای دارد. در پرده اول داستان شکل میگیرد و آدمهای اصلی معرفی میشوند، در پرده دوم بحران و کشمکش در بین دو برادر به اوج میرسد، در پرده سوم خسرو به نقطه اول باز میگردد و به شهرستان میرود. درواقع از موقعیت ثابت اول به موقعیت ثابت آخر میرسد. با این تفاوت که حالا به درک تازهای از هستی رسیده است و فهمیده که برادرش با وجود تظاهر به عقلانیت، خود از نوعی رواننژندی رنج میبرد.
اما مشکل اینجاست که فیلمساز در متن، بهجای آن که معانی روانشناسانه را به اثری دراماتیک و هنرمندانه بدل کند، فیلم را تا حد اثری کاربردی و آموزشی درباره اختلالهای روانی فرو میکاهد، بهجای آنکه شخصیتها را به شکل دراماتیک بپرورد و ابعاد مختلف اجتماعی و روانی آدمهای بازی، بهخصوص خسرو را بهدرستی واکاوی کند، بیشتر به مراحل مختلف اختلال عصبی این شخصیت میپردازد. این فیلم اگر برای روانپزشکان و مختصصان اکران شود، احتمالا مورد استقبال قرار خواهد گرفت چون فیلمساز بهخوبی توانسته است علایم و مراحل رشد این بیماری را برای مخاطب تبیین کند. خسرو در ابتدا دوره شیدایی را تجربه میکند؛ انرژی بیش از حد، اشتهای زیاد، ناتوانی در خوابیدن، اعتماد به نفس تورمی، شنیدن صداهایی که فقط خود او میتواند بشنود، خریدهای بیمورد، احساس برتریجویی و... که از نشانههای این بیماری است. ناصر در صحنهای از فیلم به خسرو میگوید: «همش از شاخهای به شاخه دیگر و از ایدهای به ایده دیگر میپری (نقل به معنی).» نداشتن ثبات و تزلزل نیز میتواند یکی از نشانههای شیدایی محسوب شود. بخش مهم دیگر ازعلایم شیدایی، مربوط به افزایش تمایلات جنسی میشود. بدیهی است که فیلمساز بهخاطر منهیات موجود، چندان نمیتواند به این موضوع بپردازد اما گرایش خسرو به برادر زنش، میترا، و همدلی و حمایت زن از او، در لایههای نهانی فیلم میتواند دال بر همین معنا باشد. پس از شیدایی، نوبت به افسردگی میرسد؛ بیاشتهایی، کمخوابی و یا بیخوابی، زودرنجی و احساس بیهودگی و غم، از علایم این دوران به حساب میآید. فیلمساز نیز با جزئیات مستندگونه این عوارض را به تصویر کشیده است. اما سوال این است؛ آیا با پرداختن به جزئیات واقعی یک بیماری میتوان اثری سینمایی خلق کرد؟ پاسخ روشن است، فیلمساز باید بتواند از سطح وقایع بگذرد و یک رخداد واقعی را به رویدادی سینمایی بدل کند یا اینکه فیلمساز بجز شرح بیماری باید به ابعاد دیگر شخصیتها نیز توجه نشان دهد. کاری که احسان بیگلری؛ سازنده فیلم «برادرم خسرو»، چندان در تحقق آن کامیاب نبوده است. فقط شخصیت ناصر با بازی ناصر هاشمی (که انتخاب مناسبی برای این نقش است) تا حدود زیادی بهخوبی پرداخته شده است. ناصر برخلاف برادرش مهدیهاشمی، بازیگری سرد و خنثی است بنابراین دنیای آهنی، سرد و بیاحساس نقش را بهخوبی توانسته است به مخاطب انتقال دهد. مشکلات روانی ناصر، اگر بیشتر از خسرو نباشد، کمتر از او هم نیست. با سوءاستفاده از بارداری زنش او را خانهنشین میکند، برادرش را با خوراندن دارو به آستانه مرگ میکشاند، همچون یک ربات زندگی میکند و حاضرنیست تا کوچکترین تغییری در نظم معمول زندگیاش ایجاد شود اما خسرو با آمدن خود این نظم را بههم میریزد... یا در مواردی فیلمساز به وجه درونیتر شخصیت خسرو اندکی توجه نشان داده است. خسرو عکسهای دوران گذشته خود را به شکل گرافیکی و زیبایی به دیوار میچسباند. این عکسها نشانگر نوعی گذشتهگرایی و دال بر عقدههایی است که از کودکی و نوجوانی در خسرو شکل گرفته است و همچنان باقی مانده است. اما این اجرای تصویری و ظریف در طول فیلم بسیار انگشتشمار است و فیلم قصهاش را بیشتر از طریق دیالوگ و تقابل شخصیتها به پیش میبرد. تقابل دو برادر در قسمت میانی فیلم به اوج خود میرسد اما این کشاکش در قسمت نهایی، با یک پایانبندی شتابزده، تا حدود زیادی کارایی و تاثیرگزاری خود را از دست میدهد.
شهاب حسینی بهدلیل داشتن محبوبیت، تاثیر زیادی در جلب مخاطب دارد اما در ترسیم دقیق ویژگیهای اشخاص دوقطبی آنچنان که باید نمیتواند باورپذیر و متقاعدکننده باشد. درواقع این مسئله مشکل بازیگران سینمای ایران است که در پردازش شخصیتهای روانی و چند لایه توانمندی چندانی ندارند. بنابراین ما برخلاف سینمای آمریکا، از جمله بازی آنتونی پرکینز در فیلم «روانی»(آلفرد هیچکاک-۱۹۶۰)، بازی ویویان لی در فیلم «اتوبوسی بهنام هوس»(الیا کازان-۱۹۵۱) و بازی جک نیکلسون در فیلم «درخشش»(استانلی کوبریک-۱۹۸۰)، بازیهای ماندگار و خاطرهانگیزی در این زمینه نداریم. بهنظر میرسد بیگلری علاقه زیادی به موسیقی بهخصوص آثار کلاسیک دارد. بههمین دلیل بارها از آثار مطرح موسیقی کلاسیک جهان در این فیلم استفاده کرده است. البته موسیقیهای موجود اغلب شکل فیلمنامهای دارد و فیلمساز کمتر از موسیقی بهعنوان متن بهره برده است. موسیقیهایی که گر چه میتواند لذتبخش باشد اما گاهی به سبب تکرار و حجم زیاد، ملالانگیز میشود یا اینکه تورم موسیقی به بیان تصویری فیلم لطمه میزند. کارگردانی فیلم جلوتر از فیلمنامه است و فیلمساز میزانسنها و دکوپاژ حسابشدهای برای فیلم طراحی کرده است. اما درنهایت فیلم بیشتر اثری شخصیتمحوراست و چون بازیها و پردازش شخصیتها چندان قانعکننده از کار در نیامده، درنتیجه تماشاگر نمیتواند آنچنان که باید راضی از سینما برگردد. با این همه فیلم در مقایسه با بسیاری از فیلمهای روز که یا غرق در دروغ و خیانت و نوعی چرکنگاری ناتورالیستیاند و یا اینکه گرفتار اپیدمی کمدیهای ارزان شدهاند، به نسبت اتفاق تازهای بهنظر میرسد و همین ما را بس.
همذاتپنداری بهواسطه مولفههای ساده
فاطمه ساداتحسینی
«همه چیز خوبش خوبه حتی تکرار...» به این جمله دقت کنید که چطور میشود در این قرن شتابزده و خلاق! با انسانهایی بیحوصله و خسته، تجربهکردن تکرار خوب باشد و آزاردهنده نباشد. حال همان انسانها را تا حدی به وسع خودش تغییر دهد.
«ویلاییها» اولین فیلم بلند منیر قیدی با دقت در عمل ثابت کرده است که این تکرار امکانپذیر است پس از گذشت حدودا سی سال از پایان دوران دفاع مقدس، همچنان از آن روزها گفت، حتی اگر شخصیتها همان شخصیتهای همیشگی باشند و دیالوگهای همانها که با عنوان شعار شناخته میشوند.
کارگردان نوظهور این اثر که پیش از این در مقام دستیار کارگردان و منشی صحنه تجربه همکاری با بزرگانی چون ابراهیم حاتمیکیا، مجید مجیدی و کمال تبریزی را در کارنامه هنری خود داشته، سوژه فیلمنامه را از زنانی به امانت گرفته است که دیدار مردان خانوادهشان را به انتظار نشستهاند آن هم در محلی پر خطر نزدیک جبههها...
داستان «ویلاییها» لبریز از حادثه است و موسیقی متنش گرچه صدایی از مسلسل ندارد اما القای فضای جنگ را بههمراه دارد و بیشک آن را مدیون یکدستی بیشتر اجزای فیلم است. همان اجزا و اعضایی که شاید هر کدام بهتنهایی اتفاقی شگرف را برای سینمای ایران به ارمغان نیاورده اما دست به دست هم دادهاند تا مخاطب با فیلمی خوشساخت روبهرو شود. بهعبارتی دیگر مولفههایی ساده بهگونهای کنار یکدیگر چیده شده و میزانسها را رقم زدهاند که نقطه عطفش همذاتپنداری، همان حلقه گمشده این دست از آثار باشد.
بهعنوان مثال آنجا که خانم خیری با بازی باورپذیر پریناز ایزدیار، اعتراف میکند هر بار که «هایس» میآمده آرزو میکرده خبر شهادت کسی غیر از همسرش را بشنود. و یا مادری کردن برای رزمنده مجروحی که نیاز به مهر و ببخشش مادری دارد یا حتی بروز ناراحتی احسان بر اثر دلتنگی! اینها سکانسهاییاند که بیننده را با خود بیش از پیش همراه میکند اگرچه روند مشخصبودن نهایت سرنوشت ساکنان ویلاها، عنصر تعلیق را کمرنگ و کمرنگتر میکند.
به چند سطر گذشته اگر برگردیم موضوع مورد توجه، تکرار کاراکترهایی است که همه تیپ هستند. تیپهایی با شرایط مختلف که بار خردهروایتهای فیلم یاد شده را به دوش میکشند.
نکات دیگری که قابل تامل است بازی برخی بازیگران بههمراه صحنه فرار ساکنان به سمت پناهگاه و عدم زخمی شدن حتی یک نفر از آنهاست، که به تعبیری پاشنه آشیل کارگردانی به حساب میآید.
طناز طباطبایی، بدون تغییری در چهرهپردازی، زبان بدن و نگاههایش همچون آثار دیگرش تکرارشده و نیز ثریا قاسمی (که سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از جشنواره بینالمللی فیلم فجر در سال گذشته دریافت کرد)، پا را فراتر از مدیوم سریالهای تلویزیونیاش نگذاشته و یک عزیز خانومی است مهربان، بیمار و دلواپس!!
اگر پایان تقریبا ناهمگون فیلمنامه را هم در نظر بگیریم و میتوانیم مواردی را به چند سطر پیش اضافه کنیم، پس بیشک منیر قیدی اینبار بهعنوان نویسنده بههمراه ارسلان امیری راه درازی در پیش دارند که استعداد نهفته خود را با حمایت حامیانی چون سعید ملکان (تهیهکننده) از جوانان، بهمنصه ظهور بگذارند.
باری بههر جهت در چند سال اخیر نشان داده شده است در حوزههای مختلف اعم از ادبیات داستانی و سینما که مقوله جنگ گرچه بهخودی خود تکراری است اما قصههای جامانده در دل آنرا میتوان به شکلی دلپذیر بر کاغذ یا پرده نقرهای به نمایش گذاشت.
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.