به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
فیلم سینمایی «دلبری» به کارگردانی جلال دهقانی اشکذری شامگاه ۱۳ بهمن ماه در دومین روز از جشنواره فیلم فجر در برج میلاد به نمایش در می آید. «دلبری» شاید ابتدا و ظاهرا عنوان مناسبی برای یک اثر دفاع مقدسی نباشد اما تماشایش بیننده را با مفهوم تازی از این واژه آشنا می کند.
این فیلم قصه زنی است که تنها با نگاه طلب عشق می کند و با تمام وجود انرژی و نشاط خود را به فضای خانواده بسط می دهد. «دلبری» دومین فیلم بلند سینمایی سیدجلال دهقانی اشکذری بعد از «خانهای کنار ابرها» است. این اثر سینمایی سال گذشته در سکوت خبری فیلمبرداری شد و سیدمحمود رضوی تهیه کنندگی آن را برعهده دارد. هنگامه قاضیانی، آتیلا پسیانی، عباس غزالی، محمدرضا شیرخانلو، مهسا هاشمی و مهدی عطاران از بازیگران این فیلم هستند.
فیلم «دلبری» فضای داستان گو دارد و شخصیت محور است. داستان این اثر حول یک شخصیت در یک فضای محدود میگذرد برای همین مخاطب چه به لحاظ شخصیت و چه به لحاظ لوکیشن نماهای ثابتی را می بیند.
به مناسبت نمایش این فیلم سینمایی در بخش سودای سیمرغ جشنواره فیلم فجر با جلال دهقانی اشکذری درباره این فیلم سینمایی صحبت کردیم. وی در این گفتگو درباره داستان عاشقانه فیلم، انتخاب بازیگر نقش طوبی، چگونگی بازی گرفتن از بچه ها، استفاده از نمای نقطه نظر به جای حضور فیزیکی بازیگر نقش میثم در فیلم، توجه به جایگاه زن در خانواده هایی که زندگی شان تحت تاثیر جنگ قرار گرفته و ... صحبت کرد.
در این گفتگو با ما همراه باشید:
* تا مخاطب این فیلم را ندیده باشد نمیتواند از نام آن پی به مفهوم اثر ببرد. چطور شد عنوان «دلبری» را برای فیلم برگزیدید؟
- از همان ابتدای نوشتن فیلمنامه یک سری کلمات فکرم را مشغول می کرد. در دنیای کلمات برخی از آنها وقتی به زبان می آیند مفهوم دیگری را در ذهن تداعی می کنند و به عبارتی دیگر از اصالت خود دور می شوند. واژه دلبری هم از این دسته است. ابتدا با شنیدن این نام ذهن به دنبال مفهومی دم دستی می گردد اما بعد از دیدن فیلم، نسبت به عنوان دلبری ذهنیتی خاص تر و معنادارتر پیدا می کند. «دلبری» یک ایهام است و برای من حکم شعری را دارد که وقتی با دقت خوانده شود لایه های پنهان خود را آشکار می سازد. به طور کل من از انتخاب برخی مفاهیم چون عشق، دلبری و هر چیزی که در بطن خود معنای عمیق تری دارد، استقبال می کنم.
* هنگامه قاضیانی خیلی معقول و بجا در قالب طوبی جا خوش کرده است. این انتخاب چطور شکل گرفت؟
- توانایی و قابلیت های بازیگری هنگامه قاضیانی بر من پوشیده نبود و من هم هنگام آفرینش این شخصیت او را در ذهن خودم جزو گزینه های اولیه در نظر داشتم. اولین باری که متن را در اختیارش گذاشتم استقبال کرد و خوشبختانه توانست با طوبی ارتباط بگیرد. قاضیانی به فضای این اثر کاملا اشراف داشت و برای من بازیگر ثابت شده ای است.
* حضور این بازیگر و به طور کلی فضای فیلم تا حدی جنس سینمای میرکریمی را یادمان می آورد. این فضا برای خودتان هم آشنا بود؟
- طوبی زنی است که به نظر خودم هر کسی نمی توانست خوب نقش او را بازی کند. تعداد بازیگرانی که برای این نقش در نظر گرفته بودم بسیار کم بود و هنگامه قاضیانه گزینه اول محسوب می شد. توانایی های او می توانست به ایفای این کاراکتر کمک کند و من از همین بهره بردم.
و اما درباره شباهت فضا به سینمای آقای میرکریمی باید بگویم اگر فیلمنامه را بخوانید شاید ذهن شما فضای دیگری را برای تان تداعی کند. دغدغه من نزدیک شدن به سینمای میرکریمی نبود و بیشتر احساس می کنم شاید جنس ارتباطی که مخاطب با اثر می گیرد چنین تصوری را ایجاد کند.
* دقیقا. فضای رئال و بازی راحت تک تک بازیگران مخاطب را با خود همراه می کند. دور از فضای سینما، ارتباط شما با دنیای این خانواده ها چقدر در باورپذیر شدن فیلم تان نقش داشت؟
- با ترکیب تخیل نویسنده و اجرا در کارگردانی سعی کردیم فیلمی بسازیم از جنس زندگی مردمی که با چنین پیشینه ای بیگانه نیستند. در جامعه ما کسانی که زندگی شان بیشتر از سایر مردم تحت تاثیر جنگ قرار گرفت وجود دارد که این افراد در زندگی مثل یک تکیه گاه عمل می کنند و محور تمام اتفاقات هستند.
* نگارش یک فیلمنامه به شدت زنانه توسط یک مرد آن هم با رعایت تمام جزییات، کار راحتی به نظر نمی آید. چقدر طوبی را می شناسید؟
- به طور کل جایگاه زن در مقاطع حساس و پرتلاطم یک زندگی بسیار مهم است. در روزهای ملتهب و حساس این زن است که وجودش به خانواده آرامش می دهد و می تواند همه چیز را مدیریت کند. طوبی برای من مثل اسطوره است. در خانه او فضایی طراحی شده که به قول برخی از دوستان آدم را یاد بیمارستان می اندازد و او مثل پرستاری می ماند که همه را آرام می کند تا کانون گرم خانواده به خاطر آن شرایط سخت از هم نپاشد. دلم می خواست مخاطبان با دیدن مصائبی که طوبی در زندگی دارد قدر زندگی اش را بیشتر بداند و بتواند از لحظه لحظه عمرش بیشتر لذت برده و خدا را شاکر باشد و در نهایت عاشقانه تر به زندگی نگاه کند.
* بخشی از باورپذیری قصه به این خاطر است که گاهی به دلیل جنب و جوش بچه ها و رفتار طوبی از یادمان می رود این خانه چه غم عظیمی را در دل خود جای داده است. از شخصیت پردازی طوبی بیشتر بگویید.
- طوبی زنی است که زندگی اش را عاشقانه دوست دارد و با اینکه راه زیادی برای دریافت عاشقانگی ندارد با یک جفت چشم هم عشقبازی می کند و به همین راضی است. جو پرنشاطی که بچه ها برای آماده شدن و به عروسی رفتن درست می کنند همه به خاطر حال خوش مادرشان است. این دقیقا همان اهمیتی است که نقش زن دارد. انرژی و روحیه او باعث می شود یادمان برود این خانواده معمولی نیست و در پس ظاهر غم سنگینی به سینه دارد. از طرفی سعی کردم طوبی را از زاویه ارتباط نزدیکانش با او هم بشناسانم.
* تحقیقات میدانی و ارتباط با این قشر جامعه چقدر کمک تان کرد؟
- ارتباطی دور و گاهی نزدیک با خانواده هایی که هرکدام شان کتابی نانوشته از روزگار جنگ و دفاع مقدس هستند، دارم. قبل از نگارش متن نیز چندین کتاب در این زمینه مطالعه کردم و سراغ منابع کتبی رفتم که مستقیما از زبان زنانی روایت شده بود که خود، همسر شهید بودند. دلم می خواست آنچه در فیلم روایت می شود ما به ازای بیرونی داشته باشد. دیالوگ ها دقیقا از جنس حالی بود که بعد از خواندن این کتاب ها به خودم منتقل می شد.
* پایان بندی «دلبری» شاید به گونه ای بیننده را غافلگیر می کند چون تلخی روند فیلم را به شکلی دیگر زمین می گذارد و مخاطب بیشتر از اینکه با طوبی همدردی کند به فکر فرو می رود. چه تمهیداتی برای این بخش داشتید؟
- شاید پایان فیلم، نوعی از پایان باز باشد ولی به این مفهوم که پایان فیلم آغازی برای تماشاگر است. مخاطب بعد از اینکه فیلم تمام می شود تازه فکر می کند آن شب در فیلم به پایان رسید ولی طوبی فردا چه کار می خواهد بکند؟ این دغدغه و پرورش تخیل مخاطب چیزی بود که من در ذهنم داشتم. شاید اگر آخر قصه طوری طراحی می شد که مخاطب با طوبی همدردی کند پرونده فیلم هم با اتمام کار در ذهنش بسته می شد اما من زمان نگارش اثر خیلی جاها جلوی خودم را گرفتم تا قلمم را کنترل کنم و بیش از این اشک مخاطب را در نیاورم. به دنبال پایان تلخ تاثیرگذار نبودم چون این تلخی در دل کار گنجانده شده است. دیالوگ آخری که طوبی به پسرش می گوید یک دنیا حرف و معنی داشت. در واقع این دیالوگ شروع یک قصه تازه از فردایی است که این ها با شرایط تازه خانه روبه رو می شوند. من دوست داشتم این تاثیرات را همراه مخاطب وقتی از سالن بیرون می رود، ببینم.
* بچه های طوبی برای باورپذیری این سکانس چه تکالیفی داشتند؟
- تکلیف شان در بی تکلیفی بود. آنها قدم به قدم با نقش های شان آشنا شده بودند و به هیچ وجه از پایان قصه خبر نداشتند. من هم به همه سپرده بودم تا آخر قصه را لو ندهند و شنیدن سرانجام «دلبری» در بازی شان تاثیر نگذارد. آنها فقط می دانستند که باید شور و شوق رفتن به عروسی را داشته باشند و با همان روحیه هم قرار است به خانه برگردند تا آن تغییر جوی که مدنظرمان بود راحت تر اتفاق بیفتد.
* این روزها بحث پایان امیدبخش باب طبع سینماگران شده است. شما هم با این رویکرد فیلم تان را به سرانجام رساندید؟
- به هیچ وجه. حتی به آن فکر هم نکرده بودم. من شخصا از فیلم هایی که بیننده را به سمت ناامیدی سوق می دهد لذتی نمی برم. گاهی شما وقتی از سالن بیرون می آیید تا چند دقیقه و شاید بیشتر احساس افسردگی می کنید اما «دلبری» اتفاقا برعکس این عمل کرد و حرفش این بود که زندگی با تمام مسئولیت های سنگینی که روی دوش ما گذاشته همچنان ادامه دارد.
* بحث موسیقی یکی دیگر از المان هایی است که به شدت تاثیرش احساس می شود اما فکر نمی کنید گاهی اوج و فرودهایش بیش از حد است؟
- از ابتدای فیلم هرچه جلوتر می رویم موسیقی سیر صعودی پیدا می کند. از عاشقانه ای آرام با پیانو شروع می شود و کم کم آلات موسیقی یک به یک به گوش می رسند تا درونیات طوبی را شنیدنی کنند. به مرور می رسیم به جاهایی که خیلی اوج دارد و زمانی است برای غلیان های درونی طوبی که با زبان موسیقی برون ریزی شده اند. حال طوبی دگرگون است و گاهی دلش می خواهد فریاد بزند اما اگر به جای موسیقی فریاد جایگزین می کردیم فضا بیشتر از این غیر قابل تحمل می شد. داد موسیقی در واقع داد طوبی است.
* این فیلم آینه تمام نمای زنی به شدت درونگراست که بار معنایی را بیشتر با فضاسازی و حالات چهره طوبی نمایان می کند. در کارگردانی، این تجربه چطور بود؟
- از لحاظ کارگردانی کمی دشوار بود چون باید همه چیز درست سر جایش قرار می گرفت تا چیزی به اشتباه بیرون نزند. فیلم هایی که روی حالات درونی فرد تمرکز می کنند ابزار زیادی برای انتقال مفاهیم ندارند. بخش اصلی کار روی دوش بازیگر است و المان های بصری، حرکت دوربین و موسیقی باید دقیق و حساب شده باشند.
* کاراکتر میثم را با نگاهش به بیننده معرفی می کنید بدون اینکه تا پایان فیلم تصویری از او به نمایش درآید. این تعمد از چه نگرشی منتج شد؟
- کاملا تعمد بود. من چند سال پیش در یکی از فیلم های کوتاهم از زاویه دید pov استفاده کرده بودم و بدم نمی آید در موقعیتی مناسب تر این شیوه را باز هم به کار بگیرم. در زمان نگارش فیلمنامه «دلبری» وقتی که وارد فضای شخصیت میثم شدم، احساس کردم این جا استفاده از pov مناسب تعریف کاراکتر میثم است.
* انتخاب عباس غزالی چطور ممکن شد؟
- من پیش تر در سریال «حانیه» با او کار کرده بودم و با توانایی هایش آشنا بودم اما از آنجا که چنین کاراکتری تا به حال از او ندیده بودیم وقتی او را برای نقش امیرحسین معرفی کردم دوستانم کمی شک و تردید داشتند اما حضورش خیلی زود اعتماد همه را جلب کرد. او از مقطع حساسی وارد فیلم می شود و باید خیلی حواسم را جمع می کردم تا در اندازه ای درست نسبت به طوبی بازی کند.
* در نگاه اول به نظر می رسید که آتیلا پسیانی حضور پررنگ تری در فیلم داشته باشد اما اینطور نبود.
- سعی کردیم اندازه حضور هرکس به اقتضای ارتباطش با طوبی به تصویر درآید. همه آنهایی که وارد قصه شده و به بهانه ای خارج می شوند، قرار است برای ما نشانگر بخشی از روحیات و خلقیلات طوبی باشند اما خلوت او را برهم نزنند.
* «دلبری» یکی از گزینه های سودای سیمرغ است که در گردونه رقابت جشنواره فجر می خواهد شانس خود را امتحان کند. در کنار فیلم هایی که امسال در ژانر دفاع مقدس انتظار سیمرغ را می کشند جایگاه فیلم تان را چطور می بینید؟
- هر فیلمی جایگاه خودش را دارد. فضای جشنواره ناخودآگاه یک جو رقابتی به وجود می آورد و هرچه این فیلم ها از حیث ژانر و نوع روایت به هم نزدیک تر باشند قیاس بین آن ها بیشتر شکل می گیرد. امیدوارم همه کسانی که برای سینمای دفاع مقدس تلاش می کنند بتوانند حق مطلب را برسانند. این ژانری است که سخت به آن نزدیک می شوند اما وقتی واردش شدند همه چیز را آسان می گیرند.
متاسفانه برخی مواقع فیلم به ضد خودش تبدیل می شود. من چندی پیش در سینما فیلمی دیدم که به خاطر سهل انگاری، مردم به آن می خندیدند و این خنده ها برایم ناراحت کننده بود. امیدوارم جشنواره فیلم فجر بهانه ای باشد برای همه فیلمسازان در همه گونه های سینمایی که به کارشان بیشتر و دقیق تر بپردازند.