به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، روزنامه های هفت صبح و شهروند در دو مطلب کاملا متفاوت به تحلیل سریال «گلشیفته» پرداخته اند. هفت صبح اعتقاد دارد که گلشیفته سریال جذابیست و در مقابل شهروند این سریال را شکستی تمام عیار برای بهروز شعیبی می داند.
ابتدا با روزنامه «هفت صبح» شروع می کنیم:
«درباره سریال بهروز شعیبی که سومین قسمت آن در شبکه نمایش خانگی توزیع شد. نقاط قوت و ضعفش چیست؟ داستان می تواند مخاطب را گیر بیندازد، بازیگران چه عملکردی داشته اند و آیا آینده سریال درخشان است؟
پیش درآمد
«گلشیفته» تازه ترین سریال شبکه نمایش خانگی است که دومین قسمت آن چهارشنبه هفته گذشته به بازار آمد. طبعا برای قضاوت کامل درباره این سریال نیاز به توزیع قسمت های بیشتری است ولی براساس آنچه دیده ایم می توان اذعان داشت «گلشیفته» مخاطب خاص خود را پیدا کرده و حتما هر هفته جماعتی منتظر آن هستند. این اتفاق از آنجا حائز اهمیت است که خیلی از سریال های شبکه خانگی به چنین موقعیتی دست نمی یابند. «گلشیفته» اما صاحب مختصاتی است که می تواند در نهایت کنار سریال های موفق خانگی بایستد.
حال آن که تبدیل به سریال پرسر و صدا شود یا خیر، کمی باید منتظر ماند. امتیاز نخست سریال بهروز شعیبی ترکیب بازیگران آن است؛ حضور مهناز افشار، مهدی هاشمی و هومن سیدی برای هر اثری می تواند برگ برنده باشد. مهم تر این که شعیبی از آنها استفاده ای بهینه کرده و غالبا در نقش های خود موفق هستند. «گلشیفته» امتیازهای دیگری هم دارد و البته چند ضعف. این گزارش نقاط مثبت و منفی سریال را بر می شمرد.
تنوع داستان
نویسندگان سریال «گلشیفته» سعی کرده اند، داستان بینابین انتخاب کنند یعنی فضای قصه نه به کمدی های مرسوم تنه می زند و نه کاملا رئال است. در قسمت اول این فضا به خوبی برای مخاطب ترسیم شد و او می داند با داستانی به ظاهر جدی مواجه است که از دل موقعیت ها و نحوه معاشرت شخصیت ها کمدی شکل می گیرد. ریسک چنین شیوه ای جایی است که سریال باید سرشار از اتفاقات پرملات باشد تا کمبود کمدی آن جبران شود.
«گلشیفته» از حیث داشتن قصه امکان سرگرم کردن مخاطب را داراست: داستان از قبولی یک دختر یزدی (نازنین بیاتی) در رشته معماری شروع می شود و پدرش (مهدی هاشمی) مخالف حضور او در تهران است. از آن سو رئیس تازه دانشکده (مهناز افشار) با کمک همسرش (سیامک انصاری) سعی دارد رتبه اول کنکور هنر را در دانشکده خود حفظ کند. در کنار آن سرنوشت دیگر شخصیت ها را هم می بینیم؛ شیلا خداداد قهرمان بوکس است و هومن سیدی جوانکی رند که سرش به کار خلاف گرم شده. علاوه بر این شخصیت های فرعی دیگر هم در سریال حضور دارند.
عیار داستان
تنوع داستان برای سریال «گلشیفته» امتیاز محسوب می شود. منتها این به معنای آن نیست که الزاما همه قصه ها جذاب و همراهی برانگیز باشند. تا اینجا آنچه بیش از همه درام را شکل داده، ماجرای مهدی هاشمی، دخترش به همراه مهناز افشار و همسر اوست. نکته برجسته درباره داستان این چهار شخصیت، استفاده از عنصر تقابل و تضاد است. هاشمی، پدری است نگران که همه خانواده را در زلزله از دست داده و حالا هم نگران زلزله تهران است و هم آسیب های اجتماعی پایتخت. دخترش را رها نکرده و دزدکی خود را به تهران رسانده.
از قضا سرنوشت شان با کاراکتر مهناز افشار و سیامک انصاری گره خورده؛ دو شخصیت از طبقه متنفذ سیاسی کشور. این شخصیت ها به خودی خود امکان گره افکنی در داستان و خلق موقعیت های جذاب به سازندگان سریال داده است. در مقابل قصه شیلا خداداد و همسرش محمد بحرانی هنوز شکل نگرفته و تا اینجا بدون گره و یکنواخت پیش رفته. خرده شوخی های بین آنها نیز قدرت همراهی مخاطب را ندارد. قصه «گلشیفته» در مجموع سرگرم کننده است اما نقاط عطف آن حتما باید افزایش یابد.
بازیگران
بهروز شعیبی در بازی گرفتن از بازیگران صاحب تبحر است کما اینکه در جشنواره امسال سارا بهرامی در فیلم «دارکوب» او به سیمرغ رسید. تلاش شعیبی در «گلشیفته» هم مشهود است؛ بجز یکی دو مورد. مهناز افشار که کاراکترش در پوشش چادر با هجمه عجیب و غریبی مواجه شد، یکی از بهترین بازی هایش را به نمایش گذاشته: یک استاد دانشگاه که به تازگی رییس دانشکده شده. او در عین جدی بودن دارای رفتاری است که از مخاطب خنده می گیرد.
سیامک انصاری، مردی متنفذ که سودای ریاست در فدراسیون فوتبال را دارد، شمایل شخصیت را باورپذیر ارائه کرده. بازی مهدی هاشمی مثل همیشه خوب است و این بار توانسته تصویر یک پدر نگران را ترسیم کند. نازنین بیاتی در نقش یک دختر دانشجوی شهرستانی ظرایف این طیف را به خوبی نمایان می کند. در مقابل از بازی شیلا خداداد نمی توان دفاع کرد؛ او نقش یک زن ورزشکار را برعهده دارد که برای مسابقات جهانی پذیرفته شده و نگرانی اش عدم همراهی همسر است. در بازی خانم خداداد نمی توان پی به موقعیت واقعی شخصیت برد؛ یک بازی سرد و بدون نشانه گذاری.
شخصیت ها
نه تنها سریال های شبکه خانگی که در آنها مسئله «عرضه و تقاضا» مهم است که در مجموعه های تلویزیونی، آن دسته موفق هستند که از شخصیت های قوی، جذاب و خاص بهره ببرند. در بازار خانگی چند شخصیت سراغ داریم که موفقیت سریال ها را تضمین کرده اند. نمونه متاخرش شخصیت پیمان در سریال «عاشقانه». بهروز شعیبی این کاراکتر را عینا برداشته و در سریال اضافه کرده. از قضا نقش مقابل او باز هم بهاره کیان افشار است. این تمهید نه تنها تا الان جواب نداده که پاشنه آشیل «گلشیفته» هم شده.
شعیبی نمی توانست شخصیتی یونیک طراحی کند؟ غیر از این دو کاراکتر، بقیه شناسنامه و هویت خود را دارند. از جمله شخصیت گلشیفته (مهناز افشار) که با اکت و گفتارش به راحتی می توان متوجه جایگاه و پایگاه اجتماعی او شد بدون آن که بخواهد جایگاه خود را به زبان آورد. نوع حرف زدن، نگاه کردن، چادر پوشیدن و... نشان از خاستگاه فکری و اجتماعی شخصیت دارد. همین تعریف برای شخصیت سیامک انصاری، نازنین بیاتی و مهدی هاشمی هم قابل تعمیم است.
سابقه کارگردان
بهروز شعیبی سه فیلم سینمایی ساخته و «گلشیفته» دومین تجربه اش در سریال سازی است. او پیش از این سریال «پرده نشین» را کارگردانی کرده بود که سال 93 روی آنتن رفت و با استقبال بیننده ها مواجه شد. این سریال در نظرسنجی اخیر جشنواره جام جم جزو 9 سریال منتخب مردم بود. «پرده نشین» تصویری متفاوت از روحانیت نشان داد و سعی کرد از کلیشه ها پرهیز کند. شعیبی تا پیش از این تجربه کمدی سازی نداشته و البته «گلشیفته» را نمی توان یک کمدی تمام عیار محسوب کرد.
این سریال براساس اتفاقات روز جامعه شکل گرفته و رگه هایی از کمدی هم دارد. اگر با این نگاه به تماشای سریال بنشینیم با اثری سرگرم کننده مواجهیم که قصه اش را با ریتم مناسب تعریف می کند. با گذشت دو قسمت از سریال «گلشیفته» این مسئله محرز شده که نقاط قوت آن بر ضعفش می چربد و براساس نشانه ها می تواند به جذاب تر شدن آن در قسمت های آینده امید داشت. به شرط آن که شعیبی ضعف هایی مثل برخی شخصیت پردازی ها را برطرف کرده باشد.»
اما روزنامه شهروند دیدگاه متفاوتی نسبت به هفت صبح دارد. شهروند نوشت:
«روز گذشته، چهارشنبه بیست و سوم اسفند سومین قسمت سریال «گلشیفته» توزیع شد. نکته اما این است که بازتابهای قسمت سوم این سریال نیز چندان تفاوتی با نخستین بخش آن ندارد و در کل میتوان گفت بهروز شعیبی در این تجربهاش تاکنون شکست خورده است.
سالها بود همه منتظر اتفاقی در تلویزیون بودند؛ اتفاقی که باعث شود تماشاگر ایرانی که ذائقهاش عادت کرده به سریالهای ترکی و کلمبیایی دوباره بیاید بنشیند پای سریال ایرانی. اما نمیشد. سریالها یکی یکی ساخته میشدند؛ اما هیچ اتفاقی نمیافتاد. میگفتند تماشاگر ایرانی که خود را در سریالها نمییابد، دیگر نمیتواند ارتباطی درخور با این سریالها برقرار کند. این گفتهها معنای ساده و سرراستش این بود که یعنی سریال ایرانی ربطی به جامعه و انسان ایرانی ندارد. اتفاقی تلخ چون زهر؛ که متاسفانه واقعیت داشت...
آن سالها میگفتیم و میگفتند که روزگار سریالهایی که همه را درگیر کند، سر آمده است. میگفتیم و میگفتند که متاسفانه دیگر نمیشود سریالی ساخت که خیابانها را خلوت کند. سریالی که بحث و حرف هر محفلی شود. سریالی که جا در دل مردم باز کند. اما شد. آن چه چند سالی میشد منتظرش بودیم، بالاخره اتفاق افتاد. البته خیابانها خلوت نشد؛ که قرار هم نبود خیابانی به خاطر توزیع ویدئویی سریالی خلوت شود. اما خبر خوش این بود که: سریالی آمد که شد حرف مردم؛ بحث مردم؛ مسأله مردم. سریالی که مردم غریبه از تلویزیون را دوباره با سریال ایرانی آشتی داد... بله؛ بالاخره «شهرزاد» آمد...
موفقیت شهرزاد عجیب و غریب بود و این موفقیت عجیب و غریب باعث ترافیک نفسگیر مسیری شد که این سریال در آن تردد داشت. بله؛ موفقیت شهرزاد باعث شد تا سریالهای دیگر نیز با سرمشق قرار دادن آن ساخته و توزیع شوند. «عاشقانه» منوچهر هادی، «عالیجناب» سام قریبیان و البته این روزها «گلشیفته» بهروز شعیبی...
از وعده تا عمل
«گلشیفته» که قرار بود بیرون آید، بسیار حرفها و وعدهها داد. قرار بود شاهد یک سریال تند و تیز اجتماعی با روایتی جذاب باشیم. قرار بود موفقیتهای «شهرزاد» را این سریال ادامه دهد. قرار بود خیلی چیزها رخ دهد و البته سابقه کارگردان هم این وعده و وعیدها را باور کردنی جلوه میداد. به هر حال بهروز شعیبی با سابقه ساخت سه فیلم سینمایی آن قدری اعتبار و احترام داشت که همگان گمان کنند سریالش سر و شکل مناسب و جذابی داشته باشد. با این امیدها «گلشیفته» در بازار خانگی منتشر شد. اما...
بازتاب نخستین قسمت توزیع شده «گلشیفته» افتضاح بود. اتفاقی که صبح روز چهارشنبه ۹ اسفند که قرار بود نخستین قسمت سریال وارد شبکه نمایش خانگی شود؛ کسی تصورش را هم نمیکرد؛ در آن روزها و ساعاتی که پوسترهای «گلشیفته» با این وعده که بهزودی شگفتی جدیدی در شبکه نمایش خانگی به وجود خواهد آمد! به در و دیوار شهر چسبیدند...
اما بعد از توزیع نخستین قسمت «گلشیفته» حالا گفتن این موضوع چندان دشوار نیست و تقریبا به جرأت میتوان گفت که این سریال در نخستین قسمتش نتوانست توقعات هیچ منتقد درست و حسابی یا هیچ نشریه یا رسانه مجازی استخوان درشتی را پاسخی بایسته و شایسته دهد. البته این را میدانیم که قضاوت درباره بخش نخست یک سریال، فقط و فقط براساس تماشای همین یک قسمت- که در اروپا و آمریکا بهعنوان پیلوت ارایه میشود، بیشک رنگی از شتابزدگی دارد. اما نکته در این است که این یک قسمت حتی امید کم رنگی نیز برای بارور شدن در قسمتهای بعدی زنده نگذاشته بود. اتفاقی که در یک سریال شبکه خانگی میتواند کمرشکن باشد...
تلویزیون و ویدئو
در تلویزیون اگر قسمتهای نخست سریالی در حد توقعات نبودند، سریالساز این فرصت را داشت که در مرور زمان به شمار تماشاگرانش افزوده و ایرادات کار را نیز برطرف کند. اما وقتی پای شبکه ویدئویی در میان است و تماشاگر ناچار است برای تماشای تکتک قسمتهای سریال هزینه کند، ضعف و آسیب بخش نخست، صورت مسأله را تغییر میدهد و تقریبا میشود گفت سرنوشت کار را روشن میکند. ضمن اینکه تماشاگر شبکه ویدئویی، تماشاگر تلویزیون نیست که به دلیل تماشای رایگان، هر محصولی را با هر کیفیتی تحمل کند. سازندگان «گلشیفته» ظاهراً حواسشان چندان معطوف به این قضیه نبوده؛ وگرنه قسمت نخست سریالشان تا این حد مأیوسکننده نبود. مأیوسکننده و البته بینشان از وعده: شگفتی جدیدی در راه است...
داستان
روز گذشته (چهارشنبه بیست و سوم اسفند) سومین قسمت سریال «گلشیفته» توزیع شد. نکته اما در این است که بازتابهای قسمت سوم این سریال نیز چندان تفاوتی با نخستین بخش آن ندارد و در کل میتوان گفت بهروز شعیبی در این تجربهاش تاکنون شکست خورده است. این اتفاق اما درحالی میافتد که داستان «گلشیفته» به شدت امکان جلب و جذب و سرگرم کردن مخاطب را دارد. قبولی یک دختر یزدی در تهران در یک رشته هنری و درگیریهایی که در این شهر بزرگ برایش پیش میآید، قطعا آنقدر مایه در اختیار سازندگان قرار میدهد که در هر قسمت چند اتفاق جذاب و جاندار به مخاطب ارائه شود. اما مشکل این است که حداقل در این سه قسمت این اتفاق رخ نداده است. سریال در این سه قسمت نه روایت یک داستان کمدی مرسوم را دستمایه کار قرار داده و نه اینکه توانسته اتفاقات پرملاتی را برای جبران دوز کمدی سریال به تصویر کشد...
بازیگران
تاکنون تقریبا تمام کارهای بهروز شعیبی کارهای پربازیگری بودهاند و این کارگردان این قاعده را در «گلشیفته» نیز رعایت کرده است. مهناز افشار، سیامک انصاری، نازنین بیاتی، شیلا خداداد، مهدی هاشمی و... ترکیب پرستارهای را در این سریال شکل دادهاند؛ که انتظار موفقیت «گلشیفته» را بالا میبرد؛ اتفاقی که در این سه قسمت به وقوع نپیوسته و تاکنون این سریال از این امکان محروم مانده است...
نظراتی که درباره گلشیفته داده شده؛ تقریبا بیشتر منفی هستند. خیلیها به این نکته اشاره کردهاند که «۵۰ دقیقه قسمت اول را میتوان در ۲۰ دقیقه جمع کرد.» عدهای دیگر نیز به بازیها و بهخصوص بازی هومن سیدی و شباهتش با «عاشقانه» اشاره کردهاند. شایعه دستمزد یک میلیاردی مهناز افشار نکته دیگری است که خیلیها در کامنتهاشان به آن اشاره کرده و آن را بهانهای کردهاند برای کوبیدن سریال.
حواشی
این که میگویند مهناز افشار برای بازی در «گلشیفته» یک میلیارد تومان دستمزد گرفته از حواشی این چند وقت اخیر بود. خیلیها معتقدند این حاشیه و شایعه را نزدیکان سریال و بازیگر ساختهاند تا در خدمت تبلیغات سریال باشد یا قیمت بازیگرش را افزایش دهد. شایعهای که چندان هم دور از ذهن نیست و در این سینما بارها و بارها شاهد چنین شایعهسازیهایی از جانب بازیگران بودهایم.
شباهت نام سریال به یک بازیگر سفر کرده هم دیگر حاشیه سریال است که این نیز به احتمال نزدیک به یقین اهداف تبلیغاتی داشته و دیدیم که پیش از توزیع سریال بسیاری از سایتها به این مسأله اشاره کرده بودند که این سریال درباره فلان بازیگر سفر کرده است...
باید منتظر ماند و دید در آینده چه بر سر سریال خواهد آمد. «گلشیفته» و کارگردانش این پتانسیل را دارند که از این روزها گذر کرده و شاهد موفقیت را در آغوش کشند. البته سریال این پتانسیل را نیز دارد که این ستون حواشی را سنگین و رنگینتر کند. باید منتظر ماند و دید سرنوشت «گلشیفته» چه خواهد شد؟!»
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.
بعدم الان دیگه داره یه جوری میشه هرکی از ننش قهر میکنه سریال نمایش خانگی میسازه مثلا نیکی کریمی هم میخواد بسازه عجب .
سریاله