در تاریخ سینمای جهان و البته سینمای ایران نویسندگانی بودند که بعد از بلوغ در دنیای نویسندگی، به سمت جهان پررمز و راز هنر هفتم آمدند و هنر خود را در این فضا برای مخاطب شان تفسیر کردند. حرکت از نویسندگی به سمت سینما به طور حتم یک موضوع بسیار موثر در باور آن فرد است. در میان تمام این افراد، به سراغ نویسنده ای رفتیم که ابتدا تخیلات ذهنی خود را در قالب کتاب و رمان به مخاطب عرضه می کرد و حالا نزدیک به یک دهه است که از طریق سینما برای افراد جامعه خوراک فرهنگی ایجاد می کند.
نرگس آّبیار همان نویسنده است که در خصوص موضوعات مختلف ادبیات و ارتباط آن با سینما با حرف های شنیدنی دارد:
* خاطرات کودکی ام در نویسندگی خلاصه می شد من با نویسندگی شروع کردم و هیچ وقت فکر نمی کردم کارگردان شوم. یعنی زمانی که بچه بودم تمام رویاهای کودکی ام در نویسندگی خلاصه می شد و بعد ها از سال 82 بود که تصمیم گرفتم وارد کار تصویر بشوم. به خاطر اینکه دنیای فیلم، جهانی تر است ولی همچنان نویسندگی را بسیار دوست دارم. به نظر من جهان ادبیات جهان ژرف تر و عمیق تری است و البته تخیل برانگیزتر.
* دنیای نویسندگی جهان بی شیله پیله ای است دنیای نویسندگی نسبت به سینما بسیار بی شیله پیله تر است. برای اینکه انسان دائما با خودش درگیر است و تعامل نویسنده با دنیایی است که در ذهنش تصویر سازی می کند. معمولا برای نویسندگی خودمان را مدتی حبس می کنیم و تمرکز می کنیم. برای نوشتن، خودمانیم و یک قلم و یک کاغذ. البته بعضی از نویسندگان با رایانه کار می کنند اما من هنوز نتوانستم با این فضا اخت شوم.
* تاثیر یک نویسنده در قلم او خلاصه می شود قاعدتا باید قلم خوب باشد و دایره واژگان یک نویسنده بسیار زیاد باشد. نویسندگی تخیل قوی می خواهد و نویسنده باید روایت درستی از داستان داشته باشد. در غیر این صورت هیچ اثری شکل نمی گیرد و یا آن اثر ارزشمند نخواهد بود. رمان «نفس» را خیلی دلی نوشتم و در هنگام ساخت فیلم آن نیز خیلی دلی کار پیش رفت و بسیار تفاوت دارد، بایک کاری که انسان سفارش می گیرد.
* سینما و نویسندگی از هم جدا نیستند در نویسندگی انسان باید در ذهن خود تصویر سازی کند اما یک فیلم ساز در محیط خارجی و بیرونی تصورات ذهنی و متن فیلم نامه را پیاده می کند. هرچند تخیل کار فیلم سازی کمتر است اما این دو مقوله از هم جدا نیستند.
* سینما به نوعی رقیب قلم و نویسندگی است قلم به نوعی هم رقیب دارد و هم ندارد. از جهتی من برای قلم رقیب نمی بینم، به این ترتیب دلیل اینکه وجهی دارد که به خوبی تخیل را پرورش می دهد و مخاطب باید به طور دائم از متن در ذهن خود تصویر داشته باشد. در سینما این موضوع کمتر دیده می شود اما از جهتی دنیای تصویر به نوعی جهان را احاطه کرده است. به دلیل اینکه زود هضم
تر است؛ زود فهم تر است. البته هنر هفتم و به طور کلی دنیای تصویر موجب می شود مخاطب تنبل شود و به سراغ موضوع راحتتر یعنی سینما برود و با آن ارتباط برقرار کند.
به چالش کشیدن مخاطب اصلی ترین وظیفه نویسنده
همین که شما بتوانید یک اثری را تولید کنید و ذهن مخاطب را به چالش بکشید و او را به فکر وادارید، کافی است. در واقع به دنبال آن اثر، چالش های مختلف در ذهن مخاطب ایجاد می شود که سرانجام به یک نتیجه گیری برای انسان ختم می شود و این نتیجه گیری نوعی رستگاری برای مخاطب است.
«حکمت های کوچک» و «نفس» از کارهای دلی من است
در حوزه رمان و داستان حدود 12 اثر را نوشته ام ولی یک سری فانتزی هایی دارم که تم معرفت شناختی دارد با نام «حکمت های کوچک». رمان «نفس» را بسیار دوست دارم؛ به دلیل اینکه بسیار کار جوششی و پرارزشی برای من بوده است.
کتابخوانی از مدارس و از سنین کودکی در جامعه رواج پیدا کند
کاش مسئولان توجه بیشتری به دنیای قلم داشته باشند و امیدوارم دولتمردان به این توجه داشته باشند که کتاب خوانی را از مدارس شروع کنیم به بچه ها یاد بدهیم که آنها کتاب های غیر درسی بخوانند ویک واحد درسی داشته باشیم که بچه ها این کتاب ها را بخوانند و به نقد آن ها بپردازند. حتی می شود واحدی برای نقد فیلم در مدارس وجود داشته باشد که توسط دانش آموزان به بوته نقد گذاشته شود و بچه ها به نگاه تحلیلی برسند. اگر این جریان سازی در مدارس ایجاد شود باعث می شود زمانی که بچه بزرگ شود، به سمت و سوی خواندن کتاب های سخیف نروند و فیلم های مبتذل نگاه نکند و کم کم سطح فرهنگی بچه ها بالا برود.