به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، مازیار وکیلی در رویداد24 نوشت:
به نظرم مسئولان صدا و سیما باید یک تجدیدنظر اساسی در سریالهای تولیدی این سازمان داشته باشند. سریالهای این سالهای صدا و سیما سریالهایی کند و بیرمق هستند که داستان آنها به سختی کفاف یک تله فیلم نود دقیقهای را میدهد چه برسد به یک سریال سیزده چهارده قسمتی.
آخرین نمونه چنین سریالهایی تعطیلات رویایی بود. ایام نوروز و ماه مبارک رمضان تنها زمانهایی هستند که تلویزیون میتواند با شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی رقابت کند. به همین خاطر سریالهایی که برای پخش در این ایام انتخاب میشوند باید بالاترین کیفیت ممکن را داشته باشند تا مردم سراغ اینترنت و شبکههای ماهوارهای نروند. با سریالهایی مثل تعطیلات رویایی نمیتوان توقع استقبال مخاطب را داشت.
تعطیلات رویایی از آن سریالهای کند و کشداری است که به زور آب بستن فراوان به یک سریال سیزده چهارده قسمتی تبدیل شده است. تعطیلات رویایی داستان دو برادر بنامهای رحیم و رستم فتوحی است که در شیراز سکونت دارند. آنها تصمیم میگیرند برای تعطیلات نوروز به کیش بروند و این تصمیم سرآغاز ماجراهایی است که آنها در طول تعطیلات با آن مواجه میشوند... اولین مشکل تعطیلات رویایی این است که اعضای خانواده فتوحی در شیراز سکونت دارند اما تهرانی حرف میزنند.
حتی اگر فرض مهاجرت اعضای این دو خانواده که در سریال به آن اشاره میشود را هم بپذیریم باید از سازندگان پرسید چرا شیراز، چرا اصفهان، یزد یا رشت نه؟ به نظرم جواب این است که چون شیراز لوکیشنهای جالبی داشته و عوامل سریال احساس میکردند میتوانند از این لوکیشنها استفاده کنند بخشی از داستان را به شیراز منتقل کردند. مشکل بعدی در نحوه شخصیتپردازی شخصیتهای سریال است که تابع نعل به نعل کلیشههای تلویزیونی هستند. زن مشکلپسند و غرغرو، برادران مهربان و همدل، دختران لوس و داماد دست و پا چلفتی تمام دار و ندار سریال تعطیلات رویایی است. شخصیتهایی که انقدر کلیشهای و خنثی و بیرمق هستند که نه میخندانند و نه تماشاگر را راغب پیگیری سریال میکنند.
این وسط یک ابی بامزه هم هست که قرار است به عنوان نمک کار حضور داشته باشد، ولی در عمل بدل به شخصیتی بیخاصیت شده که برای توجیه حضورش او را خواستگار یکی از دخترها قرار میدهند. تا کی سازندگان سریال در صدا و سیما میخواهند با استفاده از کلیشهها مردم را سرگرم کنند؟تا کی قرار است مردم به حرکات مثلاً بامزه علی صادقی بخندند؟ تا کی قرار است محمود عزیزی نقش پیرمردهای فهمیده و دنیا دیده را بازی کند؟ تا کی قرار است افسانه بایگان نقش زنهای خانهدار و لوس را بازی کند؟
تعطیلات رویایی قرار است با همین کلیشههای نخنما تماشاگر را سرگرم کند و واضح است که از انجام این کار عاجز است. تعطیلات رویایی بیشتر از آنکه یک محصول دراماتیک و داستانی باشد یک تور گردشگری به کیش است. لحظه به لحظههای سریال پُر شده از جاذبههای گردشگری کیش، بدون اینکه تصاویر نقشی در روند داستان داشته باشند. خانواده فتوحی در طول سریال به گوشه و کنار جزیره کیش سر میزنند. به هتلهای مجلل این جزیره زیبا میروند، کمپنشینی را تجربه میکنند و به فروشگاههای شیک سرک میکشند و خرید میکنند بدون اینکه همه این اعمال و رفتار کمکی به داستان بکند.
با چنین خط داستانی آشفته و گرهافکنیهای آبکی نمیشود سریال جذاب ساخت. اوج تعلیق این سریال ماجرای تصادف بهروز و سینا است که از همان ابتدا مشخص است ساختگی است. ماجرای مرجان و تعقیب و گریز او هم در نهایت به یک ماجرای رمانتیک و آبکی ختم میشود. مرجان دختر رستم از کار درمیآید و چندین قسمت طول میکشد تا رستم ماجرا را به همسرش گلبانو بگوید. این وضعیت ایستا داستان تماشاگر را دچار رخوت و ملال میکند. تعطیلات رویایی را به راحتی میشود شنید. سریال جز آن لوکیشنها کذایی هیچ چیز دیدنی دیگری ندارد. موقعیتهایی که شخصیتها در آن گرفتار میشوند به قدری تصنعی است که خوشبینترین تماشاگر را هم از دنبال کردن سریال پشیمان میکند.
شروع سریال با نجات یک نوجوان توسط رحیم آغاز میشود. نوجوانی که گرفتار نهنگ آبی است به بالای یک ساختمان میرود تا خودش را به پایین پرت کند، اما رحیم او را راضی میکند این کار را نکند. قرار است با چنین آغاز لوس و بیمزهای به تماشای این سریال ترغیب شویم. نگارنده سریال را دنبال کرد تا شاید در ادامه چیز به درد بخوری از درون سریال پیدا کند، اما دریغ از یک موقعیت بامزه، دریغ از یک داستان قابل تعریف، دریغ از یک قاببندی درست و حسابی. روشنک دختر رستم افسرده است و قرار است این سفر نوروزی بهانهای باشد برای رفع افسردگی او، اما روشنک همه چیز هست جز دختری افسرده و مریض احوال. در ادامه سریال افسردگی او فراموش میشود تا بیشتر از قبل به تماشای جاذبههای گردشگری جزیره زیبا کیش بنشینیم.
سریال همینطور بیهوده ادامه میکند و سازندگان تعطیلات رویایی پای رضا یزدانی را هم به ماجرا باز میکنند تا شاید با حضور او این سریال قابل تحمل شود. اما حضور ناگهانی و خلقالساعه رضا یزدانی هم کمکی به سریال نمیکند. از همه بدتر دو سه قسمت نهایی سریال است که ناگهان بیماری در ساحل پیدا میشود و همه اعضای کمپ را قرنطینه میکنند. دو قسمتی هم کارگردان در کمپ گشت میزند و مقداری موقعیت رقیق و سانتیمانتال میسازد تا برسیم به آن لحظه قابل پیشبینی که پلیس اعلام میکند نتیجه آزمایش اعضای کمپ منفی است و همه آزاد هستند تا از کمپ بیرون بیایند.
این وسط خبر نوهدار شدن رستم هم به او میرسد و رضا یزدانی هم کنسرت برگزار میکند تا همه خوشحال و خندان به منزلهای خود بازگردند. این تمام داشتههای سریال تعطیلات رویایی است. گاهی بد بودن یک پدیده انقدر واضح است که تلاش برای توضیح علل بد بودن آن پدیده فقط به پیچیدگی بیشتر اوضاع میانجامد. تعطیلات رویایی دقیقاً چنین چیزی است، پر از اشکالات بدیهی است. توضیح دادن این اشکالات بدیهی کمک چندانی به وضعیت آشفته سریال سازی در تلویزیون نمیکند. برخی از این سریالها به قدری بد و ضعیف هستند که معلوم نیست با کدام منطق بودجه در اختیار عوامل قرار گرفته است تا چنین سریال ضعیفی بسازند.
اگر مسئولان و دست اندر کاران صدا و سیما در رویکرد خود تجدید نظر نکنند و سریالهای جذابتر نسازند همین مخاطب اندک را هم از دست خواهند داد. از سریالهای نوروزی مثل ترش و شیرین رسیدیم به تعطیلات رویایی، همین مسئله برای اثبات اُفول برنامه سازی در صدا و سیما کافیست. باید دید چه زمانی دوباره کیفیت به سریالهای صدا و سیما باز میگردد و بالاخره یک سریال قابل دیدن از صدا و سیما پخش میشود تا با تماشای آن اندکی سرگرم شویم.
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.
ولی پایتخت واقعا خوب بود
اما ترش و شیرین واقعا عالی بود
خانم امیرجلالی درجه یک 👌
اصلا انگار طرح اولیه نداشت
نویسنده نداشت
در کل فاجعه