به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، سالها گذشتند و ایام سپری شدند، آدمیان آمدند و رفتند، هنرمندان رسانه و تلویزیون هنرنمایی کردند و اثری از خود برجای گذاشتند، تا هنوز هم هستند، میسازند و به یادگار میگذارند؛ عروسکهای روزهای کمی دورتر که هنوز تصاویرشان را در یادمان زیرورو میکنیم، پرتعدادند شخصیتهای کودکیمان که در بزرگسالی هم با آنها کودکی میکنیم. در این پرونده میخواهیم به برخی از آن ماندنیهای بیجان اشاره کنیم که پیش چشم ما حسابی جان یافتند و دوستداشتنی شدند. عروسکهایی که هرگز نمیتوانیم یاد و خاطرهشان را از ذهنمان پاک کنیم. این گزارش بهبهانه منتفی شدن حضور جنابخان در برنامه «خندوانه» گردآوری شده است و قصد داریم با مروری بر عروسکهای محبوب بهجایگاهشان در برنامههای تلویزیونی برسیم.
کلاه قرمزی و کمی بعد کلاه قرمزی و پسرخاله
مجموعه عروسکی بهیاد ماندنی که در سال ۷۰ قدم به قاب جادو گذاشت و مدتی نگذشت که به محبوبیت فراوانی بین خردسالان و کودکان و بعدتر حتی بزرگسالان دست یافت. پسرک پراشتباهی که آقای مجری مدام نکات درست را به او گوشزد میکرد و هنوز هم این روند آموزشی فارغ از بار طنز این کاراکتر عروسکی ادامه دارد. سه سال گذشت و سازندگان این مجموعه در سال ۷۳ عروسک دیگری به نام پسر خاله را بهکار اضافه میکنند، این شخصیت عروسکی جلوهای واقعی از معنای واژه طنز است، شخصیتی شاید برخاسته از طبقه کارگر و فرودست اما با دلسوزیها و منشهای انساندوستانه و معرفتی عمیق که او را لوتیمنش و همنوع دوست میکند.
موفقیت این عروسکها بهجایی میرسد که عوامل آن خود را برای ساخت نسخه سینماییاش آماده میکنند اما به آن موفقیت مطلوب در سینما نمیرسند و مشخص میشود که بستر این عروسک در تلویزیون است و مخاطب میلیونی این مدیوم یار و همراه آنهاست. این دو شخصیت حتی در نبودشان در ذهن مخاطب جاخوش کرده بودند و فراموش نمیشدند. حمید جبلی و ایرج طهماسب به سینما رفتند و چند فیلم کمدی و حتی جدی هم کار کردند و در این فاصله خبری از کلاه قرمزی و پسرخاله نبود و سروناز در سینما هم نتوانست حتی با فروش خیرهکنندهاش، جایگاه تلویزیونی آنها را مخدوش کند.
بعد از این وقفه چندساله کلاه قرمزی باز هم در تلویزیون عرضاندام کرد، اینبار در ایام نوروز و با اضافهشدن شخصیتهای دیگر مانند پسر عمهزا در سال ۸۸ و فامیل دور در سال ۹۰؛ فامیل دور با آمدن در جمع این عروسکها طرفداران بسیاری پیدا کرد، حساسیتهای او و خلق لحظات کمیک و درعینحال توام با درس، جایگاه ویژهای به این عروسک بخشیده است. عزیزم ببخشید، جیگر، آقای همساده، دختر همسایه، ببعی و دیوی؛ همه این شخصیتها را شاید با کمی دقیق شدن بتوان در قالب تکتک افراد جامعه از هر قشر و طبقهای مشاهده کرد. نکته مثبتی که در این سریهای نوروزی دیدیم پررنگتر شدن بار جامعهشناختی که در رفتار هر عروسک منعکس شده بود از «عزیزم ببخشید» که کاملا نمود رفتار انسانهای «بلوفزن» و «خالیبندی» که با هر اتفاقی ماجراهای تخیلی از خود تعریف میکنند تا نظرها را بهخود جلب کنند. یا مثلا شخصیت «جیگر» نماینده آدمهای بهاصطلاح «بیاعصاب» و همینطور «فامیل دور» و... که نمود رفتارها و خلقیات انسانهایی هستند که هر روز در کنار یکدیگر ایام میگذرانند. نکته بعدی خلاقیتها و تشخیص درست ذائقه مخاطب از جانب سازندگان این مجموعه است، شیرینی هریک از عروسکها در حد و اندازهای بجاست که نه به لودگی میگرایند و نه با جدیت و خشکی از حوصله مخاطب خارج میشوند.
«مدرسه موشها»؛ همهمههای کلاس درس
«مدرسه موشها» اولین عروسکهایی بودند که با خلاقیت بجا و جذابیتهای تمامنشدنی نگاه ما را بهخود جذب کردند. کلاس درس و حس ترغیب کودکان برای رفتن به مدرسه؛ مرضیه برومند نامی که با شنیدنش بیدرنگ با مرور خاطرات سالهای کودکی قدم در دهه 60 میگذاریم. نارنجی، دمباریک، کپل، عینکی، گوشدراز، آقای معلم و... با صداها و رفاقت ایرج طهماسب، حمید جبلی، فاطمه معتمدآریا در کنار برومند اثری میسازند که تا امروز بهیاد داریم. قرار بود که این عروسکها آموزهها و نکات مهم تربیتی را از زبان شخصیتهایی بیان کنند که نمود واقعی هریک از آنها درون کودکان قد میکشید. این مجموعه با ۱۰-۱۱ قسمت در سری اول خود و ۱۰۴ قسمت در سال ۶۳ توانست در عین آفریدن لحظات خوش و جذب تعداد زیادی بیننده آنچه که رسالت یک برنامه تلویزیونی است را به انجام برساند. رویت رفتارهای روزمره محصلان سر کلاس درس و گوشزد کردن خطاها و اشتباهات از زبان معلم که با ویژگیهای کار تصویر ترکیب شدند و در ادامه با جذابیتهای فراوان «شهر موشها» را روی پرده بردن که آنها هم با وجود فروش خوب حتی نتوانستند به موفقیت تلویزیونیشان نزدیک شوند.
«خونه مادر بزرگه»، جان قربانِ مهمان نواز
این مجموعه عروسکی در سال ۶۶ در ۲۴ قسمت ۱۵ تا ۲۵ دقیقهای از تلویزیون پخش شد. سازنده این کار هم مرضیه برومند بود، «خونه مادربزرگه» با تعداد زیاد شخصیتهای عروسکی خود و بازهم با یدککشیدن مضامین تربیتی و آموزشی و البته کاراکترهای جذاب و محبوب جزو کارهای ماندگار و پربیننده در حوزه خود بود؛ حضور هنرمندان بزرگی چون بهرام شاهمحمدلو گوینده مخمل، رضا بابک گوینده آقا حنایی، فاطمه معتمدآریا که بهجای گلباقالیخانم حرف زد، هنگامه مفید و جان قربان گفتنهایش بهجای مادر بزرگه، مسعود کرامتی، مریم سعادت، هرمز هدایت، آزاده پورمختار و راضیه برومند؛ تمام این اسامی بزرگ هریک در ژانر خود به بزرگانی تبدیل شدند که امروز حکشدن اسمشان پای هر اثری نوید مشاهده کاری در حدواندازههای استاندارد میدهد. جدا از همه این بحثها، طراحی، ساخت، انتخاب گویندگان و تیپسازیهایشان برای عروسکها موضوعات مهمی است که جز از این هنرمندان بهحق توانمند از عهده دیگران خارج بود.
«هادی! هدی»! کجایید؟
درست در دههای که وفور عروسکهای دوستداشتنی بود کاراکترهای بهیاد ماندنی عروسکی به نامهای هادی، هدی، پدر، مادر و آق بابا هم متولد شدند که خاطرهساز جوانان دهه 50 و حتی 60 بودند. کمتر کودکی متولد دهه 60 دیدن این کار را از دست داده است، مرحوم اردشیر کشاورزی این مجموعه را در سال 64 روی آنتن سیما برد. نزدیکی شخصیتی عروسکها به بچههای دوران و البته خلقوخوی بزرگترهای عروسکی که تجلی اخلاقیات پدر و مادرهای دور و برمان بود؛ صورتکهای گرد و مهربان و ماجراهای هرروزه آنها، این کار نیز در زمان خود جزو مجموعههای عروسکی پرمخاطب بود. شاید حالا که به دیدن این اثر بنشینم از نوع عروسکگردانی، داستانهای قابلحدس و میزانسنهای خنده دار آن تعجب کنیم اما در آن زمان جزو محبوبترینها بود.
سنجد و ماجراهای یک خبرنگار
سال 71 و معرفی عروسکی دیگر که در بین عروسکهای تلویزیونی سهمی از شهرت را برای خود کنار گذاشت؛ سنجد و نامی آشنا در حوزه کارهای عروسکی یعنی نگار استخر. سنجد عروسکی با حرفه خبرنگاری بود، او در هر برنامه با موضوعات و حالوهوای مختلف به گفتوگو با کودکان و گاهی بزرگترها مینشست، شکل ظاهری این عروسک و نوع گویش او نیز طوری بود که توانست به یک شخصیت عروسکی بهیادماندنی تبدیل شود. «برمیگردم حتما» تکیهکلام بچههای آن دوران بود که مشتاق تماشای این مجموعه بودند. مجموعهای که در دهههای بعدی هم ساخته شد و این اواخر هم حتی روی آنتن رفت اما نتوانست آنقدر که در آن دوران جذاب بود، دوست داشتنی باشد.
«قصههای تابهتا» و ورد جادوییاش
مجموعه تلویزیونی «قصههای تابهتا» یا همان زیزیگولو که بینندگان آن با نام دومی آشناترند. این مجموعه در سال 73 به کارگردانی مرضیه برومند در 30 قسمت ساخته شد. برومند که دیگر رگ خواب بچهها را فهمیده بود و میدانست دقیقا چه چیزی میتواند در حوزه کارهای عروسکی گل کند به زیزیگولو رسید. قرار گرفتن زیزیگولو در کنار بازیگران مرد و زن که برخی مانند مریم سعادت تجربه کارهای عروسکی را هم داشتند بهنوعی ساختاری نوین را وارد برنامهسازی عروسکی کرد. امیرحسین صدیق و لیلی رشیدی با حضور در این سریال خود را عرصه بازیگری معرفی کردند. ماجراهای متنوع و آمیخته با طنز و البته بازیهای روان و باورپذیر به برگ درخشانی دیگر در کارنامه کاری برومند تبدیل شد. روزهای پخش زیزیگولو و سراپا چشم و گوش شدن کودکان مصداقی بر این گفته است، ساخت وسایل و لوازم بازی در قالب شکل و شمایل این عروسک نشان از دیده شدن و محبوبیت او داشت، بهطوری که هنگام گذر از کوچه و خیابان و توقف در مقابل مغازهها، حداقل چشممان به یکی از این اشیاء میافتاد.
«چرا»، عروسک شیرین «رنگین کمان»
برنامه «رنگین کمان» کاری از گروه کودک و نوجوان شبکه پنج سیما بود که در سال 81 عروسکی بهنام «چرا» را معرفی کرد. آزاده مویدیفرد، گوینده این عروسک بود. شخصیت چرا خیلیزود توانست جایگاه ویژهای برای خود در بین مخاطبانش پیدا کند. نکته مهم درخصوص این شخصیت عروسکی استفاده از موسیقی و شعرهای متنوعی بود که ارتباط گرفتن با او را تسهیل میکرد. یکی از ترانههای چرا، لالایی معروف او بود که هنوز هم بعد گذشت چندین سال از انتشار آن بهیاد مانده است. چرا عروسک دوستداشتنی با گویشی منحصر به خود که باز هم با اجرایی شدن فکرهایی خلاق بهمنصه ظهور رسیده بود.
«پنگول»، جایگزین «چرا»
عروسک «چرا» تا سال 84 در «رنگین کمان» حضور داشت و طرفدارانش را با خود همراه میکرد اما در همین سال عروسکی دیگر در قالب همین برنامه قد علم کرد؛ صداپیشه پنگول هومن حاجی عبداللهی و گردانندهاش مرضیه محبوب بود. پنگول گربهای بود که با قرار گرفتن کنار بچهها در استودیو و همکلام شدن با مجریان برنامه به ایجاد اوقاتی خوش برای بچههای حاضر در استودیو و بینندگان تلویزیون میپرداخت. اشتباه و خطا از جانب این عروسک و گوشزد کردن خطاها و اشتباهاتش، ازجمله ویژگیهای این کاراکتر عروسکی برای بالا رفتن بار آموزشیاش بود. پنگول هم بهنوعی توانست خود را در کنار عروسکهای محبوب جای دهد اما شاید بهاندازه آنها در اذهان حک نشده باشد و چندان مورد اقبال همه بچهها قرار نگرفت.
اشاره اجمالی به این چند کار عروسکی و کاراکترهای ماندگار آنها ما را به یاد چند عروسک دیگر میاندازد که در این متن از برخی نام میبریم، برنامه «شهر بستنیها» و دو کاراکتر عروسکی (که جزو تنپوشها بهحساب میآیند) مهم آن که در زمان خود دارای مخاطب بودند اما هیچگاه بهمحبوبیت عروسکهایی که از آنها نام بردیم نرسیدند. «قورباغه سبز» هم ازجمله کارهایی بود که در دهه 60 زندهیاد علیرضا توپچیان در آن، ماجراهای جالبی را بهتصویر کشید، این مجموعه در زمان پخش خود با وجود عمر کوتاهش به محبوبیت بالایی دست یافت. «منگوله گوش میرزا» و دیدن او در برههای نهچندان طولانی در قاب تلویزیون، نام بردن از این اسامی ممکن است ذهن مخاطب آن زمان خود را بدون تامل به همان روزها ببرد اما بنا به دلایل گوناگون ازجمله ساخت مقطعی آنها اجازه ماندگاری را هرگز به آنها نداد.
جنابخان، محبوبترین کاراکتر عروسکی یک سال گذشته/ لبو فروش بنفش و دوستداشتنی
اما همه اینها را گفتیم تا برسیم به نام پرسروصدایی که این روزها حسابی حاشیهساز شده و مردم نگران جایگاهش هستند یعنی «جنابخان»! سعید سالارزهی، سازنده عروسک دوستداشتنی جنابخان است. گوینده توانمند این عروسک لبو فروش از خطه جنوب با لهجه شیرین آبادانی، محمد بحرانی بود. اولینبار جنابخان در برنامه «کوچه مروارید» دیده شد که بعد از مدتی به «خندوانه» آمد. این کاراکتر نهتنها با ارائه خصوصیات مردم جنوب کشور بلکه بعد از مدتی با اشاره به فرهنگها و خصلتهای اقوام و شهرهای مختلف بیش از پیش به محبوبیتی چشمگیر دست یافت. شاید بتوان در طول زمان از رسیدن جنابخان به یک پختگی سخن گفت، پختگیای که بهاصطلاح برنامهسازان کمکم باعث شد تا این شخصیت درآید، ویژگیهایی که موجب شد جنابخان عضو دوستداشتنی برنامه «خندوانه» باشد بسیارند که به برخی از آنها اشاره میکنیم. یکی، تعامل او با مهمانان و شوخیهای بهجای او با آنها بود. شوخیهایی از جنس نزاکت که لاجرم خنده را بر لب همگان مینشاند. مورد بعدی ردوبدل شدن دیالوگهای جذاب و گاهی کلکل بین او و رامبد جوان، رفتارهای گاه کودک و والدی که بین این دو برقرار میشد و برای مخاطب جالب بود؛ ماجرای عاشقانه جنابخان و احلام معشوقهاش که با ظرافتهای درست، لبخند را برای بیننده بهارمغان میآورد؛ از همه این موارد بگذریم خواندن ترانههای مختلف با گویشهای محلی و درواقع موسیقیهای فولکلور که بهتناسب حضور هر مهمان اجرا میشد از نقاط قوت این شخصیت بود، از حق نگذریم که کار حرفهای محمد بحرانی در ایجاد این ویژگیها و جذابیتها سهم بسزایی داشت.
جدا از مباحثی که به آنها اشاره کردیم بحث وجود یک کاراکتر ولو عروسکی در برنامه و نقش آن در پیشرفت و جذب مخاطب را نباید فراموش کرد. تمام برنامهها و کارهای عروسکیای که از آنها یاد کردیم با وجود شخصیتهای عروسکی خود به نقطه کنونیشان دست یافتهاند بنابراین فقط مختص به دوران کودکی یا قشر خاصی نیستند؛ با این وجود حذف این کاراکترها ضربهای عمیق به بدنه کار وارد کرده و ممکن است تا از همپاشی شاکله اصلی برنامه نیز پیش برود. حتی اگر این اتفاق هم نیفتد تغییر ذائقه و عادت مخاطب ریسک بالایی برای برنامهساز و عوامل تلقی میشوند؛ چرا که عروسکی مانند جنابخان با عناصر مختص به خودش توانست جذابیتهای یک برنامه را چندین برابر کند، حال بدون ورود به بحث کشمکشهای بهوجود آمده و کوچ جنابخان از «خندوانه»، باید دید که آیا گزینه مناسبی برای جایگزینی این عروسک محبوب وجود دارد و آیا عروسک یا شخصیت دیگری بهجایگاه جنابخان دست پیدا میکند؟ یا نه! برنامهریزان این برنامه با افزودن بخشهای دیگری سعی در پرکردن جای خالی او دارند، جای خالی عروسک بنفش دلنازک طناز که بینندگان شبکه «نسیم» همیشه او را بهیاد خواهند داشت؛ اما مهمترین سوال اینکه آیا «خندوانه» از نبود «جنابخان» ضربه میخورد؟ موضوعی که زمان آن را مشخص میکند و باید منتظر ماند.
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.
کلاه قرمزی.
جیگر.
گابی.
با تشکر.
پرسپولیس.