به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، بسیاری از اتفاقات ریز و درشت سال های اخیر پتانسیل تبدیل شدن به فیلم سینمایی دارند؛ از فاجعه پلاسکو تا ماجراهای کودک ربایی. حادثههای مهم را بازخوانی کرده ایم و پیشنهاد داده ایم هر کدام را چه کسی می تواند بنویسد، کی کارگردانی و بازی کند، که بخش دوم این پرونده را امروز میخوانید:
کویر مرنجاب
شرح حادثه: غروب 13 شهریور سال 93 چند جوان قصد کویرگردی داشتند اما برخی منصرف شدند و در نهایت چهار دوست به نام های مازیار حنیفی، رامین بخشی، دانیال اسدی و سامان حیدرزاده تصمیم شان را عملی کردند. سامان و دانیال معجزه آسا نجات یافتند و دو نفر دیگر جان خود را از دست دادند. آنها چند وقت پیش در «ماه عسل» روایتی تکان دهنده از روز جهنمی شان تعریف کردند: «ساعت یک و نیم شب به تابلوی راهنما رسیدیم اما فلش برعکس شده بود. ساعت 11 صبح جمعه آب و مواد غذایی تمام شد.»
روایت سینماییابعاد دراماتیک: کویرگردی بدون راهنما زیاد اتفاق می افتد و معمولا نتایج ناخوشایندی به همراه دارد. اتفاقی که برای این چهار دوست در کویر مرنجاب رخ داد، آنقدر سینمایی است که آدم فک رمی کند قصه ای می شنود. این حادثه همه چیز دارد: شروع (تصمیم)، تعلیق، نقطه عطف و پایان. بیایید نقاط عطفش را مرور کنیم: انصراف چند دوست، برعکس شدن تابلوی راهنما، گم شدن، تمام شدن آذوقه، دیدن دود لودر، کمک خواستن، غش کردن، مرگ، نجات، عذاب وجدان و ... یاد فیلم های هالیوودی نمی افتید؟ کافی است یک نفر این حادثه را تبدیل به درام سینمایی کند.
نسبت حادثه و کارگردان: پرویز شهبازی خیلی خوب خلق و خو و علاقه مندی جوان ها را می شناسد. او می تواند با دغدغه آنها همراه شود و روایتی باورپذیر بر روی پرده سینما به ما نشان دهد. «نفس عمیق» اوج این اتفاق است و رگه های دیگر آن در «عیار 14»، «دربند» و «مالاریا» هویدا است. ضمن آن که برای روایت داستان می تواند فضایی مهیج و پر از تعلیق ایجاد کند.
فیلمنامه نویس: اصولا پرویز شهبازی خودش فیلمنامه کارهایش را می نویسد و با توجه به سوژه ای چون کویر مرنجاب، خودش بهترین گزینه برای تبدیل این اتفاق به درام سینمایی است.
قهرمان: محسن کیایی،
مهرداد صدیقیان،
امیر جدیدی،
ساعد سهیلی. این بازیگرها مختصات ایفای نقش چهار دوستی که به دل کویر زدند را دارند. انتخاب بازیگر برای این چهار نفر چندان سخت نیست و می توان به
نوید محمدزاده و عباس غزالی هم فکر کرد.
کارگردان جایگزین: مانی حقیقی خیلی خوب تعلیق ایجاد می کند و فیلم هایش ضرباهنگ دارند.
دره ارواح
شرح حادثه: این هم اتفاقی تازه است که احتمالا داستانش را شنیده اید. گول خرسون که به دره ارواح نیز معروف است در 25 کیلومتری شمال دزفول قرار دارد. در تابستان و فصل خرماپزان خوزستان که همه به فکر فرار از گرما هستند، این نقطه با داشتن آبی زلال و بسیار سرد، مردم خوزستان را از جای جای استان به ویژه اهواز به سمت خود می کشاند. در ماجرای اخیر از گروه 19 نفره 13 نفر در همان لحظه اول توسط مردم نجات یافتند و دو نفر از گردشگران غرق و چهار نفر هم ناپدید شدند. در بین چهار نفر، یک نفر نجات یافت.
روایت سینمایی ابعاد دراماتیک: اصولا حوادثی که یک سر آن طبیعت قرار دارد، از بار دراماتیک بالایی برخوردار هستند. انسان و حوادث طبیعی با هم دست و پنجه نرم می کنند و یک نفر پیروز می شود. در ماجرای دره ارواح مثل خیلی از اتفاقات و حوادث، نقطه شروع، اوج، تعلیق و پایان وجود دارد. شروع آن شیرین و پر از شعف است اما طبیعت خشم خود را نشان می دهد و جدال آغاز می شود. عده ای نجات می یابند و سرنوشت برخی به مرگ گره می خورد. جنگ برای تسلیم نشدن در برابر طبیعت پر است از هیجان و بهانه ای برای بند آوردن نفس تماشاچی.
نسبت حادثه و کارگردان: هومن سیدی از جمله کارگردان هایی است که جنس دغدغه و خواسته جوان های امروز را می شناسد. در فیلم های «
آفریقا» و «
سیزده» نشان داده به راحتی می تواند با جوان ها همراه شود. در عین حال از نظری تکنیکال بلد است قصه هایش را جذاب تعریف کند و شخصیت هایی همراهی برانگیز روی پرده سینما بیاورد. دو فیلمی که اشاره شد تلخی و ملاحت را با هم دارند.
فیلمنامه نویس: گزینه اول برای نوشتن فیلمنامه خود هومن سیدی است. همان طور که پیش تر این کار را کرده و در فیلم هایش جواب گرفته. فرهاد توحیدی هم می تواند گزینه خوبی باشد که در این صورت روایت حادثه تغییر می کند و کلاسیک تر می شود.
قهرمان: بهرام رادان گزینه مناسب لیدر گروه است. مهرداد صدیقیان،
سحر دولتشاهی،
طناز طباطبایی و
هانیه توسلی هم برای تیم همراه مناسب هستند.
کارگردان جایگزین: فریدون جیرانی
حادثه هیمالیا
شرح حادثه: در سال 1392 سه کوهنورد کشورمان (آیدین بزرگی، پویا کیوان و مجتبی جراحی) موفق به گشایش مسیر جدیدی در هیمالیا شدند اما در بازگشت مسیر را گم کردند. سایت تخصصی BMC این طور نوشته: آنها از یک پله سنگی سست و ناپایدار به ارتفاع 30 متر و شیب یخی 75 درجه صعود و در این صعود 1600 متر طناب ثابت نصب کردند. برای رسیدن به قله مجبور به شب مانی در ارتفاع بالای 7000 شدند. کوهنوردان ایرانی در سه ارتفاع 7350، 7450 و نزدیک 8000 شب را به روز رساندند.
روایت سینمایی ابعاد دراماتیک: سرگذشت سه کوهنورد ایرانی از دو جنبه مهم است؛ تلاش آنها برای یافتن مسیر جدید و اتفاقی که برای شان رخ داد. «مسیر ایران» نام مسیر جدیدی در رخ جنوب غربی به قله 8051 متری برودپیک است که آنها موفق به گشایش آن شدند. این اتفاق مهم است و می تواند سوژه شود. پس از آن گم می شوند و تلاش برای یافتن آنها آغاز می شود. خب این بخش هم ظرفیت فراوان برای یک اثر سینمایی دارد. احتمالا می دانید که از زمان گم شدن آنها (19 خرداد) تا بسته شدن پرونده (چهار مرداد) چه اتفاقاتی رخ داده. روزشمار حادثه آکنده از متریال دراماتیک است.
نسبت حادثه و کارگردان: شهرام مکری کارگردان جوان و باهوشی است. او در «
ماهی و گربه» دست به ساختارشکنی زد و با فرمی نو یک داستان آشنا را روایت کرد. مکری اما موفق شد قصه ای نفسگیر بسازد و بیننده را روی صندلی میخکوب کند. اتفاقا داستان «ماهی و گربه» از یک اتفاق واقعی وام گرفته بود. منتها در ماجرای گم شدن کوهنوردان کشورمان متریال بیشتری در اختیار مکری است.
فیلمنامه نویس: خود شهرام مکری گزینه مناسبی برای نگارش فیلمنامه است.
قهرمان: محمدرضا گلزار،
پارسا پیروزفر و
امیر جدیدی به دلیل استایل ورزشی و چهره های جذاب شان می توانند از پس این فیلم سخت بربیایند.
کارگردان جایگزین: ظاهرا
بهرام توکلی نسبتی با فیلم های حادثه ای ندارد اما او کارگردان توانمند و با انگیزه ای است و می تواند فیلمی مهیج از حادثه هیمالیا بسازد.
گورخواب ها
شرح حادثه: هفت دی ماه سال 95، روزنامه شهروند گزارشی از 50 زن، مرد و کودک منتشر کرد که در شرایط عجیبی زندگی می کنند. آنها شب را در گورهای از پیش ساخته شده نصیرآباد به صبح می رسانند: «درون گورستان، 300 گور از پیش آماده شده وجود دارد که 50 کارتن خواب دست کم 20 گور را اشغال کرده اند. در هر گور یک نفر و گاهی هم سه تا چهار نفر زندگی می کنند. خیلی که هوا سرد می شود، دنبال چوب می گردند برای درست کردن آتش و گرم شدن در گورهایی که برای اینها سرپناه.»
روایت سینمایی ابعاد دراماتیک: قصه کارتن خواب ها عمدتا در حاشیه فیلم ها روایت شده در حالی که اگر بخشی از سینما را تلاش برای نجات عده ای از انسان ها بدانیم، بارها باید محور فیلم ها می شدند. انتشار گزارش شرایط وخیم گورخواب ها مثل بمب صدا کرد و این مسئله را یادآور شد که چرا سینما به این سوژه نزدیک نشده. به سطرهای بالا رجوع کنید؛ توصیف شرایط گورخواب ها بُعد دراماتیک دارد و فقط یک قصه برای روایت سینمایی آن نیاز است.
نسبت حادثه و کارگردان: سعید روستایی در فیلم «ابد و یک روز» نشان داد، خیلی خوب از اتفاقات زیر پوست شهر و پلشتی های موجود آگاه است. نشان داد بلد است فیلمی بسازد که در عین تلخی و گزندگی مورد توجه خاص و عام قرار گیرد. او می تواند شخصیت هایی خلق کند که سال ها در ذهن بمانند و آدرس شوند.
فیلمنامه نویس: خود سعید روستایی برای نگارش فیلمنامه گورخواب ها بهترین گزینه است. همان طور که فیلمنامه «
ابد و یک روز» اوج و فرود به اندازه کافی دارد. به عبارت دیگر فیلمنامه همتراز با کارگردانی فیلم است و تکلیف شخصیت ها روی کاغذ مشخص شده.
قهرمان: نوید محمدزاده و
رضا عطاران. بستگی دارد کارگردان قهرمانش را جوان بگیرد یا میانسال. هر دو بلدند شخصیت های مفلوک را جذاب بازی کنند. این را محمدزاده در «ابد و یک روز» ثابت کرده و عطاران در «
دراکولا» و سریال هایش.
کارگردان جایگزین: رخشان بنی اعتماد فیلم اجتماعی تلخ اما تاثیرگذار کم نساخته. او هم پیشنهاد مناسبی برای ساخت سینمایی گورخواب ها است که در این صورت فیلمنامه اش را فرید مصطفوی می نویسد.
موضوع اول رو خیلی دوست داشتم به نظرم خیلی جذاب و پر فروش میشه
آدم که از تصور تماشاشم لذت میبره....
کویر مرنجاب به نظرم عالی میشه ..یه مستندی هس به نام من میخواهم زنده بمانم با خوندن این مطلب اون اومد به ذهنم....