به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران،این روزها فیلم سینمایی «آن سوی ابرها» با موضوع زندگی و مشکلات یک خواهر و برادر به کارگردانی مجید مجیدی روی پرده است. سینمای ایران تاکنون ماجرای عشق و روابط بین زن و مرد یا دختر و پسر را در بسیاری از ابعاد به وفور در بطن آثار خود دیده است، اما پرداختن به موضوع خانواده خیلی کمتر مورد توجه سینماگران و کارگردانان بوده است. در همین اندک تعداد هم بیشترین سوژه های خانوادگی در فیلم ها به روابط کل خانواده با هم یا رابطه پدر و فرزندی و یا مادر و فرزندی خلاصه می شود اما یکی از مهم ترین عشق های جهان و یکی از بهترین رابطه ها، عشق و رابطه خواهر و برادری است که واقعا در سینمای ایران مورد بی مهری قرار گرفته است و سینما گران و نویسندگان می توانند با بنا کردن داستان خود بر پایه زندگی یک خواهر و برادر یا چند خواهر و برادر درام ها و قصه های جانداری را خلق کنند. در ادامه این پرونده نگاهی داشته ایم به معدود فیلم های ایرانی که مشکلات زندگی و روابط بین خواهر و برادر را دستمایه درام خود قرار دادند یا خواهر و برادر قصه نقش مهمی در پیشبرد داستان داشته اند.
ایفا کننده نقش خواهر و برادر: باران کوثری و پوریا پورسرخ
داستان چه بود؟
بر اثر اتفاقاتی که در ابتدای فیلم و بر اثر یک بمب گذاری می افتد، سمیره (باران کوثری) یک پای خود را از دست میدهد و برادرش رضا مجبور می شود به هنگام محاصره شهر برای اینکه خواهرش از خطرات و دست درازی دشمن در امان باشد، او را در باغچه ی خانه دفن و استتار کند و به او قول میدهد که به همراه دوستانش برمی گردد تا خواهرش را نجات دهد. از دیگر سو ، یکی از فرماندهان صدامیان اشغالگر خرمشهر به نام فواد (با بازی خیره کننده حامد بهداد) ، فردی است که پیش از آن در خرمشهر همکار سمیره بوده و از وی خواستگاری کرده بوده است. او هنگامی که متوجه می گردد خانه عشق سابقش هنوز خالی نشده، حساسیتش برانگیخته می شود که شاید سمیره هنوز آنجاست. رضا برای نجات خواهرش می رود و فواد برای بدست آوردن کسی که هنوز دوستش دارد. فواد زودتر می رسد و سمیره را پیدا میکند و اصرار دارد که او را از چنگ برادرش دربیاورد. همین مسئله سبب تعقیب و گریزی جذاب در نیمه دوم فیلم میشود و رزمندگان با دستان خالی در مسیر کمک به رضا، جان خود را یکی پس از دیگری از دست می دهند. در انتهای داستان هم رضا جانش را برای خواهرش از دست میدهد و سمیره با تفنگی که به دستش داده اند، افسر عراقی را میکشد. باران کوثری و پوریا پورسرخ بی شک در این فیلم یکی از بهترین خواهر و برادرهای تاریخ سینمای ایران را به تصویر کشیدهاند.
چرا دیدنی از آب در آمد؟
روز سوم یکی از درخشان ترین آثار تاریخ سینمای دفاع مقدس و محصول سال ۱۳۸۵ است. در «روز سوم» مسئله مام میهن و ناموس وطن به خوبی معنا می شود، آنچه تاکنون به شکل شعار و تئوری مطرح می شد، اینکه چرا دفاع از سرزمین تا این حد اهمیت دارد که برای آن بایستی از جان و مال و آبرو گذشت شاید تاکنون بدین صورت و در حال و هوایی ملموس مطرح نگردیده بود. مخفی شدن سمیره (به عنوان ناموس خانواده رضا) درون خاک خانه شان ، به دفاع از آن خاک معنا و مفهوم عمیق تری می بخشد که همانا دفاع از ناموس تعبیر می گردد. و این محور و درونمایه اصلی فیلم "روز سوم" قرار داده می شود که در سرتاسر ماجراهای مختلف آن جاری است. همه یاران رضا برای رساندن سمیره به بخش اشغال نشده خرمشهر، تا آخرین نفس و قطره خون می جنگند و همگی به جز یک نفر شهید می شوند تا سرانجام برانکارد سمیره بر روی رود کارون قرار بگیرد تا مفهوم دفاع از شرافت و ناموس وطن ، همچون رود در سراسر این میهن جاری گردد. از طرفی قصه پرتعلیق، بازیهای درخشان بازیگران اصلی و فرعی و کارگردانی بی نقص باعث شد که «روز سوم» یکی از ماندگارترین آثار ژانر دفاع مقدس لقب بگیرد.
یکی از نکات دیگری که این اثر ر ا باورپذیر کرده، پرداخت خوب شخصیت فواد به عنوان ضدقهرمان است که حامد بهداد انصافا آن را به درخشان ترین شکل ممکن ایفا کرده است. به عبارتی لطیفی همچنان که که علاقه رضا به خواهرش را خارج از وصف نشان می دهد ، اما عشق فواد به سمیره را هم فراتر از ضوابط دوستی و دشمنی و مرزبندی های سیاسی تصویر می نماید ، عشقی که در ۳ صحنه کلیدی فیلم ، موجب نجات سمیره می شود ؛ ابتدا در صحنه ای که یک سرباز بعثی قصد تعرض به سمیره را دارد ، فواد وی را از پشت هدف گلوله قرار می دهد. بار دوم وقتی در محاصره رضا و یارانش ، سمیره را به گروگان گرفته تا جانش را به درببرد اما حتی به قیمت کشته شدنش هم که شده ، گروگانش را آزاد می کند و بار سوم هنگامی است که به تنهایی با سمیره بردوش تنها بازمانده گروه رضا مواجه می شود ، درحالی که اسلحه ای در دست دارد اما تسلیم عشقش می شود و بدون کوچکترین حرکتی خود را دربرابر گلوله های سلاح سمیره قرار می دهد.
ایفا کننده نقش خواهر: پردیس احمدیه
داستان چه بود؟
ابتدای فیلم همه چیز تقریبا خوب است. پدری عاشق دخترش است و البته اختلافی بین زن و شوهر به خاطر اعتیاد مرد ایجاد شده است. بر اثر یک اتفاق پدر می میرد و مدتی بعد مادر ناپدید می شود. نقش اصلی فیلم که یک دختر ۱۶ ساله است تنها می ماند و تنها امیدش در زندگی بودن در کنار برادر و خواهر کوچکترش است. در نیمه دوم فیلم دخترک برای رسیدن به خواهر و برادرش تمام تلاشش را میکند.
چرا دیدنی از آب درآمد؟
فیلم «لاک قرمز» فیلم تلخی است و این تلخی از ابتدا تا انتهای فیلم رفته رفته بیشتر می شود، اما عشقی که بین خواهر و برادرهای قصه وجود دارد و امید دخترک برای برگرداندن آنها، مخاطب را به تماشای فیلم تا انتها امیدوار می کند. علاوه بر این بازی فوق العاده پردیس احمدیه و کارگردانی خوب این اثر را تماشایی کرده است.
غیرمجاز (حسن یکتاپناه)
ایفا کننده نقش خواهر و برادر: میلاد کی مرام و نگار جوکار
داستان چه بود؟
داستان «غیرمجاز» مربوط به یک خواهر و برادر نیست، اما از جایی به بعد رابطه خواهر و برادر فیلم بیشتر به چشم می آید و در نهایت هم قصه با مرگ خواهر به پایان می رسد. رابطه ی بین خواهر و برادر در این فیلم شبیه بسیاری از فیلم های ایرانی یک رابطه پر از دعوا و خشونت است. پسر خانواده (با بازی میلاد کی مرام) مدام خواهرش (جوکار) را مورد بازخواست و بازجویی قرار می دهد، مدام به او شک دارد و بیش از اندازه از او مراقبت می کند. همه این ها سبب می شود که خواهرش دور از چشم او در مهمانی حاضر شود و کارهایی که نمی خواهد برادرش بداند را انجام دهد. البته در برخی از سکانس ها عشق و محبت برادر به خواهر دیده می شود، اما میزان زیادی از زمان فیلم به درگیری این دو می گذرد.
چرا دیدنی نیست؟
فیلم «غیر مجاز» شاید دغدغه هایی اجتماعی داشته است و قرار بوده تا به عنوان فیلمی در ژانر اجتماعی نمایش داده شود اما فیلمنامه در همان ابتدا ممکن است مخاطب را دچار سردرگمی کند. مخاطب تا بیست دقیقه ی اول فیلم متوجه نمی شود که چه می گوید و برای چه می گوید. احتمال دارد که دلیل این اتفاق منسجم نبودن «داستان» در فیلم باشد.
داستان «غیر مجاز» در بعضی پلان ها چنان چند پاره می شود که ما رابه این فکر می اندازد که فیلم حتی در تدوین هم دارای اشکلاتی است و یا این که اگر کارگردان خواسته که پلان ها اینچنین نمایش داده شوند، مخاطب منظور او را متوجه نمی شود. اگر در نظر بگیریم که «غیر مجاز» فیلمی اجتماعی با پیامی مشخص برای دختران جوان است، بازهم احتمالا به نظرمان می رسد که برای پیام دادن نیز باید کمی عمیق تر به مسائل مطرح شده و خصوصا شخصیت ها پرداخته می شده است.
نکته ی دیگر بازی های متوسط بازیگران در این فیلم است که از همه بیشتر بازی «میلاد کی مرام» گفتنی است. میلاد کی مرام انگار همان شخصیت فیلم های «مستانه» و «ملی و راه های نرفته اش» را در این فیلم ادامه می دهد.
ایفاکننده نقش خواهر و برادر: پیمان معادی، پریناز ایزدیار، نوید محمدزاده، شبنم مقدمی، ریما رامین فر و مهدی قربانی
داستان چه بود؟
شاید اگر بگوییم یکی از بهترین فیلمهای چند سال اخیر داستان مشخص قابل تعریفی ندارد، تعجب کنید. اما در واقع این چنین است و «ابد و یک روز» داستان رویارویی چند خواهر و برادر و مادرشان با مشکلات است.
چرا دیدنی از آب درآمد؟
ابد و یک روز به دور از شعار زدگی و غلو در فرم و محتوا و پیچیدگی های خاصی که این روزها در بعضی از فیلم اولی ها دیده می شود، فقط می خواهد حریم یک خانواده و اتفاقاتی که در حول و محور این خانواده می افتد را به ما نشان بدهد. مشخص نیست بحث اصلی ابدویک روز ازدواج سمیه(پریناز ایزدیار) با یک افغانی است یا اعتیاد محسن(نویدمحمدزاده) و تاثیر آن بعنوان برادر سمیه و نقش آن در استرس ها و آشفتگی های خانواده. سعید روستایی کوشیده است سیاه نمایی های این آدم های فرودست جامعه را که از هر نظر بدبخت هستند را به وضوح به ما نشان بدهد اما هوشیاری روستایی در بوجود اوردن لحظات شاد( سکانس رقصیدن پیمان معادی و نوید محمدزاده ) و همینطور دیالوگ هایی که می تواند از مخاطب خنده بگیرد باعث شده است، این فیلم از لحظات غم اگیز و دلمرده بدون هیچ آسیبی به اصل درام فاصله بگیرد و مخاطب را دوباره وارد همان دنیای سیاه آدم ها بکند.
در فیلم رابطه سه برادر با سمیه بهتر از سایر روابط درآمده است. مرتضی برادر بزرگتری که هدفش رهایی از این زندگی فلاکت بار است و می خواهد خواهرش رابه یک افغانی ولو در قبال دریافت پولی بدهد شاید ضدقهرمان ترین شخصیت این فیلم باشد. محسن( با بازی بینظیر نوید محمدزاده) با وجود اینکه فردی معتاد و هنجارشکن است، اما بیشتر از هرکس دیگری در خانه عاشق خواهرش سمیه است. سکانس های التماسش برای نرفتن سمیه و همچنین فریاد زدن اسم خواهرش زمانی که نرده ها را گرفته از تاثیرگذارترین سکانس های سینمای بعد از انقلاب است.
اما نوید، پسربچه کوچک فیلم(مهدی قربانی) در کنار برادر معتادش، تنها کسی است که ضرورت حضور خواهر را در آن خانه درک می کند. رابطه پسر کوچک با خواهرش در معدود مواردی خوب است. اما باز عمق لازم را ندارد. تنها می بینیم که او پسر را تشویق کرده برای درس خواندنش و به او می گوید کمتر فوتبال بازی کند و برود دنبال درسش. اما حس پسر نسبت به خواهرش به شکل ملموسی درآمده. در نتیجه هنگامی که در پایان خواهر سوار بر ماشین، لحظه ای برادر کوچکش را در پیاده رو می بیند، حس خواهر را می توانیم درک کنیم. و در نهایت بازگشتی که در پایان رخ می دهد. و چه از نظر موقعیت دراماتیک و چه از نظر موقعیت اجرایی به شدت درست و درجه یک است.
ایفاکننده نقش خواهر و برادر: بهاره صدیقی ومیرفرخ هاشمیان
داستان چه بود؟
برای «علی» و خواهرش «زهرا» مشکلی وجود دارد؛ آنها هر دو از یک کفش استفاده میکنند و ترتیبی فراهم آوردهاند که کسی متوجه این امر نشود. اما به تدریج کفش خراب و شرایط برای آنها سختتر میشود. در نتیجه «علی» و «زهرا» تصمیم میگیرند بدون اطلاع پدر و مادر، خود به تنهایی این مشکل را حل کنند؛ چون به خوبی اطلاع دارند که پدر علیرغم تلاش بیوقفهاش، امکان تهیهی کفش دیگری برای آنها ندارد. تا اینکه از طرف مدرسه اعلام می کنند یک مسابقهی دو برگزار خواهد شد که جایزهی سوم آن یک کفش است. «علی» برای اینکه برنده کفش شود و آن را به زهرا هدیه بدهد در آن شرکت میکند. در شرایط مسابقه علی فقط و فقط به خواهرش و اینکه بتواند او را خوشحال کند فکر می کیند و با وجود نداشتن کفشی در حد مسابقه دو، همه توانش را به کار می بندد.
اوج داستان زمانی است که علی یک سره در برابر تمام موانع پیشرویش، می دود و می دود تا سرانجام نیم جان به خط پایانی مسابقه می رسند. در حالی که از فرط خستگی به زمین افتاده است، ناگهان خود را برنده جایزه اول مسابقه می یابد. استاد ورزش که با برنده شدن علی سخت حیرت زده و خوشحال به نظر می رسد، به چشمان علی خیره می شود، مفتخرانه به چشمان علی نگاه می کند؛ اما او به راستی نمی داند اشک های علی اشک خوشی است یا حسرت بدست آوردن مقام سوم مسابقه. بخصوص وقتی عکاسان با گرفتن عکس از علی برنده اول مسابقه تقدیر می کنند، او فقط جلو پایش را نگاه می کند و چشمانش در میان امید و نا امیدی اشک می ریزد. چه کسی می داند تمام آرزوی علی در شرکت مسابقه رسیدن به مقام سوم و بدست آوردن یک عدد کفش بوده است تا آن را به زهرا خواهرش هدیه بدهد؛ اما نا خود آگاه به مقام اول می رسد و کفش را از دست می دهد. این صحنه از داستان، هر چند به چشمان هر بیننده ای اشک می ریزاند در حالیکه همه از اول شدن او خوشحال هستند و به او تبریک می گویند، علی اما فقط به این فکر می کند که حالا کفشی ندارد که بتواند آن را به خواهرش هدیه دهد. اما این پایان فیلم نیست و در ادامه علی غمگین از دریافت جایزهی اول، با چهرهی شادمان «زهرا» روبرو میشود که توسط پدر صاحب یک کفش شده است.
چرا دیدنی از آب درآمد؟
«بچه های آسمان» را به جرئت می توان یکی از عاشقانه ترین فیلم های سینمای ایران نامید. عشق وصف ناشدنی بین خواهر و برادر که حاضر هستند هرکاری کنند تا دیگری کمی خوشحال شود. مجید مجیدی با این فیلم توانست جایزه های بسیاری را ببرد و نام خود را بیش از پیش در تاریخ سینما ماندگار کند. قصه ساده و در عین حال جذاب که از فیلمنامه ای دقیق و پر جزئیات حاصل شده است، در کنار کارگردانی عالی، بازی های یکدست، همه و همه دست به دست هم دادند تا عاشقانه ای کودکانه در سینما رقم بخورد.
«بچه های آسمان»در جمع ۲۵۰ فیلم برتر جهان قرار گرفت. این فهرست در سایت معتبر imdbمنتشر شده است و این دومین فیلم ایرانی بعد از«جدایی نادر از سیمین» است که در این فهرست قرار می گیرد.
آن سوی ابرها( مجید مجیدی)
ایفا کننده نقش خوهر و برادر: تانیشتا کاترجی و ایشان خطار
«آن سوی ابرها» جدیدترین ساخته کارگردان «بچههای آسمان» است که رگههایی از فیلم «باران» او را در خود دارد. اولین ساخته مجید مجیدی در خارج از ایران داستان امیر (ایشان خاطر)، پسری لاابالی، است که همراه تارا (مالاویکا موهانان) خواهر بزرگتر خود، در حاشیه شهر زندگی میکند. جایی که زیر پوست اتوبانهای شیک بمبئی و در فاصله اندکی با برجهای مدرن آن، تجارت مواد مخدر، فحشا و جنایت در جریان است. جامعهای که فقرا را مجازات و در این آشفتگی، کودکان قربانیان حقیقی هستند.
امیر و تارا، هر دو، از جبر فقر و تنگدستی به سوی خلاف و فحشا کشیده شدهاند. تا این که بر اثر اتفاقی پس از سالها دوباره سر راه همدیگر قرار میگیرند. از همین نقطه است که جهانِ مبتنی بر خود نفسانی امیر و تارا شروع به تغییر میکند. آنها برای فرار از تنهایی و تجدید پیوندهای خونی، اعمالی را خارج از روال عادی زندگی خود انجام میدهند که در نهایت سرنوشتی تازه برای آنها رقم خواهد زد. این برادر و خواهر در مواجهه با موقعیت جدید خود در معرض امتحاناتی سرنوشتساز قرار گرفته و هر دوی آنها در موقعیت کمک به همنوعان خود قرار میگیرند؛ موقعیتی که برای تارا آزمون صبر و برای امیر آزمون شرافت است.
ایفاکننده نقش خواهر و برادر:زیبا کرمعلی و جواد عزتی
ماجرای «لاتاری»، در ظاهر قصه خواهر و برادری نیست، اما علت اصلی رفتن نوشین (کرمعلی) به دبی به خاطرآزادی برادرش است. حضور کوتاه شخصیت برادر با بازی درجه یک جواد عزتی در این سینمایی که توجه آنچنانی به رابطه خواهر و برادر در فیلمهایش ندارد درخشان درآمده است. وقتی در همان سکانس اولی که نیما (عزتی) امیرعلی (ساعد سهیلی) را در زندان می بیند و حال نوشین را با نگرانی می پرسد، می توان فهمید که علاقه اش به خواهر غیرقابل وصف است. علاوه بر این، فیلم دو سکانس اوج با حضور برادر نوشین دارد، نخست سکانسی که در کوچه از شدت استیصال با گریه به امیرعلی سیلی می زند و دوم سکانسی که همراه امیرعلی به دفتر پسری که خواهرش را فریب داده می رود و از شدت غیرت و عصبانیت دفتر را به هم می ریزد و همه را کتک می زند و تاکید می کند که انتقام خواهرش را خواهد گرفت. شاید یکی از دلایل اصلی که مخاطب به امیرعلی و موسی حق می دهد که انتقام نوشین را به بهترین شکل بگیرند، درخواستی است که برادرش از او دارد.
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.
این دوتا عالی بودن
ولی الان یادم نمیاد
روز سوم
ابد و یک روز
بچه های آسمان
لاتاری بودند .
این رو تو سکانس کمپ رفتن نوید محمدزاده و فریاد های پیاپی او با گوشت و پوست میشه لمس کرد