اینکه بتوان در هیاهوی انتخابات و البته همزمان با اکران فیلم «نهنگعنبر۲»، مخاطبان سینما را برای تماشای فیلمی متفاوت راهی سینما کرد کار سختی است. ولی «
برادرم خسرو» بواسطه سوژه متفاوتی که دارد و کاراکتری که شهاب حسینی آن را به نمایش گذاشته، توانست مخاطبان سختگیر این روزهای سینما را با خود درگیر کند. نخستین فیلم بلند احسان بیگلری که پیشتر تجربه همکاری با کارگردانی نظیر اصغر فرهادی را داشته، از آن دست تجربههایی است که از او آموخته که به دنبال سبک خود باشد نه اینکه فیلمسازانی همچون او را الگوی عین به عین خود قرار دهد.
بیگلری در نخستین ساخته خود تلاش کرده تا فیلمی به سبک و سیاق خود بسازد. فیلمی درباره دو برادر که یکی از آنها (
سید شهاب حسینی) به بیماری روحی و روانی دچار است و حضورش در خانه برادر بزرگ تر(ناصر هاشمی) مشکلات فراوانی را به وجود میآورد. تا جایی که برادر بزرگتر تصمیم غافلگیرکنندهای در خصوص خسرو میگیرد. فیلمنامه برادرم خسرو را احسان بیگلری به همراه پریسا هاشمپور نوشته است و شهاب حسینی به همراه
ناصر هاشمی،
هنگامه قاضیانی و
بیتا فرهی در آن ایفای نقش میکنند. با احسان بیگلری درباره علاقهاش به مسائل روانشناختی، خسرو، ناصر و انتخابهایی که به آنها نرسید گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
اینکه در نخستین اثر سینماییتان بحث بیماران روحی و روانی را پیش کشیدید از دغدغههای شخصیتان بود یا انگیزه دیگری داشتید؟ سوژهای که در سینمای ما کمتر به آن پرداخته شده است.دغدغه اصلی من سینماست. اینطور نیست که فیلم را برای این بسازم که مسائل روانشناختی را در آن مطرح کنم. اصلاً چنین انگیزهای نداشتم. اصل ماجرا این بود که باید قصه مناسبی برای فیلم اولم پیدا میکردم که شبیه فضای خودم باشد و به لحنم، تجربههای شخصیام و علاقهمندیهایم نزدیک باشد. یکی ازموضوعاتی که همیشه به آن علاقه داشتم مسائل روانشناختی است و همان نکته که شما اشاره کردید - در سینما به این موضوع کمتر پرداخته شده است- انگیزهام را بیشتر کرد. همچنین میخواستم موضوعی را برای نخستین اثر خودم انتخاب کنم که تاریخ مصرف نداشته باشد و صرفاً به مسائل روز اشاره نکند. در واقع برای جامعه کنونی باشد ولی در هر زمان قابلیت تماشا داشته باشد.
و چقدر با ما به ازای عینی چنین افرادی سر و کار داشتید؟
در مسیر زندگیام با چنین آدمهایی سر و کار داشتهام و افرادی که دچار مشکلات روانی هستند برای من و همینطور خانم هاشمپور مهم هستند. ولی هیچ گاه مشخصاً به یک بیمار روانی نپرداخته بودم.
چه شد که چنین بیماری را دستمایه اثر خود قرار دادید. بیماری که کمتر کسی با آن آشناست؛ با ما به ازای بیرونی آن برخورد داشتید یا تصمیم داشتید بیماری را معرفی کنید؟
اتفاقاً تصمیم نداشتیم نام بیماری را مطرح کنیم. اما احساس کردیم حالا که وارد این فضا میشویم اطلاعاتی هم از این بیماری به مخاطب بدهیم که فکر نکنند بیمار دو قطبی چیز عجیبی است. داستان فیلم هم بنا به اسم این بیماری رابطه دو قطبی بین دو برادر است. در واقع فضای دو قطبی جامعه ماست. هر چه جلوتر رفتم بیشتر به این بیماری دوقطبی رسیدم و اینکه این سوژه قصه را جذابتر میکند. همچنین برای اینکه از کلیشههای بیمارهای روانی در سینما فرار کنیم این بیماری کمتر شناخته را در فیلمنامه آوردیم. در آثار سینمایی از یک بیمار روانی بیشتر برای یک فضای ترسناک استفاده شده ولی ما سعی کردیم به شیوه دیگری به این بیماری بپردازیم.
درست است. تا جایی که مخاطب در سینما خودش را جای خسرو میگذاشت و حتی به خودش میگوید نکند ما هم دچار چنین بیماری باشیم.
بله. ولی ما دیگر شیشه ماشین را نمیشکنیم. این شخص دیگر به مرز بحران رسیده است.
(خنده) درست است. ولی جنونهای آنی گاهی گریبانگیر بسیاری از مردم در ظاهر عادی هم میشود.
دقیقاً. طبق آمار به دست آمده حدود 60 درصد مردم تهران به بیماریهای روحی و روانی مبتلا هستند. نه اینکه حتماً بستری شوند ولی از این بیماریها رنج میبرند. و این از معضلات جامعه کنونی ما است و متأسفانه این بحرانها و بیماریها جدی گرفته نمیشود. بیماریهای جسمی با دارو برطرف میشود ولی بیماریهای روانی صرفاً با دارو کنترل نمیشود. این نوع بیماری نیاز به مراقبت خانواده و شرایط درست و تعادل در رفتار دارد که باید با یک سری بحرانها کنار بیاید. مسأله روحی و روانی بشدت پیچیده ای دارد و این قابلیت خوبی برای کار کردن داشت. حتی سعی میکنیم این مسیر را ادامه دهیم و قصههای جذابتر و متنوعی را فکر میکنیم مناسب است را میسازیم.
قطعاً در روند نگارش فیلمنامه تحقیقات میدانی هم داشتید. در این تحقیقات مشخصاً با چنین بیمارانی روبهرو شده اید؟
در هنگام نگارش فیلمنامه به بیمارستان روزبه میرفتیم و با بیماران متعددی برخورد و رفتار آنها را بررسی میکردیم. نه اینکه ما به ازای عینی دقیق پیدا کنیم ولی این رفت و آمد و تعامل با بیمارها باعث شد که چیزی که از بیماران روحی روانی در ذهن ما میگذرد، بشکند. متوجه شدیم که این افراد جور دیگری هستند و ما تصورات خودمان را داشتیم و قطعاً این تحقیقات خیلی کمکمان کرد. ولی ذهنمان را در قصه باز گذاشتیم و قصه را با توجه به حضور این دو برادر و قصه اصلیمان ساختیم و مرحله بعد به سراغ تحقیق رفتیم. این تحقیق در ادامه به ما کمک کرد که قصه را به سمت و سویی دیگر سوق دهیم.
یعنی درام قصه برایتان ارجح بود؟
دقیقاً.
ولی انتقادهایی به فیلم شد مبنی بر اینکه این فیلم بین اثری درام و فیلم آموزشی در خصوص بیماری روحی بلاتکلیف است.
قطعاً برای ما درام فیلم مهمتر بود ولی اینکه وجه آموزشی آن غالب شده، اتفاقی است که باید منتقدان درباره آن صحبت کنند. در واقع تلاش ما این بود که کار را به بهترین شکل و با توجه به ایدههایی که در ذهنمان داشتیم پیش ببریم.
هنگام نگارش با دو شخصیت متفاوت با دو روحیه و رفتار خاص درگیر بودید، چقدر خودتان را جای شخصیتها گذاشتید و به کدام یک بیشتر حق دادید؟
بهعنوان نویسنده قطعاً درگیر قصه و شخصیتهایش میشویم. و در هر سکانس خودمان را جای آن شخصیت و در موقعیت آن قرار میدهیم. ولی با ویژگیهای شخصیتی خودم نمیتوانم جای آن کاراکتر باشم وبرایش تصمیم بگیرم. بنابراین مجبورم به جای آن فکر کنم و آن کاری را انجام دهم که این آدم با چنین ویژگیهایی و در موقعیت مورد نظر انجام میدهد. به این شیوه قصه را جلو میبرم. ولی بهعنوان فیلمساز نمیتوانم به هیچ کدام از شخصیتها حق بدهم. این کار را به عهده مخاطبان میگذارم. در این فضای دو قطبی مخاطب تصمیم میگیرد که کدام شخصیت درستتر زندگی میکند و تصمیم میگیرد. چرا که معتقدم هم ناصر و هم خسرو مشکلات خودشان را دارند و هر دو دچار مشکل روانشناختی و اخلاقی هستند. تماشاگر با توجه به تجربیاتی که پشت سر گذاشته با شخصیتها همراه میشود.
فیلم با توجه به صحبت خودتان بیشتر بر پایه درام پیش میرود. به نوعی بیشتر از اینکه بیماری، سوژه فیلم باشد، بیمهری اهمیت دارد. و پر رنگ کردن این بیمهری از طرف شما نشانگر این است که شما هم مانند اکثر مخاطبان حق را بیشتر به خسرو میدهید.
به نظر من افراد پایبند به اصول، طرفدار ناصر هستند. افراد قاعدهمند که با قاعده خاص خودشان محبت میکنند؛ رفتار میکنند و.... به نظرم چنین افرادی موافق سیستم ناصر هستند. چنین آدمهایی زیاد هم هستند. ما در کشورمان فاشیسم کم نداریم.
ولی با این اوصاف معتقدم ناصر هم درگیریهای خودش را دارد. آدمی است با وسواسهای فکری خودش که معتقد است خانواده خیلی خوب و خوشبختی دارد ولی نمیداند این رفتارها از درون به همه چیز آسیب زده است. از جهاتی به او هم میتوان حق دارد. ولی قبول دارم که در فیلم موضعگیری به سمت خسرو است.
و مخاطب برای همین است که به خسرو بیشتر حق میدهد...
امکانش است و البته به دلیل بازیگر این نقش هم است.
و عمدی هم داشتید در این انتخاب که با حضور بازیگری مثل شهاب حسینی مخاطب را به این شخصیت سوق دهید و به نوعی قهرمان پروری کنید؟
یک مقدار. از ابتدا هم شهاب حسینی را برای این نقش در نظر گرفته بودم. البته در مقابل برای نقش ناصر هم انتخاب دیگری داشتم. بازیگری که به لحاظ چهره شبیه شهاب باشد ولی این اتفاق نیفتاد و از آنجایی که هر بازیگر رنگ خودش را دارد آقای هاشمی هم با حضورشان رنگ دیگری به نقش دادند و به نظرم بعد از سالها که حضور کمتری داشتند، نقش آفرینی خوبی کردند.
در صحنههایی از فیلم، به نوعی قصد داشتید ناصر را یک بیمار روحی نشان دهید. چرا بیشتر روی این قضیه مانور ندادید؟
بیماری ناصر به آن معنا پررنگ نیست که مانند خسرو سالها دارو مصرف کند. ناصر دچار بیماریهای پنهان است مانند خیلی از آدمهای روشنفکر یا دیکتاتور روشنفکر که در ظاهر زندگی خوبی دارند یا مدیران خوبی هستند ولی از درون مشکلات زیادی دارند و متوجه نیستند که سیستم شان؛ اطرافیان را آزار میدهد. چنین افرادی در برخی موقعیتها رفتارهای غیرمعقولی از خودشان بروز می دهند.
ناصر هم با خوردن قرص خواب و جدا کردن زندگیاش از خانواده به نوعی نشان میدهد که دچار نوعی بیماری است. شاید اگر بیشتر نشان میدادیم قصه سمت و سوی دیگری پیدا میکرد.
با توجه به حضور کاراکتری با بیماری اینچنینی که رفتار متناقصی از خود نشان میدهد و استفاده از بازیگر توانمندی چون شهاب حسینی انتظار صحنههای خاصتری داشتیم. صحنههایی همچون دعوای دو برادر در آشپزخانه و شکستن شیشه ماشین توسط خسرو...
ببینید ما تصمیم داشتیم روند فیلم آرام و متعادل شروع شود و کم کم از این حالت خارج شود. خیلی دنبال این نبودم که فیلم تنش داشته باشد. بر عکس فیلم کوتاهم که پر از تنش است. در این فیلم عامدانه ترجیح دادم تماشاگر به جای اینکه خیلی درگیر هیجانات فیلم شود، بیشتر فکر کند. قطعاً میتوانستیم روی صحنههای مختلف خیلی مانور دهیم ولی این کار را نکردیم و متوجه هستم که مقداری از جذابیتهای فیلم کم شده است. شاید میتوانستیم هر پنج دقیقه مخاطب را با یک اتفاق روبهرو کنیم.
گزینههایی هم داشتید؟
بله مثلاً ما به سقط بچه میترا هم فکر کردیم.
حتی مخاطب هم تا پایان فیلم انتظار چنین چیزی را میکشید. بخصوص درصحنه رانندگی میترا و دعوای دو برادر. شاید به این علت مخاطب حق بیشتری به ناصر میداد که به فکر قتل برادرش بیفتد.
ببینید این قتل خیلی عمدی نبود. به نوعی ناصر دچار جنونی میشود و اگر به خاطر سقط یا هر اتفاق دیگری چنین کاری میکرد خیلی چیزها تغییر میکرد و ما از قصهمان دور میشدیم. همچنین اگر ما به خلق چنین صحنههایی مجبور میشدیم، همه چیز گل درشت میشد.
پس عامدانه هیجان را از فیلم دور کردید؟
درست است. میخواستیم این تجربه را داشته باشیم که آیا میتوانیم روایت این دو برادر را که به شکل اجباری به همزیستی دو هفتهای که به یک ماه میرسد آرام آرام به یک بحران شدیدتر در پایان برسانیم، ولی روند آرام باشد. نمیدانم تماشاگر امروز میتواند در سالن سینما بنشیند و این روند آرام را تحمل کند یا دنبال هیجانات دیگر است. ولی من این فیلم را اینگونه دیدم و نتیجهاش این شد. قطعاً در تجربیات بعدیام فضا کمی متفاوت خواهد بود.
کدام یک از سکانسها برای خودتان جذابتر بود؟
راستش را بخواهید خودم فیلم را دوست ندارم.
چرا؟ مخاطبان فیلم را دوست داشتند.
این ویژگی اخلاقی من است که وقتی فیلم تمام میشود از آن رها میشوم. وقتی فیلم را با درد و رنج زیادی به سرانجام میرسانی از آن فرار میکنی و میگویی این فیلم من نیست. من خیلی وابسته به فیلم نیستم و تلاشم را کردهام و از این به بعد فیلم برای تماشاگر است.
این درد ورنجی که از آن یاد کردید دخالتهای بیرونی است که به شما تحمیل شد؟
همه اینها دخیل است. گاهی اوقات تجربههای تلخی اتفاق میافتد که خود فیلم درد آور میشود. ولی فیلم خوشبختانه طرفدارهای خودش را دارد و آرام آرام هم بیشتر میشود. شاید فیلمی نباشد که همه مردم را درگیر کند ولی مخاطبانش دوستش دارند و حمایتش میکنند.
دوست ندارید از تجربههای تلخی که مطرح کردید حرفی بزنید؟
نه. به احترام سینمای ایران سکوت میکنم. ولی تشکر میکنم از سعید ملکان که در ساخت این فیلم با من همراه بود و کمک زیادی کرد. همچنین پریسا هاشمپور و همه عوامل پشت صحنه که برای ساخت این فیلم کمک کردند.
پایانبندی دیگری متفاوت از چیزی که در فیلم بود هم در نظر داشتید؟ با توجه به نوع بیماری خسرو و اتفاقی که برایش افتاد انتظار چنین پایانبندیای را نداشتیم.
نمی خواستیم این راز را کسی غیر از خسرو بفهمد. اگر هر شرایط دیگری پیش میآمد باز هم تنشی ایجاد میشد و ما میخواستیم آنجا پایانی برای این تنش باشد.
البته که غافلگیرکننده بود ولی قطعاً خودتان نسخههای دیگری در ذهنتان داشتید؟
بله. مثلاً به این فکر کردیم که این فیلم را ناهید- خواهرشان- میدید و کار به دادگاه و شکایت میرسید. ولی اینها را حذف کردیم که فرم اصلی کار از بین نرود و خانواده از هم نپاشد. در نهایت این خسرو است که تصمیم میگیرد قصه را چطور تمام کند. ولی رابطهشان قطعاً به یک تلخی بیپایان میرسد.
کسانی که دچار این بیماری هستند تمایل زیادی به روابط جنسی دارند. چرا برای نقش خسرو هیچ پارتنری در نظر نگرفتید؟ مثلاً یک همسر؛ قطعاً مردی که به سن چهل سالگی رسید نیازمند خانواده است.
این موضوع را درفیلمنامه اعمال کردیم که متأسفانه قبل از رسیدن به مرحله تولید سانسور شد. هم خشونت کار بیشتر بود و هم به مسائل جنسی پرداخته بودیم که با ممیزیهای وزارت ارشاد دستخوش تغییرات شد.
در تدوین هم حذفیات داشتید؟
خیر. فقط برخی از موسیقیها با ممیزی مواجه شد.
شهاب حسینی برای این نقش تغییراتی در فیزیکش داده بود؟ به نظر چاقتر شده است.
بله لباسهایی که بابک کریمی(طراح لباس) و من با همفکری هم تن ایشان میکردیم به نوعی نشان دهنده این بود که این آدم خودش را رها کرده و چاق شده. در حرکات و حتی نگاهش لختی دارد. قطعاً به این موضوع در لباس، فیزیک و گریم صورتش فکر کرده بودیم.
از انتخاب شهاب حسینی بگویید؟
همانطور که گفتم ما از ابتدا برای نقش خسرو به ایشان فکر میکردیم. سیناپس اولیه را هم در اختیار ایشان گذاشیم که خوششان آمد و در نهایت به گروه پیوستند و بخشی از سرمایه را برای ساخت فیلم با خود آوردند.
انتخاب ناصر هاشمی هم نظر شهاب حسینی بود؟
بله. در واقع تمایل داشتند که ایشان باشند. من هم فیلم را برای دو برادر با اختلاف سنی پایینتر نوشته بودم. برای همین کمی طول کشید تا بپذیرم آقای هاشمی نقش مقابل را با این اختلاف سنی بازی کند و بعد از قطعی شدن حضور ایشان فیلمنامه را بازنویسی کردیم و تغییراتی را اعمال کردیم که به نقش آقای هاشمی نزدیک شویم.
و قرار بود نقش میترا با بازی هنگامه قاضیانی را هم ساره بیات بازی کند. چرا این اتفاق نیفتاد؟
خدا رو شکر خانم قاضیانی در این فیلم حضور پیدا کرد. خانم بیات خودشان از گروه خارج شدند و من هیچ اصراری نکردم. ایشان در مقطعی ما را تنها گذاشت که زمان کمی برای جایگزینی داشتیم ولی خانم قاضیانی زنانگی کردند و ما را در این طرح همراهی کردند.
شما پیش از این با کارگردانهای متعددی از جمله کیومرث پوراحمد و اصغر فرهادی کار کرده بودید. اصغر فرهادی این روزها الگوی تمام عیار برخی از کارگردانهای جوان شده است. چقدر تلاش کردید که ردپای این کارگردان در اثر شما دیده نشود و از فضای فیلمسازی ایشان دور شوید؟
خیلی زیاد. این روزها کل سینمای ایران تحت تأثیر سینمای اصغر فرهادی است و خیلیها فیلمهای متوسطی میسازند که میخواهند در شمایل آثار اصغر فرهادی باشد. خب دوست نداشتم چنین اتفاقی بیفتد. این همه سال تلاش کردم تا به نقطهای برسم که فیلم خودم را بسازم. این را آموختم که سبک خودم را در آثار داشته باشم.
ظاهراً فیلمنامه جدیدتان هم با محوریت بیماریهای روانشناختی است.
بله.در حال حاضر مشغول کار روی فیلمنامه جدید هستیم که قصهای پر هیجان و متفاوت دارد. اگر نگارش فیلمنامه آن به اتمام برسد پایان سال کلید میخورد.