به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران:
روزنامه کیهان جعفر پناهی را مجرم سابقه دار خواند و نوشت:
درحالی که جعفر پناهی سالهاست بهطور غیرقانونی اقدام به فیلمسازی میکند و آثار ضدایرانی خود را در اختیار جشنوارههای خارجی قرار میدهد، کانون کارگردانان سینمای ایران به جای مطالبه قانون و منافع ملی، خواستار حمایت از این مجرم سابقهدار شد!
کانون کارگردانان در نامهای به رئیسجمهور خواستار این شده که ترتیبی داده شود تا جعفر پناهی برای شرکت در جشنواره فیلم کن، اجازه خروج از کشور پیدا کند. این نامه کانون کارگردانان خانه سینما در حالی است که جعفر پناهی به حکم قانون اساسا از کار فیلمسازی منع شده و جای سوال است که با وجود چنین محکومیتی، چگونه وی با خیال راحت و حتی آسودهتر از فیلمسازانی که «پناهی» آنها را «حکومتی» و «وابسته» لقب میدهد، فیلمهای خود را تولید میکند و به خارج از کشور ارسال میکند!
جعفر پناهی سال قبل در مراسم جشن انجمن منتقدان، طلبکارانه عربدهکشی کرد که چرا اکثریت منتقدان سینما به فیلمهایی با مضامین انقلابی و دفاع مقدسی رأی مثبت داده بودند! اما حالا خودش با حمایت سفارتخانههای خارجی به جشنواره حکومتی کن، که سال قبل محل تبلیغ رژیم صهیونیستی شد راه یافته است.
پناهی سالهاست که با ژست اپوزیسیون و با این ادعا که نمیتواند کار کند در جشنوارههای خارجی کاسبی میکند. درحالی که وی بدون هیچ مزاحمتی و بدون اینکه کسی او را بهخاطر فعالیت غیرقانونیاش فرا بخواند به ساخت فیلم مشغول بوده است. پناهی همچنین تا مدتی قبل، بدون اینکه فعالیت مشخصی انجام دهد، از صداوسیما حقوق ماهانه دریافت میکرد!
انتقاد رورنامه جوان از فیلم «مصادره»
«درواقع مصادره درباره گذشته و آینده نسلی است که بعد از انقلاب در خارج از کشور به تباهی کشیده شده است؛ نسلی که دچار بحران هویت شده و هویتش به مصادره رفته است. این فیلم به دلیل کمدی بودن و با بهکارگیری عنصر اغراق و کاریکاتور، موقعیت افرادی مانند شخصیتهای اصلی قصه (اسی یارجانلو، خاوندی) به نمایش چهره هایی که نماینده احزاب گوناگون هستند، میپردازد و میکوشد تا تمامی عناصر کمدی گروتسک یعنی ناهماهنگی، خندهآوری و خوفناکی، افراط و اغراق، نابهنجاری و کاریکاتور را در فیلم به نمایش بگذارد.
مصادره برخلاف نظر کارگردان اثری صرفاً انسانی نیست بلکه کمدی است که اشارات نسبتاً دقیق سیاسی از چهرهها، احزاب، وقایع و اتفاقات سیاسی دوره خاصی از تاریخ انقلاب را میدهد. لایه رویی فیلم «مصادره» داستان ایرانیان مقیم خارج است که در اوایل انقلاب به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی یا ترس از مجازات احتمالی کشور را ترک کردهاند.
مصادره ابتدا با معرفی اسماعیل یارجانلو مأمور خرید ساواک آغاز میشود. او کسی است که در ظاهری ساده، بیخبر از رخدادها و اتفاقهای جامعه و انقلاب است. انتخاب چنین شخصی بهجز خلق موقعیتهای کمدی و عنصر اغراق بر این نکته تأکید دارد که در جریان اتفاقهای پس از انقلاب افرادی بودند که جرمی مرتکب نشده بودند ولی از ترس جانشان کشور را ترک کردهاند و در این میان با مشکلات فراوانی هم روبهرو شدهاند. از سوی دیگر آنها همواره بیم مصادره اموالشان را نیز در کشور داشتهاند. این حرف فیلم صرفنظر از اینکه سازندگان اثر چه کسانی هستند در نگاه نخست به نظر عبور از خط قرمز بهحساب میآید. وجه دوم فیلم «مصادره» به ناملایماتی که برای شخصیت اصلی قصه و گروهی از ایرانیان پیش میآید، بازمیگردد. فیلم معتقد است این گروه از ایرانیان خارج از کشور دچار نوعی بیهویتی و مشکلات اقتصادی هستند و به دلیل غم نان در کشوری غریب بهناچار تن به پذیرش حضور در گروههای معاند و مخالف نظام میدهند.
وجه سوم فیلم تعبیر فیلمساز از مصادره در مفهوم خاص آن است، یعنی چهرهها و شخصیتهایی که در داخل انقلاب و به گفته شخصیت بازجو، نفوذیهایی هستند که رنگ عوض میکنند فیلم در لایههای زیرین و با استناد به نام اثر، این نکته را گوشزد میکند که این افراد در طول سالها کوشیدهاند انقلاب را به نفع خود مصادره کنند. آنها همان کسانی هستند که با تندرویهای کور، عامل فرار افرادی مانند یارجانلوها بهعناوین مختلف شدهاند و امروز پس از سالها که از انقلاب گذشته یا خسته شدهاند یا اهداف و آرمانهایشان رنگباخته و قصد پیاده شدن از قطار انقلاب را دارند، پس با اختلاسهای میلیاردی و فروش اموال مصادره شده از کشور متواری میشوند، از این رو فیلم میکوشد تا به آسیبشناسی این رخداد سیاسی و اقتصادی نیز بپردازد.
فیلم «مصادره» بر این نکته تأکید میکند که مشکل افرادی مانند یارجانلوها اشتباهات خودشان است. در سکانس پایان فیلم نیز یارجانلو با انبوهی از مشکلات رها میشود تا برای بازپسگیری ملکش در کشور اقدام کند. به این ترتیب مشکلات او به اتمام نرسیده و اکنون در آغاز راه است.
بنابراین برخلاف ظاهر فیلم، «مصادره» از هیچ خط قرمزی عبور نمیکند و حرف جدیدی را در قالب کمدی گروتسک نمیزند. حرف اصلی و هدف نهایی فیلم نمایش دربهدریهای اسی یارجانلو و مشکلات ایرانیان خارج از کشور یا علت خروج آنها نیست، حتی هدف آسیبشناسی فعالیت گروههای سیاسی در برههای از زمان هم نیست بلکه مهمترین حرف فیلم «مصادره» بهکارگیری این لفظ در معنای مفهومی و خاص آن است، یعنی بیان این مطلب که چگونه در این سالها افرادی نفوذی مانند خاوندی یا بهتر بگوییم خاوریها به درون سیستم نفوذ کردهاند و قصد مصادره انقلاب را داشتهاند و چه آسیبهایی بر پیکره انقلاب وارد کردهاند و در نهایت نیز چگونه با ثروت ملی از کشور متواری شدهاند. همچنین این افراد در جریان انقلاب نیز با تندرویهایشان باعث خروج بسیاری چهرهها و شخصیتها از کشور شدهاند، البته فیلم در پایان و به شکل کمدی راهحل بازگشت آنان را نیز ارائه میدهد که بهتر است کسانی که در این میان متضرر شدهاند اختلاسگران را به صورت قاچاقی و شبانه به مرز مکزیک تحویل دهند.»
تعریف و تمجید یک منتقد از «خرگیوش»
محمدرضا لطفی منتقد و کارگردان سینما درباره فیلم «خرگیوش» ساخته مانی باغبانی یادداشتی را به نگارش درآورده است و در آن با اشاره به ویژگی های این فیلم از جسارت و پیشرو بودن آن نوشت.
در این یادداشت می خوانیم:
«وقتی به سینمای ایران پیشوند صنعت را اضافه می کنیم، در واقع از رویاهایمان صحبت می کنیم... سینمای ایران نه تنها ماهیتی صنعتی ندارد که حتی از داشتن یک مارکت معتبر داخلی هم محروم است و به مثابه دستفروشی می ماند که در یک جمعه بازار شلوغ بساطی پهن کرده است و محصولاتی را عرضه می کند.
باید تاسف خورد برای سینمایی که تا این اندازه ادعا دارد و خود را صاحب تشکیلات می داند و در عوض در مقابل فیلم هایی که به شدت جسور و بکر و ناب هستند تا این اندازه بی تفاوت و خنثی عمل می کند... «خرگیوش» اولین ساخته مانی باغبانی دقیقا یکی از مواردی است که می توان به آن استناد کرد و افسوس خورد که چطور این فیلم جسور و تازه در سینمای ایران تا این اندازه مورد بی تفاوتی قرار گرفته است.
در شرایط کنونی سینمای ما به سه بخش تقسیم شده است: بخش اول مافیای قدرتمند دولتی ها هستند که با بودجه و رانت کلان فیلم می سازند و سود خود را در تولید به جیب می زنند و همه جوره هم مورد حمایت قرار می گیرند.
بخش دوم بخش خصوصی است که خب در این برهه تنها فیلم های کمدی امتحان پس داده هستند که تا اندازه ای تضمین گیشه دارند و بخش خصوصی هم راغب به سرمایه گذاری در آنها است.
و بخش سوم آثاری هستند که سازندگان با سرمایه هایی که از بیرون آورده اند روی فیلم های اجتماعی سرمایه گذاری می کنند تا پز مصلح اجتماعی بودن را بدهند و در نهایت هم غالب آنها با شکست در گیشه مواجه می شوند و سرمایه گذار هم برای اولین و آخرین بار در سینما پول می گذارد.
حال در چنین فضا و شرایطی، تجربه نو و طرحی نو در انداختن دیگر معنا و مفهومی ندارد و همین می شود که اصلا کلمه ژانر در سینمای ما به یک شوخی تبدیل شده و کار به جایی می رسد که همه سعی در استفاده از تکرار فرمول ها دارند.
شک نکنید در کشورهای پیشرو و صاحب صنعت، همواره از تجربه های نو و جدید نه تنها استقبال می شود که آنها را مورد حمایت قرار می دهند ... اما در سرزمین ما ... .
بگذریم ... .
سخن درباره فیلم «خرگیوش» است... فیلمی که به شدت بکر و جسور است و آنقدر از دیدن آن سر ذوق آمدم که تصمیم به نوشتن این یادداشت کردم... فیلمی که نمونه مشابه اش را من به شخصه حداقل در ۱۰ سال اخیر در سینمای ایران ندیدم ... .
فیلمی معلق میان یک فضای رئال و سوررئال که فیلمساز به درستی با مهندسی دقیق این مرز باریک تر از مو را حفظ کرده است و در تمام طول فیلم از آن عبور نکرده است.
«خرگیوش» یک موقعیت ساده است... سه نفر تصمیم می گیرند تا قرص بزنند و به هپرورت بروند ... .
همین ... نه بیشتر و نه کمتر ... نه خبری از منجی کلاسیک است و نه قوانین سیدفیلدی ... یک موقعیت ساده که حداقل من که تجربه داستان نویسی و فیلمنامه نویسی دارم در مقابل چنین طرحی خواهم گفت که امکان ندارد با همین یک موقعیت نود دقیقه تماشاگر را روی صندلی سینما بنشانید ... اما «خرگیوش» به درستی و خوبی این کار را می کند ... در همان دقایق اول ضربه را می زند و قوانین دنیای فیلم را با تماشاگر قرارداد می کند و بعد مخاطب را در فیلم رها می کند... به شکلی که در کل طول فیلم حتی یکبار هم احساس نمی کنی که ریتم فیلم افتاده است و بعد که به عقب نگاه می کنی می بینی که هیچ اتفاق خارق العاده خاصی هم رخ نداده، اما همچنان با فیلم همراه هستی و خود را در دل شخصیت ها می بینی، که این نشان از مهندسی بسیار دقیق فیلمنامه دارد و عجیب است که چنین اثر چالاک و خوبی در جشنواره فجر پذیرفته نشده است و به جرات می توانم بگویم که فیلمنامه و کارگردانی این فیلمساز فیلم اولی از بسیاری از مدعیان جلوتر و پیشرو تر است.
خوشحالم که نسل ما این چنین جسور و با قدرت فیلم می سازد و در همان آثار ابتدایی خود نشان می دهند که با سواد هستند ... حتی اگر مورد بی اعتنایی قرار بگیرند.
اعتراف می کنم که «خرگیوش» نه تنها یکی از بهترین و شریف ترین فیلم های اکران نوروزی به حساب می آید ... که از معدود فیلم هایی است که در چند سال اخیر در این فضای بی ژانر و کسل کننده و تکراری سینمای ایران مرا حسابی سر شوق آورد و به تمام افراد سینمادوست توصیه می کنم تا دیدن این فیلم را از دست ندهند.
و کلام آخر اینکه... لطفا این یادداشت را به حساب رفاقت یا همکار بودن من با مانی باغبانی نگذارید... هیچ وقت فراموش نمی کنم، در روزهای آغازین ساخت «روایت ناپدید شدن مریم» بزرگی به من گفت فکر نکن چون خودت منتقد هستی، از تیغ تیز نقد در امان می باشی ... اتفاقا اگر برای سایر فیلمسازان یک شمشیر کشیده می شود، برای منتقدی که فیلمساز می شود ۱۰ شمشیر از نیام بیرون آورده می شود».
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.