این کارگردان جنجالی سینمای ایران که ساخته های اخیرش همواره با اقبال مخاطبان در گیشه مواجه بوده و به همان میزان به واسطه حواشی، سهم ویژه ای از فضای رسانه ای هم داشته، در اکران نوروز 96 قسمت دوم فیلم «گشت ارشاد» را با عنوان «گشت 2» روانه پرده کرد؛ فیلمی که قسمت اول آن با اکران نصفه و نیمه و جنجال بسیار، تنور اکران سینماها در سال 90 را حسابی گرم کرد و حالا کاراکترهای محوری آن در فضای داستانی متفاوتی به پرده سینماها بازگشته اند. سهیلی هرچند در این میانه «کلاشینکف» را هم ساخت اما هنوز با هیجان و اندکی دلخوری از حاشیه های «گشت ارشاد» یاد می کند.
این گزاره را قبول دارید که معمولا قسمت دوم و سوم فیلم های موفق سینمایی آثاری ناموفق و حتی بد از کار درمی آیند؟
بله قبول دارم، بالای 90 درصد فیلم هیای که قسمت های دوم یا سوم آن ها ساخته شده، شیرینی، جذابیت و قوت قسمت اول را نداشته است. اگر این اتفاق افتاده و قسمت دوم از اول بهتر از آب درآمده جزء استثنائات بوده است. چه در سینمای ایران و چه در سینمای جهان همواره این شرایط وجودداشته است.
فارغ از مصداق «گشت 2» به عنوان یک سینماگر فکر می کنید دلیل این اتفاق چیست؟
می شود این گونه گفت که شاید حتی قسمت دوم از قسمت اول به لحاظ سینمایی اثر بهتری هم باشد اما از آن جا که حتما تماشاگر با قسمت اول ارتباط دلی و همذات پنداری قبلی پیدا کرده است، معمولا تلاش می کند همه اجزا فیلم جدید را با نسخه قبلی قیاس کند و کوچک ترین ضعف فیلم جدید را تحمل نمی کند. قیاس کردم معمولا به این نتیجه ختم می شود. مخاطب می خواهد داستان و قهرمانانی را که در قسمت اول با آن ها ارتباط برقرار کرده، بار دیگر بر پرده ببیند و به همین دلیل کوچک ترین تغییری را تحمل نمی کند. حتی اگر بازیگر اصلی فیلم در قسمت اول بی سبیل بوده و در قسمت دوم برای او سبیل بگذاریم، تماشاگر به شدت آن را پس می زند.
حتی اگر برای افزوده شدن سبیل، منطقی در داستان وجود داشته باشد؟
حتی در جزییاتی از این دست هم قیاس باعث آسیب رساندن به ارتباط مخاطب با قسمت های بعدی می شود. تماشاگری که برای تماشای قسمت دوم فیلم مورد علاقه خود به سینما می رود با پیش زمینه و ذهنیت قبلی به سالن سینما می رود و حتی نسبت به تغییر جزییات هم واکنش نشان می دهد. این دقیقا مثل این می ماند که شما قبلا تعریف فیلمی را شنیده باشید و در ذهنتان تصاویری از آن ساخته باشید، وقتی به سالن می روید، در اولین مواجهه، تغییراتی که نسبت به تصویری ذهنی خود، بر پرده می بینید برای شما ناخشنود خواهدبود.
اما همه چیز هم حس و حال مخاطب نیست و بخش قابل توجهی زا معتقدان به گزاره مطرح شده در ابتدای این گفت و گو را منتقدان و صاحب نظران سینمایی تشکیل می دهند که اتفاقا به لحاظ استانداردها، اغلب دنباله سازی های سینمایی را شکست خورده می دانند!
شاید در مواردی این گونه هم باشد که فیلمساز با تکیه بر جذابیت ها و موفقیت های قسمت اول فیلمش، برای دنباله آن انرژی چندانی نگذارد. متاسفانه این واقعیت هم وجود دارد اما معتقدم درست این است که فیلمساز بتواند فارغ از تجربه ساخت فیلم قبلی با دورخیز برای ساخت یک فیلم مستقل جدید، کار را کلید بزند و به همان اندازه جدیت و وسواس برای قسمت دوم صرف کند. اگر این اتفاق رخ ندهد و صرفا قرار برای فیلمسازی با اتکا بر شیرینی ها و جذابیت های فیلم قبلی باشد، قطعا خروجی لطمه خواهدخورد. اگر فیلمساز این همت و جدیت را برای قسمت دوم کارش داشته باشد، می تواند اثری لااقل هم وزن با قسمت اول بسازد.
زمانی که «گشت ارشاد» را می ساختید، حتما به یک داستان دنباله دار فکر نمی کردید و بعدها و به واسطه برخی اتفاقات و استدلال ها بود که سراغ قسمت دوم رفتید...
از آن جا که من اساسا مخالف ساخت قسمت های دوم و سوم هر فیلمی هستم و دنباله سازی برای هر فیلم چندان موفقی با سلیقه من جور نیست، قطعا زمانی که گشت ارشاد را می ساختم، به فکر ساخت دنباله آن نبودم و حدود پنج سال هم روی این موضع ایستادم و مقاومت کردم اما به دلایل متعدد از جمله تشویق و ترغیب و توصیه دوستانی که چه در جلو و چه در پشت دوربین در فرآیند ساخت «گشت ارشاد» همراه ما بودند، برخلاف میل باطنی ام عمل کردم و قسمت دوم این فیلم را ساختم.
و امروز از این تصمیم پشیمان نیستید؟
من هیچ وقت از هیچ کار خودم پشیمان نبوده ام. حتی اگر آن کار اشتباه بوده باشد. معتقدم پشیمانی حکم یک ترمز خطرناک را برای یک ماشین در حال حرکت در یک بزرگراه دارد! این تردید و توقف هم به خود آدم لطمه می زند و هم به دیگران، پس بهتر این است که آدم از گذشته و کرده اش هیچ گاه پشیمان نباشد، به خصوص اگر آن گذشته، گذشته بدی هم نباشد! حتی اگر فیلم ضعیفی هم ساخته بودم، قطعا پشیمانی برای آن درمیان نبود و باید به فکر اصلاح معایب آن باشم. در کنار همه این توضیحات بشخصه از ساخت «گشت 2» به هیچ وجه ناراضی نیستم و به شدت از آن احساس رضایت دارم.
اگر تفکیکی میان دغدغه های اجتماعی و سیاسی فیلمساز و رویکرد تجاری و اقتصادی اش در فیلمسازی قائل شویم، قبول دارید در قیاس با «گشت ارشاد» در «گشت 2» کفه گیشه و فروش سنگین تر شده و کمتر رد و نشان دغدغه مندی سیاسی و اجتماعی در آن دیده می شود؟
مجبورم به شدت با این برداشت مخالفت کنم! چرا که معتقدم در گشت 2 حرف هایی زده می شود که خیلی نسبت به گشت ارشاد عمیق تر است. هر چند هر تماشاگری می تواند با لایه ای از آن ارتباط برقرار کند. خودم معتقدم این فیلم به نسبت فیلم قبلی حرف های مهم تری برای گفتن دارد. گشت ارشاد درواقع یک اعتراض به بعضی رفتارها با جوانان کشور در طول سال های گذشته بود اما در گشت 2 به موضوعاتی جدی تر از گیردادن به چند جوان پرداخته شده است.
این برداشت شما دقیقا حاصل همان قیاسی است که در ابتدا اشاره کردم. در صورتی که این گونه نیست و این فیلم دغدغه ها و نگرش های خاص خودش را مستقل از فیلم قبلی دارد و اساس دلیل استقبال مردم از فیلم هم همین دغدغه هاست. در کنار فیلم ما دو فیلم طنز دیگر هم روی پرده بود که اتفاقا یکی از آن ها به شدت از فیلم ما کمدی تر و خنده دارتر هم هست اما فروش گشت 2 بسیار بالاتر از آن است و این گونه نیست که به صرف خنده و طنز، مردم از فیلم استقبال کرده باشند.
پس احساس می کنید مخاطب دغدغه های شما را دریافت کرده و با آن همراه شده است؟
بله، البته هر کسی از ظن خود یار فیلم می شود. خلاصه حرفم این است که من در گشت ارشاد، یک سیلی خوردم اما با گشت ارشاد 2 یک سیلی زدم! همان سیلی ای که پیش تر هم قولش را داده بودم. این دو سیلی یک تفاوت خیلی عمده با هم داشتند و آن این که سیلی آن ها من را از جا بلند کرد اما سیلی من آن ها را دراز کرده است!
«آن ها»یی که فیلم هایتان را در تقابل با آن ها تعریف می کنید، مشخصات دقیق تری هم دارند که به ما آدرس بدهید؟
خیلی ها از طیف های مختلف؛ چه از داخل و چه از خارج از سینما، برای گشت ارشاد مشکل سازی کردند، بنده جزء بدخواهان خودم می دانم که سر آن فیلم به من سیلی زدند و حالا من با گشت 2 به آن ها پاسخ دادم. در این پاسخ من تنها نبودم و معتقدم مردم با استقبالی که از این فیلم کرده اند به مخالفان فیلم گشت ارشاد جواب قاطعی دادند.
اتفاقا درباره تاثیر حواشی اکران گشت ارشاد، پرفروش گشت 2 با شما هم نظرم و معتقدم این نشان می دهد فیلم مستقلا ظرفیت چنین فروشی را نداشته و بیشتر از گیشه، اعتبار فیلم قبلی توانسته به این فروش دست پیدا کند.
چه فرقی می کند. از هر کیسه ای باشد باز هم نام سعید سهیلی بر آن است. چه فرقی می کند من پول را از جیب چپم بیرون بیاورم یا جیب سمت راست؟ این دو فیلم هم در هر صورت متعلق به سعید سهیلی است و به هر بهانه ای از آن ها استقبال شود، یک معنا دارد. ضمن آن که فکر می کنم مردم و مخاطبان سینمای ایران بسیار هشیارتر از آن هستند که بخواهند گول قسمت اول یک فیلم را بخورند و از آن استقبال کنند.
برخلاف کارهای دیگر شما به خصوص فیلم قبلی یعنی «کلاشینکف» که اساس یکی از برگ های برنده اش قدرت کاراکترهای فرعی بود، در گشت 2 ما با ضعف عجیبی در این بخش مواجهیم و گویی فیلمساز تنها به طنازی کاراکترهای اصلی که مخاطب پیش تر با آن ها آشنا بوده و نیازی هم به شخصیت پردازی ویژه نداشته اند، بسنده کرده است.
نه، می توانم بگویم صد در صد این نقد را قبول ندارم و نه می توانم کامل آن را بپذیرم. به این دلیل که این ضعف اگر آن را واقعا ضعف بدانیم، به دلایلی متعدد در گشت 2 تعمدی بود. قرار ما از ابتدا این بود که کاراکترهای اصلی ما سه شخصیتی باشند که یله و رها در شهر پرسه می زنند و به بهانه دنبال کردن آن ها با بخشی از معضلات و مشکلات موجود در جامعه مواجه شویم. قرار نبود به هر مشکلی که رسیدیم، ترمز بزنیم و آن مشکل را موشکافی کنیم و به چالش بکشیم. هدفمان همین پرسه زنی در اجتماع و مواجهه با معضلاتی از جنس بیکاری،َ شغل های کاذب و مواردی از این دست بود.
در عین حال این نکته را می پذیرم که شخصیت های فرعی ما در این فیلم به قوت شخصیت های فرعی فیلمی مثل کلاشینکف نیست. این می تواند از منظری ضعف فیلمنامه باشد اما از منظر جذابیت و همراه کردن مخاطب شاید بتوان آن را نقطه مثبت هم دانست. بالاخره مخاطبان به این سه کاراکتر اصلی علاقه پیدا کرده اند و به همان اندازه که فیلمساز به هر دلیل از این سه کاراکتر فاصله می گرفت، احتمالا همراهی مخاطب را هم از دست می داد.
کاراکتر منفی فیلم کاملا بلاتکلیف است و معلوم نیست دقیقا چه مختصاتی دارد؟
دلیلش این است که به دلیل محدودیت ها اساسا نمی توان خیلی به برخی از کاراکترها نزدیک شد! اگر قرار بود ما پرونده آن کاراکتر را باز کنیم و به او نزدیک تر شویم، قطعا با گرفتاری مواجه می شدیم. به همین دلیل مجبور شدیم به یک اشارت بسنده کنیم و باقی راه را به خود مردم واگذاریم. به خصوص که مخاطبان آن قدر باهوش هستند که بدانند چنین کاراکتری می تواند نماد بسیاری از آقازاده هایی باشد که با سن کم مشغول چپاول مملکت هستند اما اگر قرار بود بگوییم او از کدام طیف است، خانواده اش چه ویژگی هایی دارند، حتما ما را دچار چالش هایی می کرد.
کری خوانی به سبک سهیلی
با لودر رکوردها را می شکنم!
سعید سهیلی از آن دسته فیلمسازانی است که حالا دیگر چم و خم گیشه حسابی دستش آمده و تا همین امروز هم فیلم های مدعی در گیشه در کارنامه اش کم نبوده است؛ فیلم سازی که زمانی فیلم های دفاع مقدس و بعضا آثار خاص پسند را کارگردانی می کرد از فیلم «چارچنگولی» به بعد تغییر مسیر داد.
چرا سعید سهیلی از فیلم های دفاع مقدسی به سمت فیلم های گیشه ای تغییر مسیر داد، سوالی است که او در پاسخش می گوید برای این که از یک جایی به بعد تصمیم گرفت ثابت کند که می تواند «فیلم بفروش» هم بسازد. او البته در این مسیر توفیقاتی هم تا به امروز به دست آورده است. به خصوص فیلم «گشت ارشاد» که با وجود حاشیه هایی که در اکران عمومی تجربه کرد، توانست مخاطبان بسیاری را با خود همراه کند.
سهیلی پنج سال بعد از آن فیلم حالا با «گشت 2» یکی از مدعیان اصلی فروش نه فقط در باکس اکران نوروز که در کارنامه اکران 96 است. شاید به همین دلیل هم در پایان مصاحبه صراحتا مدعی می شود که فیلم «گشت 2» رکورد فروش سینمای ایران را جا به جا خواهدکرد و وقتی می پرسیم «حتی فروش فیلمی مانند فروشنده را هم می شکند؟» محکم جواب می دهد: «شک نکنید!» و بعد این طور درباره حس و حالش از فروش رویایی فیلمش می گوید: «شک نکنید هر فیلمی که تا به امروز در سینمای ایران رکوردشکن بوده است؛ چه فروشنده، چه سالوادور، چه اخراجی ها و چه هر فیلم دیگری که گیشه موفقی داشته، «گشت 2» با لودر از روی رکوردهایشان رد خواهدشد و باعث ارتقای رکورد پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران خواهدشد. فیلم ما تا به امروز سه هفته اکران را پشت سر گذاشته و نزدیک به هفت هفته دیگر روی پرده خواهدبود و حتما روند صعودی فروش آن ادامه خواهدداشت».
ارتباط فروش فیلم ها با فضای انتخاباتی این روزهای کشور از نگاه سهیلی
سینماروها رای هم می دهند
با توجه به حال و هوای سیاسی و اجتماعی فیلم های اخیر سعید سهیلی از او درباره تاثیر همزمان اکران فیلمش با حال و هوای انتخاباتی کشور پرسیدیم و این که اساسا چقدر باید انتظار تاثیرگذاری سینما بر فضای سیاسی را داشت. با همان لحن خاص خود به نکته جالبی اشاره کرد:
فیلم های خنثی را آدم های خنثی می سازند. هیچ فیلمسازی تصمیم نمی گیرد که فیلم خنثی بسازد؛ چه سعید سهیلی باشد و چه هر فیلمساز دیگری. همه تصمیم بر این دارند که فیلم غیرخنثی و دغدغه مند بسازند. اگر فیلمی خنثی از کار در می آید به دلیل خنثی بودن خود فیلمساز است. فیلمسازی که شجاع نباشد، شجاعت در فیلمش هم نیست؛ فیلمسازی که درد نداشته باشد، نمی تواند فیلم دردمند بسازد. فیلمسازی که دغدغه نداشته باشد، فیلمش هم دغدغه ای ندارد. پس اگر فیلمی دیدی که حرفی برای گفتن ندارد و چالشی بر نمی انگیزد، بدانید که این فیلمساز است که دغدغه و مشکلی در زندگی شخصی خود نداشته است.
به همین میزان که آدم های خوش بین فیلم های خوش بین می سازند، فیلم آدم های بیمار هم بیمار است. به رغم همه این ها اما اگر بپرسید آیا این فیلم ها تاثیری هم خواهندداشت یا خیر، باید بگویم معتقدم خنثی ترین فیلم های تاریخ سینمای ایران هم بدون شک بر شرایط سیاسی و اجتماعی ایران اثر گذاشته اند. حتی اگر خود فیلم و محتوا و داستانش هم اثری به همراه نداشته باشد، نفس این که عده ای از مردم به بهانه آن فیلم در سالن حاضر شده اند، با هم خندیده یا گریه کرده اند، حتما بر سیاست و اجتماع تاثیر خواهدگذاشت.
سینما رفتن مردم را اجتماعی تر می کند. مردمی که سینما نروند، پای صندوق های رای هم حضور کمرنگ تری خواهندداشت. مردمی که پارک نمی روند، احتمالا در صف انتخابات هم نمی ایستند. مردمی که به سینما، تئاتر، موسیقی و تفریح اجتماعی بی توجه باشند، به مرور نسبت به سیاست و انتخابات هم بی توجه می شوند. این که مردم به سینما می روند، علاوه بر تاثیری که محتوای فیلم می تواند بر آن ها بگذارد، باعث یک حرکت جمعی می شود که ناخواسته و در درازمدت تاثیرات عجیب و شگرفی به همراه خواهدداشت.