به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، بهروز شعیبی، کارگردان جوان کشورمان، امسال با فیلم سومش بخت خود را برای سیمرغ آزموده است. اولین فیلم او «دهلیز» در جشنوارهی سیویکم فجر به خوبی درخشید. شعیبی در آن فیلم و دیگر آثارش علاوه بر بهکارگیری مهارت حرفهای ساخت فیلم، همواره سراغ ایدههای نو و زاویههای جدید رفته است. «دهلیز»، روایتی از آخرین فرصتهای مردی محکوم به اعدام است برای زیستن. مردی ساده و خوب، که گرفتارشدنش در چنگال خشمی منجر به قتل، غیرقابلباور بهنظر میرسد. پرداختن به این سوژه آنهم از زاویه نگاه یک پسربچه، تکاندهنده و تاثیرگذار از آب درآمده بود.
«سیانور» نیز با دست گذاشتن روی ماجراهای خونبار و غمانگیز سالهای اول دههی شصت و گروهک تروریستی منافقین، پس از مدتها این سوژه را به پردهی نقرهای بازگردانده بود. شعیبی، داستان عاشقانهای را برگزیده بود تا با توسل به لطافتش، فضایی خشن و هولناک را که در آن سالها توسط منافقین ایجاد شده بود و روایتی تاریخی را، به تصویر بکشد.
در مجموعهی «پردهنشین» هم شعیبی به سراغ زندگی قشری از جامعه رفته بود که معمولاً از پس فیلتر کلیشه به چشم میآیند. اما بهروز شعیبی، تلاش کرده بود تا با داستانی عادی شبیه آنچه بر هرکسی ممکن است بگذرد، از زندگی معمول این قشر، کلیشهزدایی کند و آنها را همانگونه که هستند، به تصویر بکشد.
اما، دربارهی داستان فیلم جدیدش، این نکتهی عجیب به چشم میخورد که انگار هیچ چیز جدید و نویی در بین نیست! این فیلم داستان اجتماعی روابط انسانی افراد جامعه را در رویارویی با معضلات اجتماعی و اعتیاد روایت میکند و در خلاصه داستانی که از سوی تیم سازنده اعلام شده است، آمده: «هیچ چیز سختتر از اون نیست که ببینی عزیزت تصمیم گرفته تنها باشه. تو از دیدنش، از شنیدن صداش لذت میبری اما اون درها رو بسته و تنهایی رو جای تو انتخاب کرده… هیچ چیز سختتر از اون نیست که ببینی تنها شدی. عزیزانت رو میبینی و دوستشون داری ولی همه تو رو انکار میکنن. درها رو به روت بستن و تو تنها شدی. تنهایی باتلاقه…»
شاید بتوان گفت در جهان، هیچ سوژهای بهاندازهی «تنهایی» دستمایهی خلق آثار هنری و ادبی قرار نگرفته است! اگر «تنهایی» را در رتبهی نخست سوژه تکراریبودن قرار دهیم، حداقل در کشور ما، میتوان رتبهی دو را دربست به «اعتیاد» داد! چه اتفاقی افتاده است؟ شعیبی دست از نگاه نو کشیده است؟ یا شاید باید منتظر بود که او زاویهای نو برای بیان این دو موضوع مستعمل یافته باشد؟ اگر به سابقه و دقت و نکتهسنجی شعیبی نگاهی بیندازیم، امیدوار خواهیم شد که او حتماً نگاهی نو به موضوع داشته و دیدن فیلمش، تکرار دانستهها و تجربههای پیشین نیست!
در نامگذاری فیلم، میشود نوید آن زاویه نگاه نو را دید. از این خلاصه داستان و از آن موضوع، هیچ مشخص نیست که به کجای این ماجرا نام «دارکوب» برازنده است؟ شاید این نقطه عطفی باشد که قرار است مخاطب، حس کند که دارد داستانی «نو» میشنود. این نحوه نامگذاری تقریباً برعکس آثار قبلی اوست. دهلیز، سیانور و حتی پردهنشین، به روشنی به مضمون خود اشاره داشتند.
شعیبی فیلمنامهنویس رسمی نیست. اما برای بیشتر آثارش، ایدهی داستان را خودش پیشنهاد داده. در «دارکوب هم همین اتفاق افتاده است. شعیبی برای ساخت فیلمش از فیلمنامهای بهره برده که بر اساس ایدهای از خودش توسط حسین ترابنژاد و آزیتا ایرایی نوشته شده است. ترابنژاد پیش از این هم با بهروز شعیبی در مقام نویسنده همکاری داشته است: «سیانور» در بخش بازنویسی فیلمنامه و «پردهنشین» بهعنوان نویسندهی اصلی، حاصل این همکاری است.
شعیبی در بخش انتخاب بازیگر، چندان علاقهای به رونمایی از هنرپیشگان جدید ندارد. اما شانس خودش را در کشف توانایی جدید در هنرپیشههای کهنهکار آزمایش میکند. مثلاً شاید کمتر کسی به فکرش میرسید که هنرپیشهای مانند رضا عطاران چنین هنرمندانه از پس ایفای نقشی جدی و حتی تلخ، در «دهلیز» برآید، تا جایی که برای آن نامزد سیمرغ و برندهی تندیس زرین شود. یا اینکه فرهاد آییش بتواند بدل به چنین روحانی قابلباور و تاثیرگذاری شود.
هرچند باید گفت این عدم علاقه به استفاده از بازیگران گمنام یا فیلماولی، نشانهی آن نیست که او تنها روی سوپراستارها دست میگذارد. نه! او ترکیبی متناسب و عاقلانه از تجربه و محبوبیت و تناسب با کاراکتر برای ایفای نقشهای آثارش میچیند. در فیلم جدیدش، همین اتفاق رخ داده است. هنرپیشههایی کارآزموده و باتجربه در فهرست بازیگران «دارکوب» به چشم میخورند. مهناز افشار، امین حیایی، جمشید هاشمپور، هادی حجازیفر و سارا بهرامی.
او البته ستاره است. گرچه باید گفت که ابتدا با زمزمهی شباهتش به هنرپیشه و خوانندهی معروف پیش از انقلاب بر سر زبانها افتاد. اما بعدها موفق شد با تکیه بر مهارتش در بازی، خودش را در سطح اول هنرپیشههای معاصر ایران حفظ کند. بیش از همه شاید به این دلیل که در نقشهایی متفاوت ظاهر شد و گریمهایی ناخوشایند را نیز پذیرفت. نقشآفرینیهای هنرمندانهاش در «برف روی کاجها»، «سعادت آباد»، «پل چوبی» و «طبقه سوم» برای او جوایز متعددی به ارمغان آورد.
او همیشه اهل حاشیه بود. که بهخصوص با اظهار نظرهای سیاسیاش بر آن میافزود. اوج این حواشی بعد از ازدواج جنجالیاش با فردی از عالم سیاست بود که تا به امروز هم ادامه دارد. گرچه این حواشی هیچگاه روی میزان و کیفیت حضورش بر پردهی نقرهای اثری نگذاشت.
او امسال با دو فیلم در جشنوارهی فجر حضور دارد: «دارکوب» و «شعلهور».
حیایی وسواس چندانی در پذیرش نقشها ندارد و نقشهای خوب و متوسط و ضعیف زیادی در کارنامهاش به چشم میخورد. مانند: «شیش وبش»، «اخراجیها»، «مهمان مامان»، «سنگ، کاغذ، قیچی» و «سنپطرزبورگ».
او همچنین، چندان به جنجالهایی که گاهی پیرامون انتخاب نقشهایش درمیگیرد، اعتنا نمیکند. بعد از مدتی که غبار حواشی فروکش کند، او به راه خویش ادامه میدهد. با این حال ، او امسال با دو فیلم از دو کارگردان معتبر در جشنواره سی و ششم حضور دارد. باید دید شانسی برای سیمرغ نصیب او خواهد شد یا نه.
هاشم پور از هنرپیشههای بسیار قدیمی سینمای ایران است. فیزیک و روش بازی او یادآور نسل قیصرهای سینمای ایران است. در آن سالها او تیپی مخصوص به خود هم داشت. بازی در نقش «زینال بندری» در فیلم «تاراج»، آنچنان برای او برازنده بود که تا مدتها در همین تیپ کلیشه شد؛ زمانی که او بیشتر در فیلمهایی با موضوع قاچاق مواد مخدر ظاهر میشد. اما دفعاتی که نقشهایی متفاوت به او واگذار شد، بیش از حد انتظار درخشید و تواناییهایش را نشان داد. بهعنوان مثال بازی در فیلمهایی نظیر «مادر»، «دلشدگان»، «پرده آخر» و «اسشتهادی برای خدا» که برای همین فیلم نیز نامزد دریافت سیمرغ بلورین از جشنواره فیلم فجر شد.
او در رشته تئاتر تحصیل کرده و بعد از آن هم وارد همان عرصه شده و به تجربهگری پرداخته است. با فیلم ایرانیفرانسوی «تهرون» پا به عالم سینما گذاشت و بعد از آن، خیلی بهتدریج در حال پیشرفت است. بازیاش در «پردهنشین» نخستین همکاری او با بهروز شعیبی بود که به خوبی هم از عهده ایفای نقش برآمد. غیر از آن در فیلم و سریالهای دیگری هم بازی کرده است: «آینههای روبرو»، «یک عاشقانه ساده»، «من دیهگو مارادونا هستم»، «گیتا»، «خانهای در خیابان چهل و یکم»، «ایتالیا ایتالیا» و مجموعه تلویزیونی «پروانه». طی همین چند تجربه، او بارها نامزد و گاهی موفق به دریافت جایزه برای نقشآفرینیهایش شده است.
این چند سال اخیر، نام هادی حجازیفر، بارها بر سر زبانها افتاد. با شروعی طوفانی در «ایستاده در غبار» و پس از آن با «ماجرای نیمروز» و امسال با حضور همزمان در سه فیلم: «به وقت شام»، «لاتاری» و «دارکوب» از سه کارگردانی که بارها سیمرغ را برای آثارشان و برای عوامل فیلمهایشان، نامزد شده یا به خانه بردهاند. ترکیب قدرت و مهارت بازی او با مهارت و خلاقیت سه کارگردان صاحب نام، آیا امسال سیمرغی نصیب او خواهد کرد؟
تهیهکننده این فیلم هم مانند دو فیلم قبلی شعیبی، سید محمود رضوی است. تهیهکنندهای که این روزها نامش از پس خیلی از آثار موفق سینمای ایران، به گوش میرسد. کسی که با انتخابهایش، خود را تهیهکنندهای دارای شم قوی هنری و حرفهای در عالم سینما معرفی کرده است. که البته ردپای سلیقهای «ارزشی» نیز از انتخابهایش هویداست. اما بهرحال، ارزشی یا غیر از آن، او سراغ باکیفیتها میرود.
عوامل دیگری نیز در ساخت این فیلم با بهروز شعیبی همکاری کرده اند: دیگر بازیگران : طوفان مهردادیان، نگار عابدی، شادی کرمرودی، ثریا حلی، آتیه جاوید، علیرضا کیمنش، ندا عقیقی. مدیر فیلمبرداری: علیرضا برازنده،
صدابردار: کامران کیان ارثی، طراح صحنه و لباس: آیدین ظریف، طراح گریم: فاطمه کمالی و زهرا کمالی، بازیگردان: علی صلاحی، دستیار اول کارگردان: صالح غربی جوان، مدیر برنامهریزی: امیر سلیمانی، مدیر تدارکات: امیر اسکندری، جانشین تهیه: فیاض هوشیار پارسیان، دستیارتهیه: محسن خواجه افضلی، جلوههای ویژه میدانی: آرش آقابیک، عکاس: مریم تختکشیان، مدیر تولید: کامران حجازی.
باید دید، «دارکوب» شعیبی به وصفی که گفته شد با چند سیمرغ پیوند خواهد خورد؟
نویسنده: سمیه سادات حسینی