به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران:
«آنام» واژه ای ترکی و به معنای مادرم است، نامی که در حین فیلمبرداری، جایگزین نام «مهر نامیرا» شد تا به محتوای داستانش که مادرانه ای غم انگیز است نزدیکتر باشد. جواد افشار یک بار دیگر با سریالی با محوریت یک زن به تلویزیون آمده تا نشان دهد تقریبا قلق مخاطبان تلویزیون را در دست دارد و برایش فرقی نمی کند قهرمان داستانش دختری پر شر و شور از جنوب کشور باشد یا دخترکی ساده از شمال غرب کشور؛ او به خوبی از پس روایت قصه اش بر خواهد آمد.
از سوی دیگر روایت ماجرا در دو فاز زمانی شاید، دیگر وجه مشترک «آنام» و «کیمیا» باشد. سریال هایی که از گذشته شروع می شوند و در زمان حال ادامه پیدا می کنند. با این تفاوت که در یکی ماجرا فاز به فاز و با روایتی ساده پیش می رفت و در سریال جدید اما هر دو فاز ماجرا با هم روایت می شوند و جواد افشار به تجربه ای جدید دست زده است تا گره گشایی داستانش در هر دو بازه زمانی و همزمان پیش برود. این شیوه جدید حالا دست جواد افشار را برای استفاده از بازیگران یکسان برای هر دو فاز زمانی هم بسته است. اگر در «کیمیا» جواد افشار به خاطر گریم ضعیف بازیگران در فازهای زمانی مختلف حسابی مورد انتقاد قرار گرفت،
در این سریال اما با روایت همزمان هر دو بازه زمانی، این مشکل حل شده است. او با دو تیم بازیگران جوان و بازیگران مسن کار می کند که البته در بعضی موارد هیچ شباهتی به هم ندارند. گرچه این راهکار افشار را از انتقادات مربوط به گریم راحت کرده است اما در بعضی موارد، حتی قد بازیگران در کهنسالی و جوانی با هم هیچ سنخیتی ندارد، شکل چهره و باقی موارد که هیچ!
نکته دیگر درباره سریال «آنام» اما روایت طولانی آن است. این سریال که از هفتم بهمن ۹۶ روی آنتن شبکه سه رفته است، دو هفته ای به خاطر تعطیلات نوروز، پخش نداشته، حالا و از ابتدای هفته گذشته با این وقفه طولانی دوباره پخشش آغاز شده است اما همچنان قصه با همان چند خرده قصه که در قسمت های ابتدایی شکل گرفته اند پیش می رود؛ زنی زجر کشیده - که به نظر می رسد این سوژه مورد علاقه کارگردان «آنام» باشد - بعد سال ها از رازی مطلع می شود که زندگی اش را زیر و رو می کند. مادری که می فهمد فرزندش زنده است و در خانواده دیگری بزرگ شده است. همین موضوع هم باعث می شو د تا این زن متمول، به عنوان کارگر به خانواده دخترش برود تا زمان بیشتری در کنار او بگذراند.
البته در این میان مسئله بیماری مارال و تاکید دکتر بر وخامت حالش نمی تواند از این مسئله جلوگیری کند و زنی که کارهای خانه اش را دو کارگر انجام می دهند، خودش با وجود بیماری به کار سخت نظافت خانه دخترش می پردازد. بقیه کاراکترها همه قصه های کم اهمیتی را روایت می کنند که قرار است در خدمت قصه اصلی و گره گشای آن باشد. دامادی که ناخلف است، فرزندخوانده ای که با عاشقی اش کار دست مارال می دهد، همسری که حالا در پیری ضعیف شده و از گذشته اش پشیمان است، دختری که در زندگی شخصی اش مشکلاتی دارد که بار مشکلات مادر را بیشتر می کنند و ... همه و همه آماده اند تا روایت یک خطی مادر دورمانده از فرزند را کمی جان ببخشند
و ظرفیت قصه را برای بیشتر شدن تعداد قسمت های سریال بالا ببرند. اتفاقاتی که در «کیمیا» کمتر شاهدش بودیم و قصه کیمیا و داستان های فرعی اش جذابیت و اهمیت بیشتری داشتند. با همه اینها شاید بتوان از آنها به عنوان نقاط ضعف قصه «آنام» نام برد. اما جواد افشار یک بار دیگر موفق شده مخاطبان را پای تلویزیون بنشاند و قصه اش را برای شان روایت کند و آنها را برای دانستن ادامه قصه مشتاق نگه دارد. این نکته مثبت تقریبا در همه کارهای افشار به چشم می خورد و برای همین هم هست که او به زودی با ساخت یک سریال زنانه دیگر، این بار با یک شخصیت ویژه تاریخی به تلویزیون برخواهد گشت.
پس از «آنام» تلویزیون، سفارش ساخت سریالی درباره زندگی حضرت معصومه را به این کارگردان داده است تا او اگر تاریخی هم می سازد، باز کاراکتر اصلی قصه اش یک زن باشد و این بار یک پروژه الف ویژه را برای تلویزیونی که مدت هاست برای اینگونه پروژه های عظیم پول خرج نمی کند کلید بزند.
جواد افشار در گفتگو با سازندگی از ویژگی های درام «آنام» و تفاوت های سریال های ایرانی با سریال های ماهواره ای و همچنین انتخاب گلچهره سجادیه می گوید.
نژلا پیکانیان: نام جواد افشار بعد از ساخت سریال های «مادرانه»، «کیمیا» «برادر» و ... به عنوان کارگردانی که رگ خواب مخاطب دستش است و سریال هایش فارغ از خوب یا بد بودن مخاطبان زیادی جذب کرده شناخته شده است. گرچه عده زیادی جذب مخاطب را به علت عامیانه بودن قصه هایش می دانند. سریال «آنام» که این شب ها در حال پخش است اثر جدید دیگری از این کارگردان است که مشکلات یک مادر را به تصویر می کشد.
نکته ای که درباره سریال های شما وجود دارد این است که قصه آنها معمولا برای عوام جذاب است و به همین دلیل هم هست که عده زیادی از مردم با آنها ارتباط برقرار می کنند. دلیل این که سراغ این سبک قصه ها می روید، چیست؟
_ این حرفی که می گویید کاملا درست است. به هر حال من سال هاست در این عرصه کار می کنم. شاید آن اوایل ما به عنوان کارگردان انتخاب می شدیم، در واقع تهیه کننده یا شبکه فیلمنامه ای را به ما پیشنهاد می داد و مخا هم آن را می خواندیم و اگر هم شش دانگ و صددرصد دوستش نداشتیم، به جهت این که کار کنیم، تجربه کسب کنیم و بتوانیم جایگاه خودمان را پیدا کنیم کار می کردیم ولی از یک جایی به بعد من تصمیم گرفتم انتخاب کنم. این اتفاق بعد از سریال «مادرانه» افتاد و تا الان هم که به «آنام» رسیدیم، ادامه پیدا کرد. من این روزها به شدت روی فیلمنامه حساس هستیم.
واقعیت را بگویم برای من بزرگترین و مهمترین ویژگی و شگرد این است که خودم را جای مخاطب و مردم بگذارم. یعنی هر وقت فیلمنامه ای به دستم می رسد که کم هم نمی رسد، اولین کاری که می کنم چشمم را از زاویه نگاه کارگردان دور می کنم و به عنوان مخاطب و عادی ترین فرد جامعه و مردم به آن نگاه منی کنم. اگر احساس کنم آن فیلمنامه حرفی برای گفتن دارد و من دوستش دارم و قصه اش هم قابل پیگیری و جذاب است، قبول می کنم و بار دوم به لحاظ فنی آن را می خوانم تا ببینم به لحاظ کارشناسی و فنی کار درخوری هست و من می توانم دغدغه های شخصی ام را در آن لحاظ کنم یا خیر.
فارغ از همه این مسائل اما هنرمندان، برنامه سازان و اهالی فرهنگ و هنر رسالتی بر دوش شان است و آن ارتقا و بالا بردن سطح سلیقه مخاطب است. شمان چقدر در کارهای تان این دغدغه را دارید و فقط به فکر راضی کردن مخاطبی که شاید به دیدن یکسری داستان ها عادت کرده نیستید؟
_ اتفاقا من به فیلمنامه هایی که به دستم می رسد، دقیقا از همین منظر نگاه می کنم. وقتی می گویم خودم را جای مخاطب می گذارم یعنی او اولین نگاهش این است که کاری تکراری نباشد، نکته جدیدی برایش داشته باشد و حرفی هم برای گفتن، سرگرم کننده باشد و پند و آموزه اخلاقی هم در آن وجود داشته باشد. وقتی من از نگاه مخاطب به کاری نگاه می کنم اتفاقا به ارتقای سلیقه مخاطب توجه می شود، واگرنه خودخواهانه این قضیه این است که شما کاری را برای دل خودتان بسازی که نه به درد مخاطب بخورد و نه او را به لحاظ سلیقه، فهم اجتماعی، خانوادگی و شخصی و ... ارتقا بدهد.
بنابراین من وقتی این نگاه را عمال می کنم یعنی سعی می کنم خودم را با سطح جامعه حفظ کنم. نگاه جامعه ما به همه این پدیده ها و موضوعات رو به ارتقا و رشد است. البته من باید سعی کنم یک گام جلوتر هم حرکت کنم و اگر احیانا انبوهی از موانع و چالش ها، باید و نبایدهایی هم وجود دارد، به سهم خودم آنها را در کار اعمال کنم.
ما در چندین سریال تلویزیونی قصه هایی را با محوریت مادر و مشکلاتی که بر سر راه او وجود دارد به طرق مختلف دیدیم. وجه تمایز و مشخصه مارال «آنام» برای خودتان به عنوان کارگردان چه بود؟
_ اتفاقا ویژگی های این مادر موضوع بحث ما نیز بود. این که مادری فرزندش در کودکی گم شده و در ادامه برای او مشکلات و مسائلی پیش آمده، شاید در ابتدا نگاهی تکراری باشد اما در پس این نگاه، متفاوت بودن این مادر قرار داشت.
این تفاوت در چه بوده؟
_ ما در کنار این داستان یک زاویه نگاه متفاوت به مادر داشتیم. مادر قصه «انام» مثل همان حکایتی است که از حضرت علی (ع) در صدر اسلام شنیدیم. داستان مواجهه ایشان با دو مادر که مدعی شده بودند یک بچه فرزندشان است و حضرت از نحوه برخورد آنها متوجه شدند که مادر واقعی بچه کدام یک از آنهاست. مادر واقعی کسی بود که حاضر شد به خاطر این که بچه اش آسیبی نبیند از حق خودش چشمپوشی کند.
در این سریال هم مادر واقعی مارالی است که حاضر است به خاطر آرامش فرزندش و پرهیز از صدمات روحی و روانی که ممکن است به فرزندش وارد شود، از خیلی از مسائل و حتی خواسته های قلبی خودش چشمپوشی کند. البته بخش جالب ماجرا شیطنت ها و چالش هایی است که شخصت های دیگر قصه به وجود می آورند که درام ماجراست. اما مهمتر از همه این مسائل نکته جالب تر و جذاب تر برای من، جرئیات لحظه هایی است که بین این مادر و فرزند خلق می شود، جزئیاتی که اخلاق مدارانه و انسان گرایانه است.
می دانید که این روزها سریال های خارجی، عمدتا ترکیه ای که از شبکه GEM پخش می شوند، فارغ از خوب یا بد بودن و بی محتوا یا سطحی بودن شان مخاطبان زیادی دارند. چقدر به عنوان یک کارگردان بین سریال هایی که خودتان می سازید و پرمخاطب هم می شوند مثل «کیمیا» و سریال های آن طرفی به لحاظ روایت درام و قصه و جذب مخاطب عام تفاوت می بینید؟
_ دقیقا عین واقعیت را می گویم. من در خانه ماهواره ندارم و سریال های آن طرف را ندیدم.
حتی در خانه همسایه هم ندیدید؟
_ باور کنید خیر. به همین دلیل هم نمی توانم درباره آن سریال ها قضاوتی داشته باشم. اما یکسری سریال های روز و آمریکایی را که کارهای جذابی هستند، دی وی دی های شان را تهیه و دنبال می کنم. این سریال ها را می بینم که شاخص و معیاری از کارهای روز دنیا داشته باشم و طبیعتا از این امرن غافل نیستم. نکته مهم در این میان جدا از داستان گویی و قصه گویی که تقریبا در همه کارها مشترک است، اصطلاحا چاشنی ها و مزه هایی در سریال هایی که شما اشاره کردید، استفاده می شود که اینجا جزء اصولی است که ما نمی توانیم به آنها بپردازیم. در واقع محدودیت ها و ممیزی ها این اجازه را به ما نمی دهند.
من نمی خواهم ارزش گذاری کنم که کدام یک بهتر هستند یا بدتر اما واقعیت این است که آن کارها به طبع و ذائقه این روزهای آدم ها نزدیکتر است. محدودیت ها ما را بیش از اندازه فشرده کرده و یک کمپلکس روحی و روانی در جامعه ایجاد کرده، به همین دلیل ناخودآگاه شما موضوعات تصاویر و داستان های جدیدی را می بینید که هم وجود دارند و هم می شود آنها را دید ولی غافل از این هستیم که یک مقدار در آنها اخلاق و شئونات رعایت نمی شود. خب این هم شگرد کار آنهاست و شگرد کار ما نیز چیز دیگری است.
به عبارتی شیوه روایت و داستانگویی های ما نیز به همین ترتیب است. من معتقدم اگر برخی محدودیت ها را در کارها اعمال نکنیم، در بحث قصه گویی کم نداریم. شما در نظر بگیرید با وجود در دسترس بودن آن رسانه ها، وقتی مخاطب سراغ سریال ایرانی می آید یعنی آن کار ویژگی های جالب و مخاطب پسندی داشته است، حتی با وجود جذابیت های کاذبی که سریال های آن طرف دارند.
نکته جالبی که درباره «آنام» وجود دارد، حضور گلچهره سجادیه بعد از مدت ها کم کاری است. ایشان برای مخاطبان سینما چهره ای شناخته شده است اما شاید برخی از مخاطبان تلویزیون ایشان را به عنوان بازیگر نشناسند چطور شد که نقش اصلی سریال را به ایشان سپردید و به نظرتان سپردن نقش مادران به ایشان با توجه به سابقه ذهنی مخاطب ریسک نبود؟
_ گلچهره سجادیه بازیگری است که من سال ها کارهایش را دنبال کرده بودم و بازیگر محبوب من است. دو سه باری هم برای کارهای گذشته با هم ارتباط داشتیم اما شرایط همکاری مهیا نشده بود. از سلیقه و سختگیری ایشان خبر داشتم ولی این کار را به ایشان پیشنهاد دادم و ایشان نیز وقتی اطمینان پیدا کردند می توانند در کار خوبی حضور داشته باشند به ما پیوستند. اصلا هم نگران نبودم که با واکنش منفی مخاطبان مواجه شوم چون از میزان توانایی و خلاقیت ایشان به خوبی خبر داشتم و جنس بازی ایشان را هم به خوبی می شناختم. احساس می کنم ایشان بهترین گزینه برای ایفای چنین شخصیتی بودند.
آنام؛ کاراکترشناسی
آقاخان
سیروس گرجستانی بار دیگر با یک کاراکتر آذری زبان به تلویزیون برگشت. او که در سال های پیش، نقش شهریار شاعر تبریزی را هم ایفا کرده بود، در این سریال هم در کسوتی شبیه همان کاراکتر حاضر شد. بزرگ خانواده که آرزوی خوشبختی جوانترها را دارد و می خواهد هر طور شده بین آنها صلح برقرار باشد. کاراکتر سیروس گرجستانی تنها در فاز قدیمی سریال و زمانی که مارال به روایت قصه اش می پردازد، آن هم برای چند قسمت حضوری مثبت داشت.
سهند
جوانکی عاشق پیشه که می خواهد تمام فکر و ذکر معشوقش را داشته باشد. سهند در ابتدا به نگهداری فرزند رقیب عشقی اش که حالا در تصادف مرده است، رضایت می دهد اما در ادامه وقتی مارال، بچه به دنیا نیامده را یادگار دوران عاشقی اش می داند، تصمیم می گیرد از شر این بچه خلاص شود. سهند اما در کهنسالی از کاری که کرده پشیمان است. سهند کهنسال ویلچرنشین است و دیگر خبری از آن خیره سری جوانی در او نیست اما در یک نکته تفاوتی نکرده است؛ او همچنان عاشق مارال است و همه توجه او را می خواهد.
آرزو
از همه جا بی خبرترین شخصیت سریال «آنام»، دختری است که در خانواده دیگری بزرگ شده و حالا به داستان زندگی کارگر خانه اش گوش می دهد و آن را می نویسد در حالی که نمی داند این داستان زندگی مادر خودش است و آنچه درباره نوزاد از دست رفته و هجر مادر و فرزند می شنود همه از زبان مادر خودش است. شخصیتی آرام با بازی شبنم قلی خانی که دردانه خانه است. آرزوی قصه منتظر به دنیا آمدن فرزندش است و همین وجه مادری را در او پررنگ کرده.
محمد علی
جوانک پرشوری که در روایت قصه، در زمان حال، به یک باره با عنوان برادرزاده سهند و پسرخوانده مارال وارد قصه می شود و عاشق خواهر آرزو می شود تا تقاضای ازدواج این دو، قصه را وارد یک چالش جدی کند؛ چالشی که در نهایت راز مارال را برملا خواهد کرد. کاراکتر محمدعلی در این سریال در حد یک جوانک پولدار و عاشق خلاصه می شود، گرچه بار گره گشایی سریال را با عاشقی اش به دوش خواهد کشید. آفرین نقطه مقابل او، خواهر آرزو هم به نظر می رسد تنها به همین دلیل در فیلمنامه وارد تا خرده پیرنگ داستان عاشق این دو، داستان اصلی را وارد فاز جدیدی کند.
مارال (ماهگل)
کاراکتر اصلی سریال «آنام» زنی در جوانی پر شر و شور و در میانسالی آرام اما مقتدر. قصه مارال جوان از زبان خودش روایت می شود که حالا با نام ماهگل در خانه دخترش کارگری می کند تا در فرصت کم باقیمانده تا پایان زندگی اش برایش مادری کند. در این میان چند سالی از زندگی مارال هنوز روایت نشده است. این که پس از این که با مرگ فرزندش روبرو شد، چطور یکباره به یک زن مقتدر کارخانه دار تبدیل شد. این سال های فاصله میان جوانی تا پیری مارال اگر روایت نشود، می تواند باگ فیلمنامه باشد.
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.
ولی کارای دیگشون مثل آنام و برادر خیلی خوبه
من اصلا معنی این جبهه گرفتنا رو نمیفهمم
الان همین که داره آنام میسازه عالیه نمی خواد تاریخی بسازه