سریال های طنز معمولا با اقبال بیشتری از سوی بیننده مواجه میش وند و نیاز به تشریح چرایی آن نیست منتها یک اصل ثابت شده وجود دارد که مخاطب هر سریالی را نمی پسندد و مثل چند دهه پیش با هر اثری همراه نمی شود. طرح سلیقه ها بالا آمده و کار کمدی سازها سخت تر شده است. یکی از دلایل مهم که جز معدودی، مابقی سریال های طنز در سال های اخیر موج ایجاد نکرده اند را باید در همین نکته جست و جو کرد.
برزو نیکنژاد با علم به سخت پسندی مردم سراغ «پنچری» رفته ولی متاسفانه تلاشش بعد از بیست و شش قسمت به بار ننشسته. پخش سریال او روزی از شبکه سه شروع شد که سریال طنز جدیدی روی آنتن نبود و شانس یکه تازی داشت. «پنچری» اما به رغم داشتن مخاطب ثابت، جزو سریال های کمدی موفق دسته بندی نمی شود و به دلایل متعدد نامش سر زبان ها نیفتاده. در این گزارش دلایل ناکامی «پنچری» و به عبارت دیگر ضعف هایی که ناکامی سریال را باعث شده مرور کرده ایم.
کارگردان
برزو نیک نژاد جزو سریال سازهایی است که پیش از کارگردانی تجربه نویسندگی داشته و چند فیلم سینمایی ساخته. پس حالا می توان عیار او را سنجید و خوب یا بد «پنچری» را به پای او گذاشت. نیک نژاد فیلمنامه سریال های «دودکش» و «
روزهای بد به در» را نوشته و فیلم های «
ناخواسته» و «زاپاس» را کارگردانی کرده است.
در این میان «
دودکش» و «
زاپاس» جزو کارهای قابل دفاع او به حساب می ایند. «دردسرهای عظیم 1 و 2» و «
قرعه» سریال هایی هستند که پیش از «پنچری» در مقام کارگردان ساخته که سری اول «
دردسرهای عظیم» چند پله بالاتر از دیگر سریال های او قرار می گیرد.
برزو نیک نژاد در مجموع کارگردان متوسطی است که سعی کرده در خلق موقعیت های کمدی به تعریفی منحصر به فرد برسد اما «همیشه» موفق نبوده. تلاش او در «دردسرهای عظیم 1» و «زاپاس» جواب داده و در مابقی نه. سری دوم «دردسرهای عظیم» به دلیل تکراری بودن موفقیت فصل قبل را به دست نیاورد. و «قرعه» از ابتدا مورد پسند قاطبه مخاطبان قرار نگرفت.
قصه
نیک نژاد در نگارش فیلمنامه همکاری داشته. پس سهم او از خوب یا بد بودن این سریال محدود به کارگردانی نمی شد. «پنچری» در قسمت های اول بلاتکلیف بود و قصه ای منسجم نداشت. محور داستان بر مقدمات ازدواج کاراکتر
یوسف تیموری،،
سولماز غنی و موانع ازدواج
رضا داوودنژاد و
زهره فکور صبور می گذشت.
کمی بعد پای دیگر شخصیت ها از جمله
شهره سلطانی به داستان باز شد که قصد تعطیلی شرکت پدرش را دارد و حسابدار آن یعنی یوسف تیموری دنبال نقشه برای جلوگیری از این اتفاق است. همچنان داستان موش و گربه وار او ادامه دارد و گره ها باز نمی شود.
چندی پیش تهیه کننده سریال به انتقاد هفت صبح این طور پاسخ داده بود: «اساسا این سریال موقعیت محور است و براساس داستانک ها پیش می رود.» اگر موقعیت ها قدرت ایجاد خنده داشتند می شد برهان مهام را پذیرفت اما داستان بر روایت چند اتفاق بنا نهاده شده و گرفتار دور تسلسل شده و پیش نمی رود و در نتیجه مخاطب با اشتیاق آن را دنبال نمی کند.
شوخی ها
سریال «پنچری» طنز است و طبعا باید برای ایجاد خنده از موقعیت های کمیک و دیالوگ های طنز بهره ببرد. سریال اتفاقا به اندازه کافی از این دو فاکتور برخوردار است اما چه می شود که به کارش نیامده؟ دلیل اصلی بکر نبودن شوخی ها و موقعیت هاست. نویسندگان و کارگردان روی شوخی های کلامی بیش از حد مانور داده اند بدون آنکه دست به خلاقیت بزنند. مثلا کاراکتر مهران غفوریان و اشکان اشتیاق علاقه زیادی به جمله های معروف که نمونه اش را در فضای مجازی و روی کامیون ها می بینیم، دارند.
مدام تکرار می شود این جمله کجا نوشته شده بود؟ بازی با کلمات دیگر ابزار ایجاد شوخی است که بعد از چند قسمت خاصیت خود را از دست داد. موقعیت ها نیز کارکرد قدرتمندی برای خلق لحظات ناب کمدی ندارند؛ چند بار می توان به شرایط قادر که عمو توی ذوق او می زند، خندید؟ تا کجا پرخاشگری و شوخی همزمان
مریم سعادت جذابیت دارد؟ موقعیت ها در قسمت های ابتدایی کشش داشتند و امید می رفت تقویت شوند ولی رنگ تکرار گرفت.
کاراکترهای کلیشه ای
این پاراگراف ارتباط تماتیک با پاراگراف قبلی و بعدی دارد. یعنی همان طور که شوخی های کلامی و موقعیت ها تکراری هستند، کاراکترهای «پنچری» هم براساس الگوی آشنا طراحی شده اند. اگر کارگردان استفاده بهینه ای از آنها می کرد حالا به عنوان پاشنه آشیل از آن یاد نمی کردیم.
حمید لولایی به عنوان یادآور خشایار «
زیر آسمان شهر است؛ او همان خساست و رفتارهای دوگانه و اغراق شده را دارد. اکت های این چنین رضا داوودنژاد را ابتدا در «
پشت کنکوریها» دیده بودیم.
رفتارهای
غلامرضا نیکخواه ذهن را به سمت سریال های طنز
مهران مدیری و نیز «
بزنگاه» می برد. مریم سعادت سال هاست نقش زن های قلدر مآب و غرغرو داده می شود حال که استعداد این بازیگر فراتر از چنین کلیشه هایی است. شرط انصاف نیست به بازی متفاوت یوسف تیموری اشاره نکنیم. کاراکتر حمید نشانی از اکت های همیشگی این بازیگر ندارد و همین برگ برنده کارنامه او در سریال «پنچری» شده.
بازیگران کلیشه ای
وقتی برای طراحی کاراکترها خلاقیت وجود نداشته باشد، انتخاب بازیگر هم کار چندان سختی نیست. درحالی که کارگردان می توانست برای شخصیت های آشنا، بازیگرانی گزینش کند که پیش تر تجربه بازی در چنین نقش هایی را نداشته باشند. در سطور بالا به برخی اشاره کردیم و گفتیم کجاها شخصیت های شان را دیده ایم. به این جمع می توان
مهران غفوریان را اضافه کرد که کلی فیلم و سریال بازی کرده و در نقش آدم های خالی بند و آسمان جل. او در نقش جمشید «پنچری» الگوهای پیشین را به خدمت گرفته و کاراکتر را بیش از پیش کاریکاتوری کرده.
زهره فکور صبور از سریال «روزگار جوانی» نقش دختری دم بخت را بازی می کند و در «پنچری» هم چشم مان را نبسته ایم تا خوبی سریال را نبینیم اما ایده مرکزی سریال به خاطر دلایلی که ذکرش رفت، مانع از موفقیت آن شده. کارگردان خواسته فضایی فانتزی خلق کند و در دل این اتمسفر هم بخنداند و حرف های مهم بزند. متاسفانه این تلاش ثمر نداده و با سریال ناموفقی رو به رو هستیم.
نه اینکه حالا بشینیم منتظر باشیم چند قسمت بگذره سریال بهتر بشه.
مگه کلا چند قسمته سریال که بخواد مثلا از قسمت ۱۰ به بعد تازه یکم خوب بشه.
گسل رو نمیدونین چه شاهکاریه.
بعد توقع دارن مردم ماهواره نگاه نکنن.