به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، برخی از مهمترین گزارش ها و تحلیل های مطبوعات و رسانه های خبری کشور را در ادامه بخوانید.
ریما محمدزاده در شهروند نوشت:
شیفته سیستم قطرهچکانی است. او میخواهد همه چیز یک راز باشد تا خودش آن را برملا کند. احسان علیخانی حتی به رسانهها هم برای انتقال پیامهایش کاری ندارد و خودش کانال ارتباطی ساخته؛ تا جایی که توسط عوامل خود، نشست خبری نمایشی برپا و از کاراکترهای «دیرین دیرین» استفاده میکند. بهرهگیری از سیستم قطرهچکانی یکی از شگردهای موفقیت در اقناع مخاطبان است. در این حالت، فرستنده پیام ابتدا فضای ذهنی را مهیا میکند و بعد آرامآرام پیش میرود و پیام خود را میرساند. در این نظریه ارتباطی، ارسالکننده پیام میکوشد به جای انتقال پیامی آماده، چنان ذهن را برانگیزاند که مخاطب مدام تشنه اطلاعات جدید باشد. این دقیقا کاری است که علیخانی انجام میدهد.
مجری کیه؟! | احسان علیخانی تا جایی در سیستم قطرهچکانی پیش رفته که حتی قید معرفی مجری «عصر جدید» را زده! او به این شکل میخواهد برای حضور خودش در قالب «مجری» یک علامت سوال ایجاد کند. اهالی «عصر جدید» در پاسخ به سوالهای مخاطبان درباره مجری برنامه گفتهاند: «به زودی معرفی میشود!» این درحالی است که سایت رسمی شبکه سه این بخش را لو داده و سیستم قطرهچکانیِ احسان علیخانی را با مشکل روبهرو کرده: «مجموعه برنامه عصر جدید با موضوع استعدادیابی در حوزههای ورزشی، سرگرمی و هنری بهزودی با اجرای احسان علیخانی در ٥٢ قسمت ٧٠ دقیقهای از شبکه سه سیما پخش میشود.»
«سختگیر» مثل احسان| علیخانی سختگیر است. او به راحتی پای قرارداد ساخت برنامه نمیرود؛ مگر اینکه اختیار داشته باشد و امکانات. درستتر بگویم: علیخانی ایدههایش را به هر قیمتی به فروش نمیگذارد. او متناسب با تلاش و خلاقیتش همیشه از مدیران سیما -به ویژه شبکه سه- توقع داشته است. علیخانی درحالی سراغ برنامه استعدادیابی رفته که درحال حاضر تلویزیون مشغول ساخت و پخش چند برنامه در این حوزه است. هر شبکهای را که بگیرید، یک استعدادیابی بیرون میزند! اما باید گفت که علیخانی فقط خودش نیست؛ او با «ماه عسل»، «بهارنارنج» و خیل طرفدارانش میآید. «عصر جدید» حتی تا همین لحظه که پخش نشده و تنها تیزرهایش به آنتن شبکه سه آمده، از تمام استعدادیابیهای درحال پخش سرتر و قویتر بوده است!
«بیتباکس» و «پارکور» هم هست!| علیخانی در سابقه فعالیتش نشان داده که میتواند خط قرمزهای تلویزیون را تا حدی جابهجا کند. او با هر بار حضور در قاب تلویزیون چیز جدیدی رو میکند و ممیزیهای بیشمار صداوسیما را تغییر میدهد. این بار هم کافی است به لیست پرتعداد حوزههای استعدادیابیِ «عصر جدید» نگاه کنیم تا پی ببریم که علیخانی قرار است باز هم دست روی بخشهای جدید بگذارد و مثل بقیه نباشد. واقعیت آن است که احسان علیخانی از کلیشهها بیزار است و تمام زورش را میزند که تکراری و کلیشهای نباشد. او از مثل بقیه بودن بدش میآید. علیخانی همیشه مثل خودش است! برای همین هم «پارکور» و «بیت باکس» را در لیست حوزههای استعدادیابی میبینیم و باید باور کنیم که تا چند روز دیگر جوانهای مستعد بیت باکس کشور در صداوسیما حاضر میشوند و با ضرب دهانشان موسیقی مینوازند. ایولا.
فعلا از باب مصاحبه معذورم | سیدبشیر حسینی یکی از داوران برنامه «عصر جدید» است. او در میان داوران، غیرمعمولترین گزینه بود، چون معمولا در این نوع برنامهها تهیهکنندگان به استفاده از چهرههایی که از آنها بهعنوان «سلبریتی» یاد میشود، بسنده میکنند. اما علیخانی این بار سراغ یک کارشناس رسانه رفته و او را کنار رویا نونهالی، امین حیایی و آریا عظیمینژاد گذاشته. حسینی عضو هیأت علمی و مدیر گروه مدیریت و علوم نوین رسانه دانشکده ارتباطات دانشگاه صداوسیماست و در دانشگاههای علامه طباطبایی، تهران، خبر و امام صادق تدریس میکند. او مولف ۹مقاله ازجمله دیدن پشتپردهها، سواد رسانهای؛ اکسیر ارتباطات و طراحی الگوی آموزش سواد رسانهای به نوجوانان و نویسنده ۱۶کتاب ازجمله آیندهپژوهی تحولات وب، لایک ممنوع، ماهعسل مجردها و حقوق مخاطب در برابر رسانههای جمعی ایران، انگلیس و آمریکاست. وقتی با او تماس گرفتیم تا درمورد حضورش بهعنوان داور در «عصر جدید» صحبت کنیم، به یک جمله اکتفا کرد و گفت: «فعلا از باب مصاحبه معذورم، انشاءالله در فرصتهای بعد». درست همانطور که حدسش را میزدیم: همه چیز در اختیار علیخانی است. او یک قطرهچکان در دست گرفته و به هر بلندگویی تن نمیدهد. احسان علیخانی ثابت کرده که خودش بهترین و بزرگترین بلندگو است؛ بلندگویی که حالا میخواهد فقط ویژه ماه رمضان و سال تحویل نباشد.
روزنامه خراسان درباره فیلم جدید رامبد جوان نوشت:
بعد از فیلم خوب و موفق «نگار»، همه منتظر بودند ببینند رامبد جوان در اثر بعدیاش یعنی «قانون مورفی» چه کرده، اکنون که این فیلم به صورت عمومی اکران شده و نظرات مثبت و منفی بسیاری را به دنبال داشته است.
اگرچه این فیلم یک قصه دو خطی دارد که در جریان فیلم گسترش نمی یابد و در انتها به نقطه مشخصی نمیرسد و نقصهای زیادی مانند منسجم نبودن داستان، منطق قصه و ضعف شخصیتپردازی دارد اما نمیتوان تفاوتهای مهم «قانون مورفی» را با بسیاری از فیلمهای سینمای ایران به ویژه کمدیهای مبتذلی که روی پرده میبینیم، نادیده گرفت. همانطور که وقتی برنامه «خندوانه» از روزهای اوجش فاصله میگیرد و کمی به تکرار میافتد، باز هم نسبت به بقیه برنامهها یک پله بالاتر میایستد، «قانون مورفی» هم با تمام ضعفهایش، ویژگیهایی دارد که میتوان آن را نسبت به بسیاری از فیلمهای کمدی، از چند جهت برتر دانست. در ادامه تفاوتهای فیلم و اتفاقات جدیدی را که در «قانون مورفی»، تجربه تازهای برای مخاطب ایجاد میکند، میخوانید.
اکشن گوهر کمیاب سینمای ایران
فیلم بسیار خوب شروع میشود و همین شروع خوب مخاطب را امیدوار میکند که قرار است اتفاقات متفاوتی را در «قانون مورفی» ببیند. در سکانس ابتدایی فیلم، تماشاگر شاهد صحنه تعقیب و گریزی است که نمونه آن تا به حال در سینمای ایران دیده نشده است. این تعقیب و گریز در سکانسی دیگر روی آب هم اتفاق میافتد و در این سکانس که سه قایق موتوری به دنبال یک قایق موتوری دیگر میروند، صحنهای مانند بازیهای آتاری دستی در فیلم شبیهسازی میشود.
استفاده جدید از امیر جدیدی
یکی از هوشمندیهای رامبد جوان در «قانون مورفی»، انتخاب امیر جدیدی برای نقش «فرخ» است؛ امیر جدیدی هم با بازی خوبش، تماشاگر را برای انتخاب خوب رامبد جوان وادار به تحسین می کند. امیر جدیدی تا پیش از «قانون مورفی» در فیلم کمدی بازی نکرده است و شخصیت «آریا» در فیلم «من» ساخته سهیل بیرقی، تنها مایههایی از بامزه بودن را دارد و کمدی محسوب نمیشود. او در «قانون مورفی» نقش یک مأمور پلیس دستوپا چلفتی و ساده را بازی میکند و به اندازه کافی هم میتواند خندهدار باشد.
«قانون مورفی»، سینمایی و ضد آپارتمانی
در شرایطی که بسیاری از فیلمها در سینمای ایران به اصطلاح فیلمهای آپارتمانی هستند، رامبد جوان از آپارتمان و به طور کلی شهر تهران بیرون رفته و سکانسهای مختلف فیلم در لوکیشنهای متنوعی در شمال ایران میگذرد. تنوع لوکیشنها جذابیت بصری خوبی ایجاد کرده است و نماهای هلیشات، زیبایی لوکیشنها را به نمایش میگذارند، نماهایی که باید آنها را تنها روی پرده سینما دید. البته چون در طول فیلم چندین بار از نمای هلیشات استفاده میشود، تماشاگر دفعه اول از دیدن چنین نماهایی لذت میبرد اما بعد از آن دیگر برایش تکراری میشود و جذابیت اولیهاش را از دست میدهد.
خلق فانتزی
«قانون مورفی» با فیلمهای رئالی که هیچ اثری از خیال در آن نمیبینیم متفاوت است و از این جهت هم میتوان حساب فیلم رامبد جوان را از دیگر فیلمها جدا کرد. رامبد جوان در «قانون مورفی» قواعد منطقی را میشکند و موقعیتهای فانتزی جالبی خلق میکند. یکی از جذابترین موقعیتها سکانسی است که شخصیت اصلی فیلم یعنی «فرخ» با بازی امیر جدیدی، درگیر توهم میشود و به دنبال آن اتفاقات فانتزی جذابی را در فیلم میبینیم. بنابراین بهتر است موقع تماشای «قانون مورفی» هرگز خودتان را درگیر حقیقت و منطق نکنید، چون خیال و فانتزی نقش پررنگی در فیلم رامبد جوان دارد.
کمدی خانوادگی یا غیرخانوادگی؟
با وجود این که مدتها قبل از اکران فیلم «قانون مورفی»، رامبد جوان خیال همه را بابت غیرمبتذل بودن فیلم اش راحت کرد و همچنان هم در مقابل انتقادها به شوخیهایی که در فیلم وجود دارد، از کمدی آن دفاع میکند، اما در حقیقت «قانون مورفی» خالی از شوخیهای دوپهلو و جنسی نیست و یک کمدی کاملا سالم و پاستوریزه به حساب نمیآید.
شاید اگر این فیلم را با کمدیهای مبتذل مقایسه کنیم آن را کمدی محترمی بدانیم اما «قانون مورفی» در مقایسه با خودش و در مقایسه با ادعاهای رامبد جوان، یک کمدی کاملا خانوادگی نیست. جالب آن که رامبد جوان هنوز بر «خانوادگی» بودن فیلم اش اصرار دارد و حتی به تازگی در صحبتهایی در فضای حقیقی و مجازی، از محتوای فیلم اش دفاع کرده است.
پولاد امین درباره جنجالی که برای دکتر مسعود صابری پیش آمده در شهروند نوشت:
روز گذشته همه از پست اینستاگرامی رامبد جوان حرف میزدند. پستی حاوی عذرخواهی او بابت دعوت از یکی از میهمانان برنامه خندوانه. خوانندهای به نام مسعود صابری که حرفه اصلیاش جراحی مغز و اعصاب است. او البته هنرهای دیگری هم دارد، یکی اینکه خواهرزاده علی سرتیپی، تهیهکننده پرنفوذ سینماست و دیگر اینکه رسول صدرعاملی نسبت فامیلی نزدیکی با او دارد. به احتمال فراوان دلیل دعوت این پزشک خواننده برای هنرنمایی در یکی از پرمخاطبترین برنامههای تلویزیونی صداوسیما همین تجمیع انواع هنرها در وجود یک نفر بوده است...
مجری برنامه خندوانه، در روز میهمانی مسعود صابری از صدای خوب او گفت. صدایی که همین چند وقت پیش در یکی از بزرگترین سالنهای کنسرت این شهر کنسرتی را نیز برگزار کرده بود. اما آواز خواندن این پزشک، جراح، خواننده انگار به مذاق مردم خوش نیامد و داد بسیاری از مخاطبان موسیقی از این موضوع درآمد، بهخصوص در فضای مجازی که انواع و اقسام انتقادات را از حضور او شاهد بودیم و همین هم رامبد جوان را به عذرخواهی مجاب کرد، با اینکه خیلی زود به دلایل نامعلوم این نوشته از اینستاگرام رامبد جوان که نزدیک به ۸میلیون دنبالکننده دارد، حذف شد. جوان نوشته بود: «سلام بابت دعوت ایشون به خندوانه از همه مردم عزیز ایران
عذرخواهی میکنم»...
اما مسعود صابری کیست؟
این روزها در رسانههای مجازی ویدیویی در نقد مسعود صابری دستبهدست میگردد. ویدیویی تحلیلی و بسیار منطقی با عنوان «پولدار باش، لبخند بزن و ابتذال بفروش!» درباره این «جراحی که خواننده شده» یا «دکترِ خواننده» که در یکی دوسال اخیر بهطور ناگهانی سروکلهاش همه جا پیدا شده، از بیلبوردهای کنسرتش در اتوبانهای تهران تا حضورش در برنامههای تلویزیونی گوناگون، از به خانه برمیگردیم، تا برنامه اکسیر فرزاد حسنی، مسابقه پنج ستاره حمید گودرزی و البته خندوانه که دردسرساز شده. در آن گزارش درباره پدیده مسعود صابری که در ادامه روند خوانندههای یکشبه موسیقی پاپ سر برآورده، او را محصول برندسازی خود این فرد نامیدهاند، چیزی در مایههای کیم کارداشیان که با اینکه هیچ هنری ندارد، اما از بس تصویرش پخش شده و در کنار سلبریتیهای دیگر دیده شده، کمکم حضورش بهعنوان یک سلبریتی مورد پذیرش قرار گرفته و درحال حاضر جزو کنجکاویبرانگیزترین چهرههای آمریکاست...
مسعود صابری از زبان خودش
مسعود صابری همین چند هفته پیش یکی از معدود گفتوگوهایش را با «شهروند» انجام داد. گفتوگویی به مناسبت کنسرت برج میلاد او؛ که از بس ناگهانی بود، کنجکاویهای زیادی را موجب شده بود. بهتر است پدیده مسعود صابری را براساس گفتههای خودش با هم یکبار دیگر مرور کنیم. از طریق گزیده حرفهایی که به «شهروند» زده.
مسعود صابری به «شهروند» گفته بود که موسیقی عشق اول و آخر او در زندگیاش بوده: «من موسیقی را از ٣ یا ٤ سالگی شروع کردم. زمانیکه پدربزرگ مادریام با من آواز کار میکرد. از بچگی صدای ایشان در گوش من بود، در مدرسه قرائت قرآن، صوت و تجوید کار کردم و قاری شدم، از ١٥ سالگی هم کلاس آواز رفتم.»
صابری درباره تاثیر آواز خواندنش در کار پزشکیاش هم گفته:«برای مردم جذابیت بیشتری دارد که یک پزشک موسیقی کار کند، چون فضای پزشکی را فضایی خشک و بیروح تصور میکنند، در صورتیکه معتقدم پزشکی و بهخصوص جراحی آخرین درجه از هنر است، اما برای بیمار که همیشه اتاق عمل را استرسآور درک کرده است، این ماجرا باعث آرامشخاطر میشود.»
مسعود صابری واکنش مخاطبانش را مثبت میداند: «وقتی نخستین کارم در سال ٩٦ با موزیک ویدیویی بهعنوان طعم جنون منتشر شد، کل فضای مجازی را پر کرد و از بچه ٣ ساله تا فرد ٩٠ ساله مخاطب این کار شدند. علاوه بر ملودی، مفهوم و زیبایی ترانه، شاید البته بخشی از محبوبیت بهدلیل این بود که یک جراح کار را خوانده بود. از سوی دیگر، سلبریتیها و تقریبا همه آنها مرا حمایت کردند و کلیپ را روی صفحههای خود گذاشته بودند. ویدیو در صفحه خودم ٢٠هزار کامنت داشت. همین که مردم کسی را از خارج از دنیای موسیقی پذیرفتند، برایم مهم بود، اگرچه بهطورکلی در ایران نگاه خوبی به این ماجرا وجود ندارد که یک نفر در چند حوزه کار کند.»
میگویند در دنیای هنر این سرزمین ورود به این دنیا دشواریهای فراوانی دارد که داشتن یک آشنای بانفوذ میتواند این دشواریها را کم کند. صابری که با علی سرتیپی و رسول صدرعاملی نسبت نزدیک فامیلی دارد، اما آنها را در ورودش به این عرصه بیتاثیر میداند: «آنها نهتنها در این عرصه کمکی نکردهاند که حتی باور هم نداشتند که خواننده مطرحی بشوم. البته کمک و تاثیر آنها غیرمستقیم بود. مثلا در سنین نوجوانی در پشت صحنه گلهای داوودی حاضر شدم و در طول همین رفتوآمدها با هنرمندان و استادان بزرگی چون مشایخی و انتظامی مراوده پیدا کردم و همینها بخشی از شخصیتم را ساخت... .»
کیهان نوشت:
در جدیدترین شفافسازی مالی بنیاد سینمایی فارابی مشخص شد که برخی از سینماگرانی که با برچسب «هنرمند مستقل» فعالیت میکنند و همواره ژست اپوزیسیون دارند، دستمزدهایی چند صدمیلیونی از دولت گرفتهاند!
ازجمله این افراد میتوان به مجتبی میرطهماسب اشاره کرد که با فیلمساز متهم به فعالیت ضدامنیتی، جعفر پناهی همکاری میکند و مدتی نیز با اتهاماتی مشابه، بازداشت شده بود. وی برای نگارش پنج فیلمنامه، 200 میلیون تومان از بنیاد فارابی دستمزد دریافت کرده است.
رخشان بنیاعتماد از دیگر مدعیان هنر انتقادی و اجتماعی است که به خاطر شرکت در جشنوارههای خارجی مبلغ 121 میلیون تومان گرفته است. همچنین فاطمه معتمدآریا و همسرش به عنوان تهیهکننده یک فیلم، 105 میلیون تومان از دولت پول گرفتهاند.
براساس این فهرست، علیرضا رئیسیان از دیگر مدعیان استقلال نیز 505 میلیون تومان از دولت گرفته است. محمدعلی سجادی، از دیگر فیلمسازهای جشنوارهای که آثارش سالهاست حتی به اکران عمومی نیز نرسیدهاند، 450 میلیون تومان از دولت پول دریافت کرده است.
شهروند نوشت:
شادی موفقیتها و بردهای تیمملی حواسها را بیش از قبل متوجه جامملتها و مسابقات فوتبال کرده و کمتر حاشیهای است که از چشمها دور بماند؛ از هیسگفتن سردار پس از گل تا شیوه سرود خواندن پورعلیگنجی و میلاد محمدی ولی یکی از اتفاقاتی که در این جام زیاد به چشم آمده، غیبت عادل فردوسیپور است. اتفاقی که اصلا اتفاقی هم نبوده و کاملا منطبق با برنامهها و سیاستهای شبکه سهوسیما برای فیدکردن او است. عادل که از مدتی قبل کلید محوکردن و گرفتن حالش زده شده و از قبل از جام برای اجرای برنامه نود هم به مانع برخورد کرده بود، وقتی با این تصمیم فروغی، مدیر جوان شبکه مواجه شد که برنامه ٢٠١٨ یعنی برنامه ویژه جامملتها به میثاقی سپرده شود، حساب کار دستش آمد که قضیه رو کم کنی جدی است اما عادل کسی نیست که بود و نبودش برای مخاطبان جدی نباشد و به این راحتی بشود او را از چشمها انداخت؛ بهخصوص وقتی که ببینیم یخ برنامه میثاقی نگرفته و برنامه موازی با آن در شبکه ورزش با حضور جواد خیابانی و سوتیهایش تبدیل به معضل شده باشد. این چالش در روزهای اخیر با واکنش سلبریتیهایی مواجه شد که از نبودن فردوسیپور انتقاد میکردند و
جدی و بهطنز میخواستند از سیما نیشگونی بگیرند. یکی از این چهرههای طناز فوتبالدوست مهراب قاسمخانی بود. او با انتشار عکسی از فردوسیپور در اینستاگرام از او بهعنوان «گمشده» یاد کرد و نوشت: «عکس متعلق به مردی به نام عادل فردوسیپور میباشد، که آخرینبار با قد دراز و موی فرفری در حوالی جام جم مشاهده شده. از هموطنان خواهشمندیم در صورت مشاهده وی اطلاعرسانی نموده و ملتی را از نگرانی برهانند.» پستی که با هزاران لایک و کامنت موافق همراه شد. محسن تنابنده بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون هم با انتشار تصویری از این گزارشگر و مجری فوتبال در اینستاگرام نوشت: «رفتیم تو چهارتا هنوز از عادل خبری نیست؟» همانطور که یکی مثل امید توشه از روزنامهنگاران شناختهشده نوشته بود: «در شادی صعود تیمملی به نیمهنهایی فراموش نکنیم که عادل فردوسیپور هنوز حتی یک دیدار تیم ایران در این تورنمنت رو گزارش نکرده و این در دو دهه گذشته بیسابقه است.» البته این اتفاق بیسابقه نبود؛ در جامجهانیها و تورنمنتهای قبل هم هر وقت مجری و گزارشگری جز عادل اعزام شده، بازیهای ایران را او گزارش نکرده است. در عین حال که او از ابتدای جام دو بازی عربستان-قطر و ژاپن-ویتنام را به عهده داشته تا کاملا ندیده گرفته نشده باشد. هر چند که ناخرسندیاش از این وضع در همین گزارشها هم نمود داشته است؛ اما این بیدقتی در مورد عادل دلیلی شد تا بهخصوص رسانههای جریانی خاص و حامیان مدیر شبکه سه به قاسمخانی و تنابنده حمله کنند و از حرف آنها به عنوان گاف یاد کنند؛ اگرچه این توضیحات و گافگیری در اصل قضیه و حذف زیرپوستی عادل در این جام تفاوتی ایجاد نمیکند. شاید جالب باشد ببینیم درست همزمان با سروصداها و یادآوری به نفع عادل، یکی مثل هوشنگ گلمکانی سردبیر شناختهشده مجله فیلم متنی تند در انتقاد از جواد خیابانی مینویسد تا نشان دهد اوضاع همانطور که مدیران رسانه ملی انتظار دارند بر وفق مرادشان پیش نمیرود.
گلمکانی در صفحه شخصیاش در اینستاگرام نوشت: «هر چه میخواهم خویشتنداری کنم، هر چه میخواهم طاقت بیاورم، سعهصدر داشته باشم، ماهیت تبلیغاتی سیمای پروپاگاندا را درک کنم و از کنارش بگذرم، اما نمیشود و این شبها با تماشای برنامه «فوتبال آسیایی» در کانال «ورزش» سیما و شنیدن حرفهای جواد خیابانی کهیر میزنم.»
این ادبیات ظاهرا فاخر اما درواقع مبتذل (اخیرا کاربرد «عزیزم...» هم در بخشهای سانتیمانتال/ رمانتیکش اضافه شده به سایر افاضات)، این میمیکهای دلبههمزن، این استفاده از حرکت دستها و زبان بدن، این پریدنهای مکرر وسط حرفهای میهمانان برای به رخ کشیدن اطلاعاتش، این اعلام مکرر و مبتذل عشقش به میهن... گاهی هم البته دلم میسوزد. اما اینجا، جای دلسوزی نیست؛ این یک رسانه میلیونی است.
واقعا هیچ معیار و استانداردی جز تملق و مجیزگویی و لحن تبلیغاتی برای مدیران این رسانه وجود ندارد؟ جواد خیابانی البته صدای خوبی دارد، اما بیشتر مناسب این است که متنی در اختیارش گذاشته شود تا آن را بخواند و خودش در انظار ظاهر نشود. آیا مدیرانی که دوست دارند به هر حال او را در سازمان صداوسیما حفظ کنند، میتوانند چنین کاری برایش مهیا کنند؟ اینجوری بهتر از تنها تواناییاش که همان صدای خوبش است، استفاده میشود.» ابراز احساسات جالبی نیست؟ واقعا مدیران رسانه فکر میکنند هر که را جلوی دوربین بگذارند محبوب دلها خواهد شد و هر که را به پشت پرده ببرند، مردم به او پشت خواهند کرد؟
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.
البته ااگه نظر من رو منتشر کنید که مطمئینم منتشر نمی کنید و اگرم منتشر بشه موقتی خواهد بود
ولی متاسفانه و متاسفانه در ایران با قلدری کپی میکنند اونم کپی افتضاح و قسمت دردناکش اینه میگن کپی نیست و ما اولینیم!!!!! اون یه چیز دیگس این یه چیز دیگه! مثال ها زیادند مثل آکادمی ،بفرمایید شام ،جادوی صدا ،آقای گزارشگر ،دورهمی و عصر جدید...
کاش به روزی برسیم که وقتی میگیم دزدی بده ،دروغ بده حداقل فوتبال رو از یه شبکه دیگه (که پول داده و حق پخش رو خریده) ندزدیم و با پوشوندن لوگو به نام خودمون به خورد مردم ندیم...
مستندهای ۱۰ سال پیش شبکه های معروف رو ندزدیم با ۱۰۰۰ ترفند سعی کنیم لوگوشونو از بین ببریم و بالا پایین تصویر رو سیاه کنیم و از سر و تهش بزنیم که تازه بخوایم اتفاق مستندی که ۱۰ سال پیش افتاده و اون موقع مهم بوده و الان دست چندم هم نیست پخش کنیم...
فیلم ها هم که...
انسانم آرزوست...