به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، برخی از مهمترین گزارش ها و تحلیل های مطبوعات و رسانه های خبری کشور را در ادامه بخوانید.
صنعت سینما در آمریکا یک صنعت کاملا خصوصی است. برخلاف بسیاری صنایع، حتی در گذشته و به شکل تاریخی هم به شکل خصوصی شکل گرفته است. این یعنی اگر رابرت دنیرو برای بازی در یک فیلم حتی 30 ملیون دلار هم دستمزد بگیرد، این پول از ثروت عمومی پرداخت نشده است. قرار است این پول از محل انواع مختلف فروش فیلم پرداخت شود. لذا این وسط اگر یک فیلم دچار شکست تجاری شود، به اموال عمومی آسیب نمی رسد. دولت آمریکا هم نمی تواند چندان به سینماگران منت بگذارد.
اما در ایران کاملا برعکس است! سینما یک صنعت ضررده است و تنها به یمن تزریق دلارهای نفتی و اخیرا با شبهه پولشویی و فساد مالی (در مورد منابع مالی سریال شهرزاد مطالعه کنید) سرپا است. ضررها همه از جیب مردم ایران پرداخت می شود تا بازیگران ایران با دریافت های نجومی اقامت آمریکا و کانادا بگیرند و در این کشورها زندگی کنند و فرزند آوری داشته باشند
بدون تزریق پول نفت، حجم اقتصادی سینمای ایرانی شاید یک دهم مقدار فعلی هم نبود. مطمئن هم باشید اگر سرنوشت خودشیفته ها جلوچشمشان نبود، بسیاری به کل از ایران مهاجرت می کردند. اما مشکل این است که کسی که زبان مادریش انگلیسی نیست، بسیار به سختی می تواند از سینمای آمریکا امرار معاش کند.
مقصر این وضعیت اول از همه جمهوری اسلامی است. درست است بازیگران این وسط دارند سواری می گیرند، اما ریشه مشکل این است نظام جمهوری اسلامی پول های مردم ایران را به ثمن بخس در اختیار آنها می گذارند. شاید حتی عده ای بگویند زرنگی است که پولت را از جمهوری اسلامی بگیری و در آمریکا زندگی کنی و تازه ضد نظام یا منتقد نظام هم باشی! اما با راهی که شیخ ص ل پیش گرفته، فعلا انتقاد از بسیاری ساده نیست. فکر می کنید چرا نوشته ام ص ل؟ با این وجود برای بنده عجیب است که چطور این جماعت رانتی با پررویی همیشه طلب کارند؟ اگر بنا به پاسخگویی است، این جماعت اول از همه باید حساب و کتاب پول هایی را که حیف و میل کرده اند را پس بدهند.
مثلا معلمین ایران حق دارند از خانم #علیدوستی بپرسند که شفاف سازی کند پول های آنها خرج دستمزد ایشان شده است یا نه؟
امروز دیدم یک مجری گمنام صدا و سیما به نمایندگی از این جماعت طلب کار سعی داشت از مسعود #فراستی انتقام بگیرد! ممکن است نقدهای فراستی وارد نباشد، اما همین که یکی پیدا شد از این جماعت رانتی-نفتی حساب بکشد و آنها را وادار به پاسخگویی در قبال عملکرد حرفه ای کند، امر بسیار مثبتی است.
این مجری بی مقدار به جایی که سعی کند با حمله به فراستی خود را مشهور کند، باید قدم بردی را بردارد و از خانم #تهمینه_میلانی که مردم ایران را عقده ای معرفی کرد بپرسد که هزینه فیلم های ایشان از کجا تامین می شود؟ فرای نقد فنی، عملکرد اقتصادی سینماگران ایران چطور توجیه می شود؟ می گویم بی مقدار، چون انتقاد از شخصیت برای برخورد با تفکر یک شخصیت، پستی است.
بسیاری سینماگران ایران از طریق مهاجرت کلاس EB به آمریکا مهاجرت می کنند. در این کلاس مهاجرتی، متقاضی باید به دولت آمریکا نشان دهد که دارای توانایی برتر در زمینه کاری خود است. گستره زمینه کاری خیلی وسیع است. مثلا یک بازیگر، باید نشان دهد در فیلم های متعدد نقش داشته است و جوایز متعدد برنده شده است. لذا مهاجرت بازیگران ایرانی به واسطه اموال عمومی ممکن می شود. چون بدیهی است اگر فیلم ها ساخته نشود، این بازیگران چیزی برای تشکیل پرونده مهاجرتی نخواهند داشت.
پ.ن.1: ممکن است عده ای این جماعت بگویند، که گفته اند، با حذف سکس و خشونت از سینمای ایران، دیگر جذابیت گذشته برای مخاطب وجود ندارد و مشتری نداشتن سینما تقصیر آنها نیست. اما مگر در دوره پهلوی که این چیزها عادی بود، سینمای ایران خصوصی اداره می شد؟
ساعتهای زیادی از ماجرای مشاجره مجری و میهمان برنامه «من و شما» میگذرد، اما واکنشها به آن همچنان ادامه دارد؛ واکنشهایی که بسیاری مان را به صف بازندگان این ماجرا پیوند زده و میزند!
ابتدا
به گزارش «تابناک»، همه چیز از یک برنامه تلویزیونی شروع شد که بی شک بسیاریمان حتی نامش را پیش از این نشنیده بودیم. برنامهای که اگر بگوییم بسیاری نام شبکهای که از آن پخش میشود را هم نشنیدهاند، سخنی به اغراق نگفتهایم.
برنامهای که اگر از میزان بینندههای آن صرف نظر کرده و در پی تفسیر این موضوع نباشیم که آیا تهیه کننده و شبکه پخش کننده آن، در نتیجه ماجرای پیش آمده برنده شدهاند یا بازنده، بی شک جهشی بزرگ را تجربه کرده است، چراکه برای همیشه نامش با مشاجره ظلیپور-فراستی یا مجری-میهمان برنامه به اذهان عموم گره خورده است.
مشاجرهای که نمونه عینی و آشکار زد و خورد کلامی دو نفر با هم روی آنتن زنده تلویزیون بود؛ نبردی تمام عیار که حتی پایان بندی اش هم از جنس دعوا بود. اینکه یکی از طرفین حرفش را بزند و برود و طرف دیگر متکلم وحده شود و در رثای پیروزی خود در نبرد، داد سخن در دهد.
بعد
البته همه چیز بعد از این اتفاق مهم شد. زمانی که کاربران فضای مجازی به ماجرا واکنش نشان دادند و برشهایی از مجادله و مشاجره رخ داده روی آنتن زنده، به صورت مرده، اما داغ در فضای مجازی منتشر و دست به دست شد تا همگان دریابند که همه چیز هم در رسانه ملی روتوش شده نیست.
دیدگاهی که برخی از آن فراتر رفته و به این مهم اشاره کردند که مجری جوان برنامه، به نوعی نماینده بخشی از نسل جوان است که امکانات در اختیار دارد، در رسانه ملی شاغل است و تریبونی که در اختیارش قرار گرفته را به هر شکل دوست دارد مصرف (!) میکند و در مقابل، میهمانش نماینده بخشی دیگر از جامعه است که هیچ کس و هیچ چیز جز خودش را باور ندارد و پذیرا نیست، ولو خودش هم تنها دستی از دور بر آتش داشته باشد و نیازموده و بکر مانده باشد.
ماجرایی که خیلی زود در سایه تفسیرهای بی حد و حصر و تاویلهای فراوان دنیای مجازی، به ماجرای قانون منع به کارگیری بازنشستگان هم رسید تا برخی مدعی شوند که الزاما نه جوانگرایی نتیجه خوب را تضمین میکند و نه تکیه بر تجربه و افراد سن و سال دار، بلکه همچنان شایسته سالاری شعاری برتر است.
ادامه
رویکردهایی متفاوت به دعوای شکل گرفته در برنامه زنده رسانه ملی (تاکید بر زنده بودن برنامه از این روست که میدانیم ممیزیهای رسانه ملی بسیار است و بر اساس آن، برنامه باید خیلی مطابق میل و منطبق بر اصول باشد که آنتن زنده در اختیارش قرار گیرد) که هسته اصلی آن بسیار قابل اعتنا به نظر میرسید: اینکه چگونه رسانه ملی میزبان این دو نماینده از دو نسل مختلف است؟
پرسشی کلیدی که وقتی میدانیم بسیاری از تفکرهای متفاوت که در این دو نسل پایگاه قدرتمندی هم دارند، راهی به رسانه ملی نمییابند، مهمتر جلوه میکند تا رسانه ملی هم به جمع بازندههای این مشاجره افزوده شود؛ بازندهای که به بسیاری از قشرهای جامعه تریبون نمیدهد، اما فراستی میهمان چندین ساله اش است و ظلی پور، مجری ثابت برنامهای که پخش زنده میشود.
نقطه ضعفی که هر بار آشکار میشود، برخی با مرور بعضی حوادث و رویدادها، آن را زیر ذره بین قرار میدهند تا نتیجه بگیرند آنچه نبرد فراستی-ظلیپور و ظلیپورها-فراستیها را رقم میزند، نه اختلاف نظر این افراد با هم یا حتی خرده حسابهای قبلی شان و تلاش برای تسویه آنها روی آنتن زنده، که سیاستگذاری غلط رسانه ملی است.
فرجام
اما آیا فقط ظلیپور که به میهمانش درشتی میکند و فراستی که هم در این برنامه و برنامههای قبلی مدرس این شیوه بوده (کاش این برنامه را کامل ببینید تا دریابید که این دو تن چند بار و چقدر تند و تیز حدود بیست دقیقه از خجالت هم درآمدند!) و علاوه بر اینها، رسانه ملی، بازندههای ماجرا هستند؟
به نظر که این گونه نیست. کافی است سری به دنیای مجازی بزنیم و اظهارنظرهای کاربران پرشمار درباره این ماجرا را مرور کنیم تا دریابیم که صف بازندهها بسیار بزرگتر و طویلتر است. بازندههایی که چه بسا بسیاری شان این برنامه را جز چند دقیقه پخش شده در فضای مجازی ندیده باشند، اما یا جانب این طرف بحث را گرفته و آن طرف را شستهاند و یا برعکس.
بازندههایی که بسیاری مان از جمله آنها هستیم. مایی که ابعاد مختلف برنامه کذایی را نقد میکنیم، تندی کردن دو فرد قرار گرفته در قاب رسانه ملی به هم را با تندی تفسیر میکنیم، رسانه ملی را به دلیل سپردن آنتن به چنین افرادی نکوهش میکنیم، اما خودمان هم در منشور این حوادث میگنجیم؛ چه در برخورد تند مشابه مجری برنامه، چه در تفسیر برنامه بی دیدن آن مانند میهمان برنامه و چه در مشابه کردن خودمان با افرادی که میگوییم شایسته قرار گرفتن در قاب رسانه ملی نیستند!
پ.ن.2: به نظر بنده بسیاری از سینماگران ایران باید دست مسعود دهنمکی را ببوسند! هر چقدر هم فیلم های او را بی مایه بدانیم، نمی شود انکار کرد او با کشاندن گروهی از مردم به سینما، آغازگر تولید سبک فیلم های کمدی بود که منجر به تولید تعداد فیلم سودده در سینمای ایران شد.
جای نگرانی وجود دارد که آیا قرار است با اکران فیلم «کلمبوس» در سینماها، شاهد اهتزاز پرچم آمریکا بر سردر سینماها خواهیم بود یا خیر؟
پوستر فیلم کمدی تازه سینماها، «کلمبوس» به کارگردانی هاتف علیمردانی با تصویری از پرچم کشور آمریکا رونمایی شد.
این فیلم با بازی فرهاد اصلانی، مجید صالحی، هانیه توسلی، سعید پورصمیمی و شبنم مقدمی به زودی در سینماها اکران خواهد شد و نگرانی درباره این طرح پوستر، نصب آن بر سر در سینماها خواهد بود.
طبق روال تبلیغات در سینماهای ایران، پوستر رسمی هر فیلم باید با ارسال به دفتر سینماهای حرفه ای مجوز و مهر تائید وزارت ارشاد را دریافت کند و سپس در تبلیغات محیطی و فضاهای فیزیکی سینماها استفاده گردد و نکته جالب آنکه این طرح خاص به تائید ارشاد رسیده است!
پوستر هر فیلم در اقلام تبلیغی به عنوان پایه اولیه تبلیغات استفاده می شود. لذا این جای نگرانی وجود دارد که آیا قرار است با اکران این فیلم در سینماها، شاهد اهتزاز پرچم آمریکا بر سردر سینماها خواهیم بود یا خیر؟ آیا ارشاد متوجه ابعاد مختلف تبلیغاتی آثار سینمایی در ماه های اخیر هست؟ پیش از این نیز برخی فیلم ها در تیزرها و آنونس های خود از اشتیاق و علاقه به آمریکا سخن گفته اند.
فیلم سینمایی «کلمبوس» با سرمایه گذاری علی سرتیپی، محمدرضا تحت کشیان و امیرسعید بهاری با پخش «هدایت فیلم» درحالی بزودی روی پرده سینماها می آید که تماشای آن برای افراد زیر ۱۵ سال ممنوع اعلام شده است.
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.
متاسفانه اصلا در خلق پوستر های هنری کارهای خوبی را در سینما ها نمی بینیم.
من اگه جای این سلیبریتی ها بودم شاید سفر خارجه کوچیکی میرفتم ولی دیگه نمیرفتم اونجا زندگی کنم.البته تهمت هم زده میشه مثل پیمان قاسمخانی!الکی بهش تهمت دو تابعیتی زدن!
این ظلی پور هم خیلی بی ادبه!
به نظر من پوستر کلمبوس مرتبط با داستانه اشکالی هم نداره چیه مگه؟بیاین جان ما به اینم ممیزی بزنین به خاطر آمریکا!
باز کاش این پول هامون رو تو جیب یک سری ادم موجه میریختیم! نه این سلبریتی های بی سواد و...
فکر میکنم واضحه که طرف حساب بازیگر تهیه کنندس قرارداد بسته میشه قبل ساخت حالا هر چقدر فروش باشه.مثل خرید بازیکن تیم های دولتی.
مهم ترین نکته نمایندگان مجلس.مسئولین جمهوری اسلامی حقوقشون از بخش خصوصیه؟میگین بازیگرا برای اقامت یا از کارنامه ی هنریشون استفاده میکنن(به قول شما سوءاستفاده از مردم) یا فرزند اونور به دنیا میارن ولی هیچکدوم از بازیگرا از دیوار سفارت نکشیدن بالا که بعد بچشونو بفرستن اونور.هیچکدوم دخترشون عروس یک خانواده شهید در آمریکا نیست هیچکدومشون مرگ بر آمریکا گویان در حال آتش زدن پرچم آمریکا بچشونو نفرستادن اونور.