به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، برخی از مهمترین گزارش ها و تحلیل های مطبوعات و رسانه های خبری کشور را در ادامه بخوانید.
عادل حذف شدنی نیست
روزنامه اعتماد نوشت:
با عدم پخش برنامه نود در دوشنبه شب هفته گذشته، شایعه حذف عادل فردوسیپور و برنامه نود از شبکه سوم سیما داغ و با واکنشهای مختلفی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی همراه شد؛ برنامهای که بیشترین مخاطب تلویزیونی را سالها به خود اختصاص داده و یک سرمایه رسانهای برای صدا و سیما محسوب میشود.
به بهانه این خبر که البته هنوز صحت و سقم آن به شکل قطعی معلوم نیست در این یادداشت به عادل فردوسیپور و برنامه نود میپردازیم. سخن گفتن از عادل فردوسیپور و برنامه نود نه مباحثه درباره یک فرد است نه یک برنامه فوتبالی. ترکیب نود و فردوسیپور حاصلش میشود هویت یک برنامهای که به برند تلویزیونی بدل شده و یک شخصیت حقوقی و هویت مستقل رسانهای یافته است. بدون شک قوام و دوام این برنامه به حضور عادل فردوسیپور به عنوان مجری و تهیه کننده آن وابسته است.
این وابستگی نه لزوما به دلیل محبوبیت این مجری ورزشی که به دلیل رویکرد و عملکرد او در مدیریت یک برنامه ورزشی است. واقعیت این است که برخی به این برنامه انتقاد داشته و عملکرد آن را موجب تخریب و تضعیف فوتبال کشور میدانند اما اغلب نود را به عنوان یک برنامه شفاف، منتقدانه و جریانساز در عرصه فوتبال کشور دانستهاند که به رشد و توسعه آن کمک میکند.
این نظرات دوگانه و به ظاهر متضاد در یک چیز اشتراک نظر دارند و آن هم تاثیرگذار بودن این برنامه است؛ حالا چه مثبت چه منفی؛ ضمن اینکه برنامههای اجتماعی- فرهنگی دیگری در سالهای اخیر تلاش کردهاند تا براساس الگوی موفق نود تولید شوند و این گواه دیگری است بر اینکه برنامه نود به عنوان یک الگوی رسانهای و برنامه تلویزیونی نه صرفا برنامه ورزشی موفق و تاثیرگذار بوده است؛ هرچند که موفقیت برنامه نود بیارتباط با ماهیت فوتبال و مناسبات اجتماعی و صنفی آن نیست و نباید آن را دستکم گرفت.
یعنی اگر چنین برنامهای در رشتههای ورزشی دیگر هم ساخته میشد نمیتوانست به موقعیت نود دست پیدا کند؛ حتی کشتی که بعد از فوتبال نزد ایرانیان محبوبیت دارد. با این حال برنامههای فوتبالی دیگری هم طی این 4 دهه حول محور فوتبال ساخته شده اما نتوانسته موقعیت و موفقیت نود را تجربه کند.
این خود گواه دیگری است بر اینکه نود بیش از هر چیز و هر کسی قائم به عادل فردوسیپور است و آن را میتوان مجری محورترین برنامه تلویزیونی دانست. مجری محوری نه به معنای هژمونی و استعلای مجری بر فرم و محتوایی آن، که به معنای هویت بخشی مجری به یک برنامه.
در واقع برنامه نود را بدون عادل فردوسیپور نمیتوان تصور کرد. درست است که خود فوتبال به عنوان موضوع این برنامه واجد جذابیتهای بالایی است، اما تبدیل نود به یک برنامه پرطرفدار بیش از هرچیز به نحوه اجرای فردوسیپور برمیگردد.
او به واسطه علاقه شدیدی که به ورزش فوتبال داشته و اطلاعات و دانش نظری خوبی که در این زمینه دارد موفق شده تا رنگ و بوی بیشتری به این برنامه ببخشد و مهارتهای ژورنالیستی وی نیز در مدیریت و اجرای برنامه به کمک او آمده تا از مجموعه این توانمندیها در جهت پویایی و تحرک بیشتر برنامه استفاده کند. هیجان تماشای برنامه نود کمتر از دیدن یک مسابقه حساس فوتبال نیست.
فردوسیپور با تکیه بر تجربیات ژورنالیستی خود، موفق شد همان فضای منتقدانه را به برنامه نود تزریق کند و آن را از یک برنامه صرفا گزارشی- نمایشی دربیاورد. جالب است که بدانید خرید چند روزنامه ورزشی، چند هفتهنامه و ماهنامه خارجی فوتبال و مجلات معتبر «ورلد ساکر»، «چمپییونز» و «فورفورتر» از جمله عادت همیشگی عادل فردوسیپور بود؛ ضمن اینکه تسلط او به زبان انگلیسی و استفاده دایم از منابع اصلی اطلاعات در اینترنت و وقت گذاشتن و مطالعه آنها موجب شده تا او نهفقط به عنوان یک مجری که در حد یک کارشناس و خبرنگار فوتبال نسبت به کار خود شناخت و تبحر داشته باشد و از مجموع این توانمندیها در جهت جذابیت بیشتر برنامه نود استفاده کند؛ هرچند جسارت و شجاعت او در طرح برخی مسائل و نقد وضعیت فوتبال کشور و البته آشنایی با خط قرمزهای رسانهای در این باره به همه این توانمندیها و ویژگیهای شخصی فردوسیپور و برنامهاش پویایی و نشاط میبخشد. با این حال مهمترین ویژگی جذابیت اجرای عادل فردوسیپور برخورد صادقانه و بدون رودربایستی اوست که در آشفتهبازار فوتبال وامدار هیچ گروه و دستهای نیست.
پیگیر بودن وی در نقد آسیبهای فوتبال کشور و عدممحافظهکاری او در این ماجرا کمتر در یک مجری و گزارشگر ورزشی وجود دارد و با اینکه از حیث مهارت کلامی دارای ضعف عمدهای در اجراست اما همین رویکرد و البته محبوبیتش موجب شده تا نود، نود شود! آنهایی که دستی بر آتش برنامهسازی تلویزیونی دارند میدانند که تبدیل شدن یک برنامه به یک برند معتبر تلویزیونی کار سادهای نیست و در صداوسیمای ما به یک استثنا و معجزه شبیه است؛ آن هم برنامهای که نزدیک به دو دهه در اوج باشد و دچار ریزش و افت مخاطب نشود.
بدیهی است حذف عادل فردوسیپور حتی اگر با او اختلاف سلیقه هم داشته باشد در عین اوج کجسلیقگی یک خودزنی بزرگ برای شبکه سوم سیماست. آن که به یک شبکه اعتبار میبخشد تولیدکنندگان یک برنامه هستند نه مدیران آن، که غالبا پشت درهای بسته تصمیمگیری میکنند و در بسیاری از موارد، آنتن و زبان رسانهای را نمیشناسند. مدیر تازه به شبکه سه رسیده امروز نه سابقه تجربه عادل فردوسیپور را دارد نه به اندازه او رسانهشناس است! پارادوکسی که در عملکرد و سیاستگذاری او در همین چند ماهه وجود دارد عجیب است.
از یک سو با هزینههای گزاف برای اولین بار کسی مثل محمدرضا گلزار را به تلویزیون میآورد تا یک مسابقه را اجرا کند. سوپراستاری که توان و مهارت لازم برای مجریگری را ندارد اما از سوی دیگر برنامه یک ستاره بی بدیل تلویزیونی را در آستانه تعطیلی قرار میدهد. از یک سو شاهد ستارهآوری تلویزیون هستیم که حتی اصول خود را مبنی بر عدم ستارهسازی در تلویزیون زیر پا میگذارد تا بتوان ریزش مخاطب خود را چاره کند و از سوی دیگر با ستاره تلویزیونی خود که بیشترین مخاطب را پای تلویزیون نشانده دچار چالش میشود.
جالب اینکه در این میان رسانهای اصولگرا که دچار ذوقزدگی از این ماجراست بهشدت از حذف فردوسیپور استقبال میکند و مینویسد: «در این مقطع فردوسیپور باید این فضا را مدیریت کند تا رسانهها در مقابل صدا و سیما قرار نگیرند، اگر این اتفاق بیفتد احتمالا به حذف کلی او از جریان رسانه منجر خواهد شد. فردوسیپور باید همان کاری را انجام دهد که فریدون جیرانی پس از حذف از برنامه «هفت» در ۲۳ اردیبهشت ۹۱ انجام داد.
آخرین «هفت» جیرانی پرشورتر برگزار شد، او با همه بینندگانش خداحافظی کرد و رفت برای اصلیترین شبکه سیما، شبکه یک، یک سریال الف ویژه ساخت. خود همین مطلب نشان میدهد زمینه اختلاف یک بحث سلیقهای و جناحی است و عدهای در رسانه ملی که تاب محبوبیت و نفوذ فردوسیپور را بر مخاطبان ندارند درصدد حذف یا تضعیف جایگاه او هستند. جالب است که در همه جای دنیا اصل بر حفظ و صیانت از ستارههاست؛ آنهم یک ستاره تلویزیونی که به راحتی متولد نمیشود اما اینجا ستاره شدن به جرمی بدل میشود و باید آن که بر فراز قله ایستاده را پایین کشید! مدیر جوان و جویای نام شبکه سه حتی آنقدر هوشمندی ندارد که دست روی کسی نگذارد که حذف یا تخریب او، یک خودکشی رسانهای است.
بدون شک حذف فردوسیپور از نود یک خودزنی رسانهای است که صدا و سیما را به یک انتحار پرآسیب مجبور میکند.
مدیر شبکه سه از یک سو در مصاحبهها ژست دموکراتیک گرفته و از کمرنگ شدن خط قرمزها و ایجاد فضای نقد و انتقاد در این شبکه حرف میزند اما از سوی دیگر رویکرد انتقادی فردوسیپور را خودسرانه دانسته و تاب نمیآورد! تنها برنامهای که در صدا و سیما میتواند مظهر شفافیت و نقد به معنای حرفهای آن باشد را میتوان در نود پیدا کرد که حالا معلوم شده که خود مدیران هم تاب تحمل آن را ندارند. از یک سو در حالا خورشید و به رضا رشیدپور فضای فراخی برای نقد اجتماعی- سیاسی میدهند و از سوی دیگر عرصه را بر یک مجری ورزشی تنگ میکنند!
چالش مدیر جوان شبکه سه با عادل فردوسیپور از زمان مسابقات جام جهانی 2018 کلید خورد و حالا وارد مرحله تازهتری شده و در آستانه حذف و تعدیل قرار گرفته است! به نظر میرسد ریشه این اختلاف یک سلیقه شخصی باشد تا نگاهی سازمانی. نگارنده معتقد است که وزن و جایگاه عادل فردوسیپور در افکار عمومی به گونهای است که مدیر جوان شبکه سه بتواند برنامه نود و عادل فردوسیپور را حذف کند و اگر کمی هوشمندی به خرج دهد یا سواد رسانهای داشته باشد یا مشاوران رسانهای که از عقلانیت رسانهای برخوردار باشند به او خواهند گفت که حذف عادل نه حذف عادلانهای است نه عاقلانه! اگر مدیر شبکه سه از این جنجالها درصدد مطرح کردن خود است، بدترین منطق ممکن را برگزیده! منطق بدنامی بهتر از گمنامی!
تصویری از الهام چرخنده و سحر قریشی در کنار هم
روزنامه ایران نوشت:
خیلی وقت بود که الهام چرخنده چندان خبرساز نشده بود و شبکههای اجتماعی و کاربرهایش دربارهاش حرف نزده بودند اما دیروز فیلم و عکسی از او در کنار سحر قریشی منتشر شد که در اینستاگرام بازتاب زیادی داشت.
این دو در یک مراسم خیریه حضور داشتند و کنار هم نشستند و حرف زدند که با توجه به تفاوت پوشش این دو چندان هم عجیب نبود اینستاگرامیها واکنش نشان دهند.
برخلاف توئیتریها که معمولاً درباره این خبرها شوخی و جدی دربارهاش مینویسند و واکنش نشان میدهند در اینستاگرام بیشتر از هر چیز عکس و فیلم بازنشر شد و کاربرها با تعجب مینوشتند سحر قریشی و الهام چرخنده کنار همند!
سرنوشت «ممنوعه» پس از رفع توقیف؛ خوب یا بد؟
بانی فیلم نوشت:
یکی از مهمترین اخباری که این اواخر به گوش رسید، خبر رفع توقیف مجموعه «ممنوعه» بود که باعث خوشحالی طرفداران این سریال شد. گرچه با توجه به مواضعی که برخی نسبت به این سریال و محتوای آن داشتند، باید منتظر بود و دید که تیغ سانسور چه بلایی بر سر سریال و داستانش آورده است که پس از چند هفته رفع توقیف شده است. آیا باز هم می تواند با مولفه هایی که مخاطب در سریال با آنها روبرو بود، جلب نظر کرده و بیننده را با خود همراه کند و یا اصلاحات به قدری روی آن اثر گذاشته که باید عطایش را به لقایش بخشید!
گرچه در گزارشی هم که بانی فیلم در این زمینه داشت و نظر کارشناسان را در این باره جویا شد، همگی متفق القول بودند که یا از ابتدا نباید به چنین آثاری که چنین مضامینی را در خود دارند، مجوز ساخت داد و یا وقتی سه قسمت از توزیع آن گذشته، توقیف کردن آن به نوعی بی احترامی به مردم است. مخاطبانی که بابت دیدن این مجموعه هزینه کرده و پول می پردازند و انتظار دارند که به موقع قسمت های آن توزیع شود.
از این رو با توجه به انچه در رسانه ها و فضای مجازی درباره این سریال منتشر شده است، بعد از اربعین و ایام سوگواری امام حسین(ع) قسمت چهارم این مجموعه توزیع خواهد شد. باید منتظر بود و دید که چه اصلاحاتی روی داستان صورت گرفته تا توانسته رنگ آزادی از بند توقیف را ببیند!
آقای فرخ نژاد! تعریف رسانه فقط به مخاطبش نیست!
روزنامه قانون نوشت:
حمید فرخنژاد در مصاحبه اخیرش با شبکه اینترنتی «تی.وی.پلاس» ادعایی را مطرح کرد که به جرات میتوان گفت یکی از معضلاتی است که بهنوعی تمام افراد مشهور -که با نام «سلبریتی» از آنها یاد میشود، دچارش شدهاند؛ خاصه با فراگیرشدن شبکههای اجتماعی، این مساله نمود بیشتری نیز پیدا کرده است.
فرخنژاد در جایی از این مصاحبه میگوید: «بالاترین تیراژ یکنشریه در ایران «همشهری» با 120هزار نسخه است. [اما] صفحه[اینستاگرام] من، یکمیلیون و 400هزار نفر خواننده دارد. [در نتیجه] این یک رسانه است».
خیلی رُک و بیپرده میگویم که این سخن فرخنژاد مشکل اصلی اغلب سلبریتیهای کشور ماست؛ یعنی توهم رسانهبودن! اینکه این عزیزان فکر میکنند به لطف تعداد بالای دنبالکنندههایی که دارند، میتوانند یکرسانه -در معنای واقعی آن- باشند. رسانه اما تعریف خودش را دارد و هر کسی که مخاطبش مثلا بیشتر از یکروزنامه بود، نمیتواند بگوید من رسانه هستم.
همین حالا در شبکههای اجتماعی کانالهای گیزمیز و چیزمیز و... چندمیلیون دنبالکننده دارند که پربازدیدترین مطالبش، مثلا خبر قهر فلان بازیگر با همسرش است! اما آیا انتقال اینگونه مطالب باتوجه به بازدید بالایی هم که از آنها میشود، آنها را به یکرسانه تبدیل میکند؟ قطعا پاسخ فنی به این سوال منفی است؛ البته چنانچه ازمعنای لغوی واژه رسانه نیز مشخص است، رسانه بهمعنای رساندن است؛ رساندن یک پیام به فرد یا افراد دیگر اما معنای علمی و اصطلاحی رسانه با معنای لغوی آن نباید یکی پنداشته شود.
به این منظور، متخصصان رسانه تاکید دارند که بین رسانه بهعنوان بستر ارتباط و ابزارهای رسانه مانند میکروفن، موبایل و... تمایز قایل شویم. اینگونه شبکهها و کانالها در بهترین حالت ابزارِ رسانه هستند. تازه ابزاری که اغلب، ناقل مطالب زردی هستند که در خوشبینانهترین حالت، تنها یکی از کارکردهای رسانه -یعنی ایجاد سرگرمی و تفریح- را انجام میدهند اما رسانه کارکردهای مهم دیگری شامل تاثیرگذاری، آگاهیبخشی و مسئولیتپذیری را نیز دارد که اینها از نظر ایندست از رسانهها و همچنین اغلب سلبریتیهای ما پنهان میماند.
بیجهت نیست که کارهای مرتبط با رسانه، مانند خبرنگاری، روزنامهنگاری و روابط عمومی جزو مشاغل سخت در تمام دنیا شناخته شدهاند. در ایران تولید محتوا در رسانههای حرفهای، با تمام گرفتاریها و مشکلاتی که دارند و حتی باوجود تمام نقدهایی که به آنها میتوان وارد کرد -که بخشی از آن الحق و والانصاف از دست اهل رسانه خارج است- کار سادهای نیست و حداقلش این است که مطلبی را که یک نفر مینویسد، چندنفر که تجربه و دانش بیشتری از او دارند، میخوانند و بعد منتشر میشود.
شاید یکخبرنگار دههابار توسط دبیر، سردبیر و مدیرمسئول رسانه، بابت ایرادات جزیی نگارشی و محتوایی توبیخ شود و دست آخر مطلبش را صدنفر هم نخوانند اما یک سلبریتی ممکن است در متنی کمتر از 100 کلمه، بیش از 50 ایراد نگارشی و محتوایی داشته باشد و چهبسا شعر استاد شهریار را هم به نثر تبدیل کند و به کورش کبیر منسوب کند؛ اما دست آخر یکمیلیون نفر آن را بخوانند و بهبه و چهچه هم برایش بکنند! آیا این یعنی این سلبریتی یک رسانه است؟!
نگارنده اینسطور با شرمساری تمام، این نقد را میپذیرد که رسانههای کشور در بسیاری از موضوعات مهم جامعه به دلیل ترس یا هر اسم دیگری که روی آن بگذاریم، خودسانسوری میکنند و به آن ورود نمیکنند اما همان موضوعات را سلبریتیها خیلی راحت در صفحات اجتماعی خود مطرح میکنند که این علیالظاهر قابل تقدیر است اما این امر که البته یکی از معضلات رسانهها در ایران است دلیل نمیشود که کار بسیاری از رسانههای حرفهای کشور را به کل زیر سوال ببریم. در همین سالهای اخیر اگر نگوییم تمام، دستکم اغلب موضوعات مهم اجتماعی که در کشور موج ایجاد کرد و تاثیرگذاری داشتند، توسط رسانههای حرفهای کشور صورت گرفت.
نمونهاش بحث «گورخواب»ها که اول بار توسط رسانهای که نه تنها همان 120هزار نسخهای که آقای فرخنژاد به تحقیر در مورد نشریات کاغذی در ایران یاد کرد بلکه توسط روزنامهای که تیراژش شاید حدو دو،سه هزار نسخه باشد، در فضای عمومی کشور مطرح شد. البته در فراگیر شدن این خبر، سلبریتیها نیز نقش داشتند اما نه به عنوان یک رسانه، بلکه بهعنوان ابزار رسانه که آن را به انحای گوناگون منتقل کردند!
جالب اینجاست که سلبریتیهای کشور ما بر خلاف آنچه خود فکر میکنند کمتر در جامعه توانستهاند موج ایجاد کنند. واقعیت ماجرا این است که آنها به مدد هواداران پرتعداد خود، بیشتر سوار موج شدهاند، مثل زمانی که رسانههای مسئول و فعالان رسانهای در کشور، موج حضور در انتخابات را ایجاد میکنند و دوستان عزیز سلبریتی نیز سوار آن میشوند و دست آخر هم فکر میکنند آنها بهتنهایی سبب حضور پرشور مردم در انتخابات شدهاند!
جالب اینجاست که همین دوستان سلبریتی وقتی میبینند در میان مردم، موج پشیمانی از رایدادن در حال نضجگرفتن است، باز سوار موج میشوند و هشتگ «من پشیمانم» راه میاندازند!
خلاصه اینکه دوستان عزیز سلبریتی فریب فالوورهای میلیونی خود را نخورند زیرا درصد قابل توجهی از این جمعیت میلیونی، آنها را دنبال میکنند تا ببینند در آخرین مهمانیای که رفتهاند با شلوار جین لوله تفنگی، کفش ورنی پوشیدهاید یا صندل لاانگشتی!
پس این عددها را خیلی جدی نگیرند و اگر هم صادقانه نسبت به کشور و ملت خود احساس مسئولیت میکنند و دوست دارند مانند یکرسانه واقعی، تاثیرات اجتماعی سازنده در جامعه داشته باشند، از راهش وارد شوند و صرفا به این عددها دلخوش نباشند؛ بهویژه آندست از سلبریتیهایی که به قول خودشان نهتنها یکمیلیون و400 هزار نفر فالوور اینستاگرام، بلکه کل 80میلیون ایرانی در مقابل اینکه خم به ابروی فرزند دلبندشان بیاید، اهمیتی ندارد!
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.
اینجا ایرانه دنیای وارونه !!
پ ن : مدیون هستند فکر کنید واقعا انسان هستند :))
با چرخش این روزگار چرخنده نخواهد بود ...