به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، در حالیکه فیلم سینمایی «هزارپا» به رکورد پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران رسیده، «لونه زنبور» ساخته برزو نیک نژاد هم وارد شبکه نمایش خانگی شده است. همچنین فیلم هایی چون «دشمن زن» و «کاتیوشا» روی پرده هستند و فیلم کمدی «لازانیا» در آستانه اکران. به همین منظور در چند پرونده به فیلم های کمدی می پردازیم. کمدی هایی که بسیاری از آنها از نظر تعداد زیادی از سینماگران سطحی و پر از ابتذال است و سطح سلیقه مخاطبان را بسیار پایین آورده است.
اگر بخواهیم بطورکلی کمدیهای سینمای ایران را تقسیم بندی کنیم به ندرت آثار استاندارد و درجه یک در آنها وجود دارد. دسته اول را در این پرونده و دو دسته بعدی را در پروندههای آتی بررسی میکنیم:
۱- کمدیهای سطحی با فرم و ساختار سطحیتر
این نوع فیلمها که در دهه ۸۰ به وفور ساخته و اکران میشد، اساسا بر پایه یک قصه خطی ساده و کلیشهای و بر پایه بداههسازی بازیگران طنز تلویزیونی ساخته میشود. اصغر نعیمی، آرش معیریان، حسین فرحبخش، مسعود اطیابی و قدرت الله صلح میرزایی از سردمداران این نوع فیلمها هستند و علاقه عجیبی به ساخت اینگونه آثار داشته و هنوز هم دارند! اساسا دکوپاژ و میزانسنهای خاص و مسائل فنی و تکنیکی در این فیلمها هیچ معنا و مفهومی ندارد. اتفاقات کاملا بی منطق و گاهی اوقات فانتزی، بداهه گویی های بیش از اندازه و خارج از چارچوب، رقص و آواز بیخود و بیجهت و رفتارهای گاها عجیبی که از بازیگران این کارها سر میزند، از ارکان اصلی این فیلمهاست. علاوه بر این همیشه یک یا چند بازیگر زن جوان و خوش چهره با ظاهر و پوشش های نسبتا زننده در اینگونه آثار حضور دارند که تا پایان فیلم هرازگاهی از جلوی دوربین رد میشوند تا تماشاگران از دیدن بانوان جذاب محروم نباشند!
درست است که تعداد اینگونه فیلمها در دهه ۹۰ به شدت کاهش یافت ، اما هنوز هم از این آثار ساخته و اکران میشود.
از بازیگرانی که پای ثابت اینگونه آثار بودند و هستند میتوان به علی صادقی، رضا شفیعی جم، جواد رضویان، فتحعلی اویسی، یوسف تیموری، رضا ناجی، مهران غفوریان، مریم امیرجلالی، نیوشا ضیغمی، لیلا اوتادی، مهران رجبی، الناز شاکردوست، محمدرضا شریفی نیا، سحر قریشی و بهنوش بختیاری اشاره کرد.
در سالهای اخیر کارگردانان و بازیگران کاربلد هم گاهی اوقات سراغ اینگونه فیلمها رفته اند. برای مثال همین الان که این مطلب را میخوانید هادی حجازی فر و احمد مهرانفر با سابقه ی درخشان تئاتری و بازیهای درخشان و به یاد ماندنی با فیلمی ضعیف به نام «کاتیوشا» روی پرده هستند!باورتان می شود؟؟
در ادامه نمونه های مهمی از این نوع فیلمها که اخیرا روی پرده رفتهاند را مرور می کنیم:
در « گشت ۲ » نه داستان مشخصی به چشم می خورد و نه کمدی پر مغزی که بتواند به معضلی پرداخته و با خلق موقعیت و بسترسازی مناسب برای آن، اثر را در ذهن مخاطب ماندگار نماید. فیلمنامه «گشت ۲» شبیه به اپیزودهای مختلفی از داستان های چندپاره است که ارتباطی به یکدیگر پیدا نمی کنند و بصورت کاملا تصادفی و بدون قاعده در کنار یکدیگر قرار می گیرند تا یک فیلم سینمایی بلند را تشکیل دهند.
فارغ از سه شخصیت اصلی داستان که در قسمت قبل به آنها پرداخته شده، «گشت ۲» تعدادی شخصیت جدید زن را نیز به داستان اضافه کرده که با کمترین میزان پرداخت استاندارد سینما همراه بوده اند و به نظر می رسد بیشتر یک بهانه برای انجام شوخی های جنسی در فیلم هستند؛ شوخی هایی که هیچ ارتباطی به ماهیت داستان و روند فیلمنامه پیدا نمی کنند و فقط آمده اند تا مخاطب سینما را به هر روشی که ممکن هست بخندانند؛ به نظر می رسد که خود فیلمساز هم می دانسته که تماشاگر امکان خندیدن به اتفاقات داستان را نخواهد داشت و فقط از طریق اشارات جنسی می تواند از او خنده بگیرد.
نکته جالب آنکه فیلم پس از پایان یافتن مخزن شوخی های عجیب و غریبش، با موقعیت سازی های شعاری در صدد جبران و احتمالا بدست آوردن دل کسانی که قبلاً فیلم را در اکران با مشکل مواجه نموده اند بر می آید. سکانس های عجیب و غریبی که نه تنها کارکرد موثری ندارند و حتی قادر نیستند مطلبشان را به درستی به ذهن مخاطبانشان انتقال دهند، بلکه به شدت بر شلختگی فیلم افزوده اند بطوریکه هیچکس نمی داند قرار است سکانس بعدی این صحنه حمله موجودات فضایی باشد یا مجددا رینگ بوکس!
چه چیزی باورنکردنی است؟ اینکه بازیگرانی چون حمید فرخ نژاد، پولاد کیمیایی و ساعد سهیلی راضی شده اند چنین فیلم بی فیلمنامهای را بازی کنند!
اصولاً آثار تولید شده در پویا فیلم که حسین فرحبخش تهیه کنندگی آنها را برعهده دارد، خیلی نیازی به کارگردان ندارند و همه چیز از پیش تعیین شده است. الگوهای تکرار شونده جدال زن و مرد که معتقدند جنس مقابلشان چیزی نمی فهمد، ایده نخ نمایی است که بهرحال همواره در حال تکرار است و در سالهای اخیر سر از سوپرمارکت ها درآورده اما بهرحال، « دشمن زن » اینبار به جای سوپرمارکت، پرده سینما را به خود دیده است.
دشمن زن هم مانند سایر آثار کمپانی فرحبخش فیلمیاست که به لحاظ محتوا به شدت ضعیف و تهی است و به هیچ وجه از قصه برخوردار نیست. به طوری که مخاطب احساس میکند خیلی از دیالوگها لحظه ای و آنی به زبان بازیگر گذاشته میشود. و به همین واسطه احساسی بین دیالوگهای بازیگر و مخاطب به وجود نمیآید. اگر چه کارگردان در تلاش است که فرمت سینمائی این فیلم را در یک قالب کمیک درآورد ولی چون از دیالوگ طنزآمیز برخوردار نیست به ضعف فیلم میافزاید و همین قضیه باعث تجزیه شدن هر چه بیشتر ساختار میشود.
بستر کمدی فیلم براساس موقعیت های کمیک ملقب به « شونه تخم مرغی » بنا شده و اصلاً فرمت سینمایی ندارد! شخصیت ها هم چیزی فراتر از یک کاریکاتور هستند؛ گاهی فکر می کنیم که کارگردان با به تصویر کشیدن آنها قصد شوخی با سینما را داشته!
فیلم در و پیکر ندارد. گاهی به رستوران می زند و چند دقیقه وقت مخاطب را با آوازخوانی می گیرد و گاهی داد میزند و گاهی منقلب می شود و گاهی هم متفکر. در دنیای « دشمن زن » هیچکس و هیچ چیز سر جای خودش نیست.
چه چیزی باورنکردنی است؟ حضور بهاره کیان افشاردر چنین فیلمی!
«۵۰کیلو آلبالو» قطعا یک نقطه سیاه در کارنامه هنری مانی حقیقی خواهد بود. کارگردانی که در سالهای اخیر آثار قابل توجهی را روانه سینما کرده بود و با استقبال هم مواجه شده است. اما این اثر کمدی ثابت می کند که مانی حقیقی هیچ ایده مشخصی در ساخت یک اثر کمدی ندارد؛ کیفیت بسیار پائین « ۵۰ کیلو آلبالو » می تواند یک ننگ در کارنامه هنری تمام عوامل فیلم به شمار برود!
صحبت کردن درباره فیلمنامه علناً غیرممکن هست. مشخص نیست که آیا اصلا فیلمنامه ای در کار بوده یا اینکه در چند نوبت دورهمی، شوخی هایی که در ذهن بوده در کنار هم چیده شده و تشکیل فیلمنامه داده است. جذاب ترین سوال در این مورد می تواند این باشد که نگارش فیلمنامه چه مقدر زمان برده است!؟
«۵۰ کیلو آلبالو » برنامه مشخصی برای خنداندن مخاطبش ندارد. شوخی های فیلم هوشمندانه نیست و اغلب آن به اشارات جنسی می گذرد. از آن دست شوخی هایی که اصلا و ابدا در ذهن ماندگار نمی شود چراکه مخاطب نمونه عیان تر و مضحک تر آن را هر روز در جامعه خویش می بیند!
تبلیغ ماشین و لوازم آرایشی و مسائلی از این دست در « ۵۰ کیلو آلبالو » بیداد می کند و حتی به نظر می رسد که عمده دلیل ساخته شدن فیلم نیز باشد. در این میان طراحی لباس بازیگران فیلم هم در نوع خودش جالب است!
فیلم در یک سوم پایانی دچار فروپاشی کامل می گردد که به شدت به کلیت مجموعه می آید. اثری که اینچنین در میان انبوه اشتباهات نویسندگی، کارگردانی غوطه ور است، با یک پایان بندی ناشیانه و سرهم بندی شده، پایان مناسبی برای داستان خود می یابد.
چه چیزی باورنکردنی است؟ اینکه کارگردان این فیلم مانی حقیقی است و بازیگرانی چون آزاده صمدی و ساعد سهیلی در آن حضور دارند.
برای اینکه بگوییم «خالتور» یک فیلم فاجعه است، هزار و یک دلیل وجود دارد. اصلاً این ساخته آرش معیریان خیلی واضح و در کمال صداقت موضعش را در سینما مشخص میکند و شاید این تنها نکته مثبت «خالتور» باشد. وقتی نام فیلمی «خالتور» است، وقتی مجموعه بازیگران، ستاره کمدیهای بیرنگ و لعاب دهه هشتاد و چندتایی از تزئینات ویترین سینمای ایران هستند، تیزرها و تبلیغات فیلم، داستان تکراری که بهعنوان خلاصه معرفی میشود و حتی پوستر«خالتور» بهوضوح نشان میدهد که این فیلم در کدام قسمت سینمای ایران جای میگیرد، تکلیف بیننده با فیلم مشخص است. جالب اینجاست که این وضوح در ابتذال و نچسب بودن«خالتور» چیزی است که ممکن است گولتان بزند، اینکه باور نکنید یک فیلم بد به چنین صداقتی دستش را رو کند و به شما نشان دهد چگونه قرار است چشمان و ذهنتان را آزار دهد، پس پیشداوریهایتان را کنار میگذارید و به دیدن «خالتور» میروید و یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی خود را مرتکب میشوید.
معیریان با فیلمنامهای که اصلاً وجود ندارد و انگار همینطور که پیشرفتهاند نوشتهشده است، با عاریه گرفتن عناصر اصلی قصهاش از فیلمفارسی ها که خود نوعی توهین به ذات فیلمفارسی و تاریخ تحول سینماست، به سینمای کمدی مبتذل دهه هشتاد رجعت کرده است. سینمایی که علیرغم استقبال نسبتاً مناسب تماشاگران، لکه ننگی است که تا ابد بر تاریخ فیلمسازی ایران باقی خواهد ماند؛ اما نکتهای که در این میان نباید نادیده گرفت، این است که در این دوره، اساساً فیلمسازی ایرانی در تنگنا به سر میبرد، شرایط اقتصادی سخت بوده و عملاً نبود گزینه موجود دیگری، مخاطب را به اینسو سوق میداد، شرایطی که میتوان ادعا کرد امروزه متحول شده است. در همان هیاهو هم بود که خود معیریان «کما» را ساخت که یکی از پرفروشترین فیلمهای زمان اکران خود بود و میشد بهعنوان نمونه قابل قبولی از سرگرمی به آن اشاره کرد؛ اما خیلی زود با «شارلاتان» نشان داد که ترجیح میدهد مسیر بیخطرتر و بی حاشیهتری را طی کند.
چه چیزی باورنکردنی است؟ حضور امیرحسین صدیق و محمدرضا هدایتی در این فیلم جای تعجب دارد!
جدیدترین ساخته مسعود اطیابی، با کلی هزینه گزاف در برزیل فیلمبرداری شد و عملا فیلمی بی سر و ته با لحظات گاها بامزه است. تمام چیزی که فیلم را به اثری خندهدار تبدیل میکند، شوخیهای لحظهای است که خام و سطحی هستند و کلیت فیلم مانند مجموعهای از جوکهای جاری در فضای مجازی و پیامهای دستبهدست شده این روزها است که در اصل قامت سینمایی اثر را زیر سؤال میبرد. از سوی دیگر، شخصیتهای فیلم هستند که بهشدت پرداختنشده و دمدستی هستند و کاریکاتور وار در فیلمنامه بیدروپیکر فیلم اینسو و آنسو میروند و حتی از تبدیلشدن به یک تیپ کمدی معمول هم عاجز هستند. همین شخصیتهای سطحی هم آنقدر محتاطانه به تصویر درمیآیند و آنقدر فیلمساز سعی در دور زدن خط قرمزها با به حاشیه رفتن و نمایش چیزهایی که شبیه خط قرمز هستند بیننده را گول میزند.
«تگزاس» هم مانند فیلمهای مشابهش که اتفاقاً این روزها از درودیوار میبارند، نهتنها چیزی به سینمای ایران اضافه نمیکند که ژانر کمدی را بیشازپیش به قهقرا میبرد. فیلمهایی چون «تگزاس» معنای کمدی را در سینمای ایران عوض کردهاند و صرف خنده گرفتن از مخاطب، آنهم با شوخیهای جنسی و مبتذل، بیننده را راضی نگه میدارند و فیلمسازان بعدی را نیز تشویق به ساخت فیلم هایی بی سروشکل و شلختهوار میکنند که فقط با تبعیت از چند شیوه آزمون پس داده، کیلویی ساخته و تولید میشوند و سود خوبی به همراه میآورند. تکلیف سینما این وسط چه میشود و آینده ژانر کمدی که یکی از مهمترین شاخههای سینما در هر کشوری است، در این میان هرروز بیشتر به پوچی و فنا نزدیک میشود.
فیلم های بسیاری در این دسته قرار دارند. «من سالوادور نیستم»، «اخراجیهای ۲ و ۳»، «معراجیها»، «چارچنگولی»، «ما خیلی باحالیم» از نمونه های دیگر این نوع فیلمها هستند. اگر به حافظه خود مراجعه کنید، تعداد این فیلم های فاجعه لیست عریض و طویلی را برایتان ایجاد خواهد کرد.
ادامه دارد......
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.
ولی هزارپا و … خوبن دیگه
این حذفیاتی که به فیلم ها میخوره کجا میرن؟
دست تهیه کننده میمونه؟
دست ارشاد میمونه؟
کجا میره؟؟
یعنی چی کجا میره؟؟؟
خب حذفش میکنه وزارت ارشاد!!
که میفرمایی هزارپا ۱۸۰ دقیقه بوده و حذف کردن خیلی سکانس ها رو!
به نظرم دلیل قانع کننده ای به سوال های تماشاگران نیست که صاحبان اثر اعلام کردن!
پس چطور محمد رسول الله با مدت زمان ۲ساعت و ۵۸ دقیقه اکران شد؟
۱۸۰ دقیقه که میشه ۲ ساعت و ۴۰ دقیقه!!!!!
فروش خوبی را هم در گیشه دارند ! مانی حقیقی از ساخت ۵۰ کیلو آلبالو چندین هدف شخصی داشت (سود مالی ، گوشه ای به منتقدان مخالف ...) اما بقیه فیلم های مبتذلی هستند که بهتر بود اصلا ساخته نشوند ...