به ازای هر نفری که با دعوت شما در منظوم ثبتنام میکنند 20 امتیاز میگیرید.
لینک دعوت:
به گزارش منظوم؛ مرجع سینما و تلویزیون ایران، این روزها پرده سینماها بعد از سالها فیلمی به خود دیده که در آن پرویز پرستویی به یاد فیلمها و بازیهای درخشانش، در نقش های مختلف کمدی بازی کرده است. «لس آنجلس تهران» جدیدترین فیلم تینا پاکروان است که اکران خود را بصورت گسترده در سینماها شروع کرده است و مخاطبان سینما منتظرند ببینند آیا پرویز پرستویی بعد از مدتها توانسته در ژانر کمدی خاطرات خوب «مارمولک»، «لیلی با من است» و «مرد عوضی» را دوباره زنده کند یا نه، اما آنطور که از شنیده ها بر می آید، نتیجه کار اصلا خوب از کار در نیامده است.
پرویز پرستویی، مهناز افشار، گوهر خیراندیش، شیرین یزدانبخش و ماهایا پطروسیان بازیگران فیلم هستند و پاکروان یک استندآپ کمدین ایرانی مقیم آمریکا به نام ژوبین رهبر را هم معرفی کرده است.
میبینید که همه عناصر کنجکاویبرانگیز برای دیدن یک کمدی جمع شدهاند. نتیجه؟ فیلمی که به آن نمیخندید.
طرح اصلی قصه «لس آنجلس تهران» از معمولترین فرمول کمدی استفاده میکند. پیرنگ جابهجایی و اشتباه گرفتن یک آدم به جای دیگری.
فیلمنامه را تینا پاکروان و آنالی اکبری نوشتهاند. اگر با سابقه کاری هر دو نفر آشنا باشید، کاملا مشهود است که چرا فیلم دچار گسست شده است.
تینا پاکروان در تجربههای سینمایی که به عنوان کارگردان تا امروز داشته یعنی «خانوم» و «نیمه شب اتفاق افتاد» بیشتر درگیر فضاهای تلخ اجتماعی است و هرچه بیشتر سعی دارد که فیلمهایش واقعگرایانه نمایشی از زندگی بخشی از مردم اجتماع باشد. او حتی به عنوان بازیگر هم همیشه در درامهای اجتماعی حضور داشته و تا به حال کمدی بازی نکرده است.
از آن طرف آنالی اکبری که دو کتاب از او چاپ شده و در مطبوعات هم ستون دارد کاملا فضای ذهنیاش فانتزی است. تمام نوشتههایش هم فانتزی است. حتی وقتی از یک واقعیت روزمره مینویسد جوری به جهان تخیل وصلش میکند.
شوخینویسیهای فیلم خوب نیستند. در حقیقت حتی یک شوخی هم نیست که بنظر برسد روی کاغذ جواب میدهد. آن بخشهایی هم که ممکن است خنده بگیرد بیشتر مدیون تضاد موقعیت و بازیگران با واقعیت است. البته سوءتفاهم نشود حتی شوخی موقعیت نوشته شده هم نیست. شوخی دیالوگی هم نیست. به هر حال دیدن آدمهای فانتزی وسط جهان واقعی گاهی خندهدار میشود، اما به عنوان یک کمدی «لس آنجلس تهران» فیلم شکستخوردهای است.
اما فیلم یک نکته عالی دارد که حضور مهناز افشار است. مهناز افشار نشان میدهد چه موهبتی برای فیلمهای کمدی-رمانتیک ایرانی میتواند باشد. درک و دریافتش از شوخی عالی است و از زمان «نهنگ عنبر» یک جور سادگی در شوخیسازی و واکنش به شوخیها در بازیاش آمده که محشر است. تمام گرمای فیلم از مهناز افشار و بازی خوبش میآید. میان بازیگران تنها کسی است که انگار فهمیده قرار بوده فضای فیلم سرخوشانه باشد و این سرخوشی در شیوه بازیاش وجود دارد. در دیوانهبازیهایش، در دیالوگ گفتن راحت و روانش، در درک درستش از اینکه چطور و کجا باید چه واکنشی نشان بدهد.
بهرحال جدیدترین فیلم تینا پاکروان روی پرده است و از همین روزهای ابتدایی موافقان و مخالفانی سر سختی دارد.
نکته جالبی که سبب شده است این پرونده را آماده کنیم، این است که پرویز پرستویی به نوعی در این فیلم با چندین گریم جلوی دوربین رفته است. به همین بهانه برخی از آثار مهم سینما و تلویزیون را که در آنها یک بازیگر چند نقش متفاوت را بر عهده دارد و یا در طول قصه چند گریم مختلف دارد را با هم بررسی کرده ایم.
فیلم، داستان یک نویسنده ی متفکر است که به دنبال نوشتن یک پایان جاودانه برای داستانش است و با اقامت درطبقه وسط یک آپارتمان، با دنیای طبقه ی خود با شیوه های مختلف فکری، اخلاقی، فلسفی و...کلنجار می رود و بر اساس دریافت هایش از زندگی و آدمهای اطراف برای کشف جاودانگی داستان آنها را به جسم می کشد و با ظهور درقالب شخصیتهای مختلف یک سفـــر فلسفی را طی می کند.
نویسنده با مرور خاطرات گذشته و وارد شدن در قالب آدمهای مختلف سررشته ی قصه را در دست می گیرد و مارا با خود به فضای سیال ذهنش می برد .ماحتی نمی دانیم که اسم نویسنده چیست و از کجا آمده، اما تلاش برگشت ناپذیرش را در جستجوی جاودانگی حتی تا مرز جنون درمی یابیم آنجا که ازطرف همه ی دوستان و اطرافیانش طرد می شود ولی همچنان دراین آشفته راه دست و پا می زند و به جلو می رود.
در این فیلم شهاب حسینی با گریم های مختلف در نقش شخصیت های برجسته تاریخ قرار می گیرد و به همین دلیل می توان گفت او در این فیلم چندین نقش را ایفا کرده است.
اولین سریالی که به شدت در ماه مبارک رمضان گل کرد و همه را پای تلویزیون نشاند، سریال گمگشته به کارگردانی رامبد جوان بود. سریال به نسبت آثار آن زمان قصه جذاب و نویی داشت. اینکه چهره یک دزد خرده پا و ابله با چهره حاج آقایی که معتمد محل بود مو نمی زد و عده ای برای سو استفاده جای این دو نفر را عوض کردند و همین سرآغاز ماجرایی جالب شد. نقش هر دو نفر را آتیلا پسیانی بازی می کرد. پسیانی در این سریال خیلی خوب توانسته بود دو نقش کاملا متفاوت را به شکل کاملا باورپذیری ایفا کند.
داستان «فوق سری» درباره پلیس رده بالایی است که توسط یک باند خلافکار در رشته قاچاق مواد مخدر چهرهاش بازسازی شده است. با تصادفی که رخ میدهد این راز برای پلیس فاش میشود و با جایگزین کردن پلیس واقعی به جای مرد خلافکار سرهنگ به عنوان نفوذی وارد باند میشود تا از نقشههای آنها باخبر شده و بتواند جلوی خلافکاریشان را بگیرد.
مهدی فخیمزاده در این مجموعه در دو نقش ظاهر شده است. او نقش پلیس و خلافکار را همزمان بازی میکند و در واقع قهرمان سریال خود اوست، قهرمانی که در قسمتهای اول در مورد او غلو شده و مخاطب تصور یک ابرپلیس را در ذهن خود پرورش میدهد، اما در ادامه او به عنوان پلیسی نقنقو، ناراضی و کمی هم کند در انتقال مسائل و موضوعات نشان داده شد و در واقع رئیس او به عنوان پلیس کنترلکننده ماجراها و نقشهها معرفی شد.
نکته مهم این است که برخلاف گمگشته که برای هر دو نقش از صدای خود آتیلا پسیانی استفاده شده بود، در «فوق سری» فخیم زاده خواست داستانش منطقی تر و قابل باورتر شود، به همین دلیل صدای یکی از شخصیت ها توسط محمد نادری بازیگر معروف که آن زمان کسی او را نمی شناخت دوبله شد.
مرد عوضی/ پرویز پرستویی
اگر سنتان قد بدهد حتماً به خاطر دارید که اواخر دهه هفتاد، در کنار خیل عظیم فیلمهای اعتراضی و انتقادی، فیلمهای کمدی هم رونقی دوباره گرفتند. در همین دوره هم بود که آثار درخشانی چون «نان، عشق و موتور ۱۰۰۰»، «مومیایی ۳» و «مرد عوضی» ساخته شدند. فیلمهایی که تعریف درست و کاملی از یک کمدی ارائه میدادند و با یک فیلمنامه کاملاً جدی، روایتی دراماتیک یک اثر سینمایی کمدی را پدید میآوردند.
«مرد عوضی» فیلمی به کارگردانی محمدرضا هنرمند است که در سال ۱۳۷۶ ساختهشده است و پرویز پرستویی، افسانه بایگان و فاطمه معتمدآریا ستارگان اصلی این فیلم هستند. همین نامها احتمالاً کافی است که بدانیم با یک اثر حسابشده طرف هستیم، پرویز پرستویی که قبلاً در «لیلی با من است» در کنار کمال تبریزی کار طنز را تجربه کرده بود، بعد از «آژانس شیشهای» و نقش ماندگار حاج کاظم یکراست به «مرد عوضی» آمد و در یک کمدی بسیار متفاوت نسبت به «لیلی با من است» ریسک بزرگی کرد که به ثمر نشست. پرویز پرستویی در این فیلم دو کاراکتر کاملاً متفاوت را عرضه میکند و ویژگیهای رفتاری و کلامی دو کاراکتر تنها عامل تمیز دادن آن دوست که پرستویی استادانه از عهده آن برمیآید. حضور کوتاه مرحوم رضا ژیان و استادیاش در پرداخت کاراکتری که چند سکانس بیشتر نقش ندارد هم دقیق و حسابشده است و همین نمایش میشود نقشه راه پرویز پرستویی.
داستان از این قرار است که به خاطر دو حادثه، دو مرد که یکی نابغه علم شیمی و بی پول و دیگری یک کارخانه دار مغرور و ثروتمند اما نالایق است به نحوی با یکدیگر جا به جا می شوند. در یکسو، خسرو (رضا ژیان) است که در زیرزمین خانهاش به فرمول پودر جادویی دستیافته است و رؤیاهای بزرگ در سر میپروراند و همسرش، شیرین (فاطمه معتمدآریا) که از این بلندپروازیها خسته شده و فقر امانش را بریده است، در سوی دیگر، داریوش (پرویز پرستویی) که کارخانهاش دچار بحران شده، اما غرور و نخوتی که با خود دارد او را نزد زیردستانش منفور کرده است و همسری که عاجزانه به دنبال جلب محبت داریوش است، تضاد موقعیتهای دو کاراکتر را بهخوبی نشان میدهد.
بعد از سقوط خسرو در چاله آسانسور که ناشی از همان روی ابرها سیر کردنش است، داریوش نیز باخبر ورشکستگی کارخانهاش سکته مغزی میکند.
تفاوتهای ساختاری جامعه در برخورد با دو قشر متفاوت با زبانی طنز نمایانگر میشود. خسرو را با بیمبالاتی محض روی برانکارد میگذارند و در اثر بیتوجهی کادر پزشکی بارها از روی برانکارد میافتد و داریوش را با تشریفات ویژه، راهی بیمارستان میکنند. دست روزگار است که خسرو بیچیز و داریوشی که پادشاهی میکند سر از یک بیمارستان درمیآورند، بالاخره، مرگ که میرسد همه در یک شرایط قرار داریم؛ اما نه بازهم این داریوش است که باید زنده بماند. خسرو فقط جنازهای است که در گوشهای افتاده است و در یک عمل جراحی بیسابقه مغزش به داریوش پیوند میخورد.
پرویز پرستویی آنقدر در این فیلم با دو کاراکتری که قبل از عمل و بعد از عمل ایفا می کند، درخشان است که این روزها دیدن او در یک فیلم کمدی با چندین نقش متفاوت ما را بلافاصله به یاد «مرد عوضی» می اندازد، اما این کجا و آن کجا!!
مهران مدیری هم در دومین سری از سریال محبوب «مرد هزارچهره» به سراغ شوخی با خود رفت و در کنار ایفای نقش مسعود شصت چی، ایفاگر نقش خودش(مهران مدیری کارگردان و بازیگر) و یک خلبان بود. هرچند این نقش آفرینی ها هم کوتاه بود و هم آنقدر زیر سایه نقش اصلی (شصت چی) مانده بود که خیلی ها به یاد نمی آورند که او در این سریال در سه نقش ظاهر شده است.
در شاهگوش انگار قصه و داستان و شخصیت پردازی طوری طراحی و انجام شده بود که محسن تنابنده قدرت بازیگری اش را به رخ همگان بکشد. او در این سریال به معنای واقعی کلمه هزار چهره بود و چندین نقش با گریم های کاملا متفاوت و ویژگی های رفتاری و گفتاری و صداسازی های مختلف انجام داد تا همه انگشت به دهان بمانند. لازم بذکر است که همه این نقش ها هم نزدیک خطوط قرمز بودند، از خواننده ای که خود را شبیه یک خواننده لس آنجلسی کرده بود بگیرید تا ایفای نقش یک روحانی دوست داشتنی و البته بازی در نقش سیاستمداری که گفته می شد بی شباهت به اسفندیار رحیم مشایی نیست!
در این زمینه قرعه به نام اکبر عبدی هم افتاده است، او در آدم برفی در نقش عباس خاکپور و خواهرش ایفای نقش می کرد. البته او در این فیلم در واقع فقط نقش یک کاراکتر(عباس) را بازی می کرد و هر از گاهی خودش را بهدروغ جای خواهرش هم جا می زد، اما چون از ابتدا تا انتهای فیلم شخصیت های فیلم را با گریم زنانه و زن پوشی گول می زد و اولین بار بود که مردی در سینمای ایران به این شکل نقش یک زن شیک و واقعی را ایفا می کند، بنابراین باید نام او را در این لیست جای داد. او برای هر دو نقش و ساختن ویژگی های رفتاری و گفتاری و صدا سنگ تمام گذاشته بود.
آخرین اخبار، رویدادها و حواشی روز سینما، تلویزیون، بازیگران و هنرمندان ایران را در صفحهی اخبار منظوم مرجع سینما و تلویزیون ایران میتوانید دنبال کنید.